وای این چه اسیدی بود؟
لعنتی خیلی خیلی چرت و افتضاح هستش بی منطق بی معنی بدون توضیح خیلی متوهم
چرا همچین نمره ای گرفته؟
واقعا آدم شک میکنه که توی مغز منتقدین چی میگذره
فیلم افتضاحی است چرا؟
چون اولین مقوله در اهمیت دادن به شخصیت ها یک شخصیت پردازی جامع و قابل همذاتپنداری است که این فیلم فاقد همچین چیزی است شخصا شخصیت ها هیچ اهمیتی برای من نداشتند و هیچ حسی بابت مرگشون یا زخمی شدنشون یا فداکاریشون بهم دست نداد
پیشنهاد نمیکنم
یعنی با چه تفکری این نمره ها رو اورده و انقدر بی خودی تحویلش گرفتن نمیدونم
1 ساعت 20 دقیقه اول فیلم توی یک ربع سر و تهش میتونست هم بیاد تا حداقل یکم خون و خون ریزی ببینیم که توی اون هم فیلم بی منطق و فلج عمل میکنه
فاز اونایی که میگن یک فیلم اسلشر دهه 80 رو نمیفهمم اون دهه دیگه توی این ژانر تکرار نمیشه
درضمن توی دهه 80 میلادی فیلم های خیلی خوبی توی این سبک بودن که این در مقابلشون..........
روزی در طبقه 48 روزی در طبقه 171 روزی در طبقه 33 و روزی در آن بالا بالاها نزدیک اعیان و اشراف در طبقه 6 آخر چون در، در این دنیا روی یک پاشنه نمی چرخد گهی پشت به زین و گهی زین به پشت از طعنه هوشمندانه فیلمساز به سیاست اقتصاد جوامع به اصطلاح مدرن شروع کنیم قصه ای که پیرمرد از دلیل زندانی شدنش تعریف میکند پیرمردی که چون اسیر تبلیغات صدمن یه غاز ابرشرکتهای کلاش شده روزگارش به اینجا کشیده شرکتهایی که همیشه محصولات ناقص به مشتری تحویل میدهند محصولاتی که همیشه یک جای کارش باید بلنگد تا محصولات بعدی و بعدی و بعدی به فروش برسد و چه جالب با سامورایی مکس و سامورایی پلاس بدجوری سیاست این روزهای شرکتها را خلاصه کرده مثالش را اگر کمی به وب سایت های مرتبط با تکنولوژی بروید خیلی راحت می بینید که چه دعوایی بینFAN های غول های تجاری بوجود آمده همه هر روز وقت با ارزش خود را تلف می کنند که به طرف مقابل ثابت کنند IOS اپل قوی تر است یا اندروید گوگل XBOX مایکروسافت قوی تر است یا PLAYSTATION شرکت سونی ولی جواب مشخص است هیچکدام چون شرکتها نمی خواهند یک محصول بی نقص و کامل که تمام نیازهای مشتری را برآورده کند به مشتری تحویل دهند چرا چون اگر این کار را انجام دهند دیگر تولید چه سودی دارد به همین سادگی خنده دار و تلخ است ذات این اقتصاد سرمایه داری بیرحم اقتصادی که با تبلیغات بیرحمانه هر روز بیش از دیروز انسان را حریص به خرید کردن و مصرف بی رویه سوق میدهد و راستی سرنوشت شخصی که تصمیم بگیرد تلویزیونی که با آن بمباران تبلیغاتی میشود را به بیرون پرت کند و جانش را از تبلیغ دیدن و حریص شدن نجات دهد چه میشود؟ معلوم است در این جامعه جایی ندارد چون یا باید مصرف کننده باشی یا تولید کننده اینکه انسانی خوب هستی یا نه مهم نیست فقط باید بچری و از ترس قوانین نظم مدرن را برهم نزنی ولی باید راهی وجود داشته باشد که از این جامعه طبقاتی مصرف زده خلاص شویم روزی دو گانه اشراف و رعیت یا دوگانه فقیر و غنی یا دوگانه تولید کننده و مصرف کننده باید جایش را به اینکه چه کسی انسانیت بیشتری دارد بدهد ولی چه راهی وجود دارد تا از این جهنم خودخواهی خودساخته انسان مدرن رها شویم جامعه ای که در آن طبقه بالایی ها زیردستان خود را آدم حساب نمی کنند و زیردستان آرزوی رسیدن به بالا بالاها و گرفتن انتقام تمام عقده هایشان را از طبقه بالایی ها دارند
خیلی جالب است فیلم در این رفت و آمدها به طبقات مختلف به یک جواب میرسد تنها راه نجات آمدن یک منجی از بالا به تاریک ترین نقطه این زندان است ارجاعتان میدهم به سکانس آخر فیلم که یک محوطه فرو رفته در ظلمات بی انتها که هیچ نوری درش مشاهده نمیشود را نظاره گریم نور مثل یک چراغ قوه از سوراخی که در سقفش وجود دارد نقطه ای از آن محوطه ظلمت زده را روشن کرده آنهم به دلیل قدوم آمدن منجی اشتباه نکنید منظورم شخصیت اصلی فیلم نیست او منجی نیست او خود هواری این منجی است او آلوده ای است که بوسیله این منجی باید تطهیر شود منجی دختر بچه ای است که پاک ترین موجود این فیلم است دستش به خون کسی آغشته نشده و خیلی جالب است پاک ترین غذای فیلم را هم تناول میکند یک منجی معصوم که در کمتر فیلمی مشاهده اش کرده ایم چون هر چقدر در ذهنم جستجو میکنم منجی پاکی در فیلم های هالیوودی یا اروپایی به یاد نمی آورم
حالا شاید از خود بپرسید اگر او منجی است چرا فقط خودش نجات پیدا میکند؟ مگر وظیفه منجی نجات دیگران نیست؟ بله قطعأ وظیفه منجی نجات دیگران است ولی چه دیگرانی؟ دیگرانی که نه دستشان بلکه دندانهایشان به خون همنوعانشان آغشته است؟ آیا همچین افراد کثیف و ناپاکی لایق رستگاری هستند؟ قطعأ خیر. توبه و بازگشت هم حدی دارد به راستی چقدر این فیلم روزگار این روزهای ما را بازنمایی کرده است مردمی که می بینند دولتشان دستش به خون چه بی گناهانی آغشته است ولی دم برنمی آورند تا زندگی نفسانی خود را ادامه دهند و دولتهای مدرن با چپاول ثروت بی گناهان برای مردم خود رفاه و آسایشی گذرا و حیوانی بوجود آورده اند که این رفاه غیر اخلاقی و خالی از معنویت و پوشالی متأسفانه آرزوی خیلی از مردم جهان حتی مردم کشور خودمان است بله غالب مردم این عالم مستقیم یا غیر مستقیم نه دستشان بلکه دندانشان به خون همنوعان خود آغشته است برای همین منجی می آید ولی انسان پاکی وجود ندارد که رستگارش کند نه تنها رستگار نمیکند بلکه اگر به فیلم دقت کرده باشید حتی لایق حرف زدن هم نمی داندشان اینجا حتی خبر از افسانه تحریف شده مسیحی هم نیست که منجی آمده شهید شده و گناهان ما را به گردن گرفته و رفته خیر اینجا منجی پاک است و انسان یک انسان طمعکار خودخواه گناهکاری است که تا بازنگردد و انسانیتش را کشف نکند نجاتی انتظارش را نمیکشد انسان مدرن به دلیل قطع کردن ارتباطش با آسمان به این روز افتاده و تنها راهش برای نجات تطهیر خود است و بس اما زندانیان این زندان در یک دور باطل و معیوب همش نگاهشان به طبقات بالا است گویی نجات خود را در چنگ افراد بالادستی نالایق این جامعه کثیف می بینند ولی نمی دانند جواب در بالا نیست بلکه در زیر پایشان است نمی دانند چه گنجی در زیر پایشان وجود دارد در اصل فیلمساز دارد به بیننده طعنه ای عجیب و تأمل برانگیز میزند که راه نجات انسان مدرن در بیرون از خودش نیست هر خبری است درون خود اوست مگر غیر از این است که انسان حامل عالم اکبر است؟ انسان هر وقت به درون خود فرو رفت و به تاریک ترین بخش نفس و وجود خود نوری پاک انداخت میتواند منجی را هم صدا کند چون منجی فقط صدای افرادی را میشنود که عمیقأ خواهانش باشند و سیرتشان شبیه خودش پاک و معصوم باشد ولی تا وقتیکه انسان با اسباب بازی ای به نام سامورایی پلاس مأنوس است همان بهتر که منجی وقتش را برای این موجود تکنولوژی زده مصرف گرای خودخواه فربه شده از لذایذ نفسانی تلف نمیکند
اکشنی خوب ولی بدون توانایی در کنترل ریتم
تقریبا با ارزش برای یک بار دیدن و بعد قطعا پاک کردن
لعنتی خیلی خیلی چرت و افتضاح هستش بی منطق بی معنی بدون توضیح خیلی متوهم
چرا همچین نمره ای گرفته؟
واقعا آدم شک میکنه که توی مغز منتقدین چی میگذره
چون اولین مقوله در اهمیت دادن به شخصیت ها یک شخصیت پردازی جامع و قابل همذاتپنداری است که این فیلم فاقد همچین چیزی است شخصا شخصیت ها هیچ اهمیتی برای من نداشتند و هیچ حسی بابت مرگشون یا زخمی شدنشون یا فداکاریشون بهم دست نداد
پیشنهاد نمیکنم
1 ساعت 20 دقیقه اول فیلم توی یک ربع سر و تهش میتونست هم بیاد تا حداقل یکم خون و خون ریزی ببینیم که توی اون هم فیلم بی منطق و فلج عمل میکنه
فاز اونایی که میگن یک فیلم اسلشر دهه 80 رو نمیفهمم اون دهه دیگه توی این ژانر تکرار نمیشه
درضمن توی دهه 80 میلادی فیلم های خیلی خوبی توی این سبک بودن که این در مقابلشون..........
من خیلی دوسش داشتم
خیلی جالب است فیلم در این رفت و آمدها به طبقات مختلف به یک جواب میرسد تنها راه نجات آمدن یک منجی از بالا به تاریک ترین نقطه این زندان است ارجاعتان میدهم به سکانس آخر فیلم که یک محوطه فرو رفته در ظلمات بی انتها که هیچ نوری درش مشاهده نمیشود را نظاره گریم نور مثل یک چراغ قوه از سوراخی که در سقفش وجود دارد نقطه ای از آن محوطه ظلمت زده را روشن کرده آنهم به دلیل قدوم آمدن منجی اشتباه نکنید منظورم شخصیت اصلی فیلم نیست او منجی نیست او خود هواری این منجی است او آلوده ای است که بوسیله این منجی باید تطهیر شود منجی دختر بچه ای است که پاک ترین موجود این فیلم است دستش به خون کسی آغشته نشده و خیلی جالب است پاک ترین غذای فیلم را هم تناول میکند یک منجی معصوم که در کمتر فیلمی مشاهده اش کرده ایم چون هر چقدر در ذهنم جستجو میکنم منجی پاکی در فیلم های هالیوودی یا اروپایی به یاد نمی آورم
حالا شاید از خود بپرسید اگر او منجی است چرا فقط خودش نجات پیدا میکند؟ مگر وظیفه منجی نجات دیگران نیست؟ بله قطعأ وظیفه منجی نجات دیگران است ولی چه دیگرانی؟ دیگرانی که نه دستشان بلکه دندانهایشان به خون همنوعانشان آغشته است؟ آیا همچین افراد کثیف و ناپاکی لایق رستگاری هستند؟ قطعأ خیر. توبه و بازگشت هم حدی دارد به راستی چقدر این فیلم روزگار این روزهای ما را بازنمایی کرده است مردمی که می بینند دولتشان دستش به خون چه بی گناهانی آغشته است ولی دم برنمی آورند تا زندگی نفسانی خود را ادامه دهند و دولتهای مدرن با چپاول ثروت بی گناهان برای مردم خود رفاه و آسایشی گذرا و حیوانی بوجود آورده اند که این رفاه غیر اخلاقی و خالی از معنویت و پوشالی متأسفانه آرزوی خیلی از مردم جهان حتی مردم کشور خودمان است بله غالب مردم این عالم مستقیم یا غیر مستقیم نه دستشان بلکه دندانشان به خون همنوعان خود آغشته است برای همین منجی می آید ولی انسان پاکی وجود ندارد که رستگارش کند نه تنها رستگار نمیکند بلکه اگر به فیلم دقت کرده باشید حتی لایق حرف زدن هم نمی داندشان اینجا حتی خبر از افسانه تحریف شده مسیحی هم نیست که منجی آمده شهید شده و گناهان ما را به گردن گرفته و رفته خیر اینجا منجی پاک است و انسان یک انسان طمعکار خودخواه گناهکاری است که تا بازنگردد و انسانیتش را کشف نکند نجاتی انتظارش را نمیکشد انسان مدرن به دلیل قطع کردن ارتباطش با آسمان به این روز افتاده و تنها راهش برای نجات تطهیر خود است و بس اما زندانیان این زندان در یک دور باطل و معیوب همش نگاهشان به طبقات بالا است گویی نجات خود را در چنگ افراد بالادستی نالایق این جامعه کثیف می بینند ولی نمی دانند جواب در بالا نیست بلکه در زیر پایشان است نمی دانند چه گنجی در زیر پایشان وجود دارد در اصل فیلمساز دارد به بیننده طعنه ای عجیب و تأمل برانگیز میزند که راه نجات انسان مدرن در بیرون از خودش نیست هر خبری است درون خود اوست مگر غیر از این است که انسان حامل عالم اکبر است؟ انسان هر وقت به درون خود فرو رفت و به تاریک ترین بخش نفس و وجود خود نوری پاک انداخت میتواند منجی را هم صدا کند چون منجی فقط صدای افرادی را میشنود که عمیقأ خواهانش باشند و سیرتشان شبیه خودش پاک و معصوم باشد ولی تا وقتیکه انسان با اسباب بازی ای به نام سامورایی پلاس مأنوس است همان بهتر که منجی وقتش را برای این موجود تکنولوژی زده مصرف گرای خودخواه فربه شده از لذایذ نفسانی تلف نمیکند
باور کنید ارزش یک بار دیدن رو داره