جالبه فیلمساز زنمون جوری توی فیلمش قیافه میگیره که انگار اصلا خانمها مقصر نیستن و کل تقصیر ها گردن مرد ها است
زنان در غرب بدترین نوع پوشش رو دارن جلوی یک سری جوان تازه بالغ شده خیلی راحت مست میکنن بعداز اینکه شهوت به اون جوونها قلبه کرده و بهشون تجاوز کردن ناراحت هم میشن مثل این میمونه که کسی ماشینش رو روشن بزاره و بره بعد از اینکه ماشین دزدیده شده ناراحت بشه یا کسی در خونه اش رو باز بذاره بعد از سرقت وسائل منزلش غمگین بشه اولین مقصر خود خانم ها در غرب هستن اگر درست برخورد کنن و پوشش مناسب رو داشته باشن خیلی خیلی این اتفاقات کمتر میفته بله دزد مقصر هستش ولی بعداز انجام وظایف قربانی
میخواهم پانکراست را بخورم شاید در نگاه اول یک اسم عجیب برای یک انیمه باشد ولی وقتی با دنیای انیمه آشنا باشید میدانید که خیر اصلا هم این اسم عجیب و غریب نیست فقط یک انیمه میتواند همچین احساسات پاک و نابی را در یک محتوای بصری عاشقانه ارائه و یک اسم عجیب هم ضمیمه اش کند در هیچ مدیوم دیگری همچین مقداری از احساسات رو نمیتوانیم مشاهده کنیم بگذریم همیشه قدری باید از انیمه تعریف کنم چون خیلی در کشور ما این مدیوم مظلوم است و به خاطر ظاهر شاید کمی غیر جدیش خیلی ها از خیر تجربه کردنش میگذرند
حالا چرا همچین اسمی برای این انیمه انتخاب شده؟ اگر انیمه رو دیده باشید میدونید که دختر قصه ما سرطان پانکراس داره و چند وقت دیگه میمیره ولی خیلی تقدیر آلود وقتی که دختر رفته بیمارستان برای مراحل درمان و آزمایشاتش عجیب و غریب ترین و تنها ترین پسر همکلاسش در مدرسه که از قضا اون هم دقیقا در همون روز و ساعت به بیمارستان رفته و علاقه شدیدی هم به مطالعه به دلیل تنهایی زیاد و درونگرا بودن داره کتاب خاطرات دختر رو روی زمین بیمارستان میبینه و شروع میکنه به خوندن و متوجه بیماری دختر میشه بعداز این حادثه دختر سر میرسه و میفهمه که پسر از رازش با خبر شده و دختر که بیماریش رو از تمام دوستان مدرسه اش مخفی کرده بود تصمیم میگیره با پسر وارد ارتباط دوستی بشه و خودش رو وارد کتاب خونه ای میکنه که پسر اونجا کار میکنه و طرح رفاقت با پسر رو میریزه و این رابطه انقدر عمیق و عمیق و عمیق تر میشه که باعث میشه پسر در زمانی که در کافی شاپ منتظر دختر هست در پیامکی به دختر میگه میخواهم پانکراست را بخورم یعنی میخواهم مریضیت را به جان بخرم تا مرگت را نبینم تا تو همیشه زنده بمانی و من نباشم ولی خب اونجور که دختر و پسر فکر میکردند دختر از سرطان پانکراس نمیمیرد بله عجیب است حدود 70 دقیقه ما فکر میکنیم انیمه در یک سکانس ناراحت کننده توی بیمارستان تموم بشه ولی خیر اشتباه کرده اید فکر میکنید وادی انیمه انقدر کلیشه ای و هالیوودی است؟ نه دختر در یک درام شوکه کننده در راه قرار با پسر توی کافی شاپ قبل از خوندن این پیامک عجیب و عاشقانه و قبل از رسیدن به قرار عاشقانه اش با پسر به وسیله چاقوی یک ولگرد کشته میشه بله نه از سرطان پانکراس بلکه به دست یک ولگرد لعنتی دقیقا چیزی که همیشه در زندگی واقعی باهاش سر و کار داریم وقایع اونجوری که انتظار داریم پیش نمیرن اونجوری که برنامه ریختیم به وقوع نمیپیوندن تمام طول مدت بیننده و دو شخصیت اصلی انیمه فکر میکنن که میدونن دختر چگونه خواهد مرد ولی انیمه تلنگری عجیب به بیننده میزنه خیر هیچکس در زندگی نمیدونه چجوری خواهد مرد برای همین اسم کتاب خاطرات دختر زندگی همراه مرگ گذاشته شده چون همه هر لحظه به مرگشون دارن نزدیک و نزدیک تر میشن و عمرشون مثل یک ساعت شنی داره دانه دانه به دره زمان ریخته میشه و به اتمام میرسه بله مرگ خیلی غیر منتظره و ناگهانی است به حدی که حتی شاید مجالی برای خواندن یک پیامک عجیب عاشقانه هم نباشد
خب دیگه دختر مرد قصه تموم شده ولی به طور عجیبی هنوز 30 دقیقه از انیمه باقی مانده و بیننده با خودش میگه باشه این 30 دقیقه به طور خیلی غمناکی باید اختصاص پیدا کنه به گریه و زاری برای یک دختر مظلوم از دست رفته ولی خیر باز هم اشتباه میکنید دختر دفترچه خاطراتش را برای پسر به یادگار گذارده و یک نامه به شدت عاطفی در این دفترچه برای پسر نوشته که تیر آخر رو برای تغییر شخصیت غیر اجتمایی پسر میزنه و برای همیشه روحیات و خُلقیاتش رو تغییر میده و در دفترچه یک نامه دیگه برای دوست صمیمیش نوشته که وظیفه رسوندنش به اون دوست به پسر سپرده میشه خب باز هم بیننده میگه دیگه تمومه نامه رو میرسونه دوست صمیمی میاد و خیلی کلیشه ای میگه که دوستم رو نمیبخشمش که مریضیش رو ازم پنهان کرده و گذروندن اوقات بیشتر باهاش رو ازم دریغ کرده و میره ولی باز هم خیر پسر که شخصیتش تغییر کرده دست دوستی به دوست صمیمی دختر میده و کی از این فرد بهتر برای شروع یک ارتباط عاطفی
دو نفری که عاشقانه دختر رو دوست داشتن افرادی ایده آل برای آغاز یک زندگی مشترک هستن تا با یاد و خاطره عزیز ترین فرد زندگیشون یک زندگی جدید با شخصیت های جدید شروع کنند تا معلوم بشه هیچ چیز در زندگی تصادفی نیست بله از اول هم تقدیر اینگونه بود که یک رابطه عجیب بر پایه یک فرد مشترک از دست رفته شکل بگیره تا بفهمیم زندگی کوتاه تر از چیزی است که برای چیزی جز عشق و محبت تلف شود چون کی از لحظه بعدش خبر داره به قول دختر مرگ برای هر دومون صدق میکنه
در بخش اول نظراتم که در صفحه مربوط به فیلم Avengers.Infinity.War نوشتم دعوتتان کردم که به بخش دومش هم سر بزنید این هم بخش دوم ممنون که قسمت قبلی را مطالعه فرمودید
خیلی ها به این قسمت ایراد گرفتند که چرا 2 ساعت فیلمِ بدون هیجان را تماشا کردند حق دارند چون بی وقفه مثلِ من احتمالا در حدود 6 ساعت پشت سرهم اونجرز 3 و 4 را ندیدند و با وقفه ای شاید یک ساله تماشایش کردند برای همین به یک موضوع توجه نکردند که این قسمت دوم Avengers.Infinity.War است ما در فیلم Avengers.Infinity.War با 2 ساعت و 30 دقیقه هیجان خالص طرف بودیم بدون هیچ درام یا مشاجره ای بله ما وقتی با وقفه به نظاره هر دو فیلم مینشینیم شاید کمی دلسرد شویم ولی وقتی پشت سرهم نگاهشان کنیم تازه به هنرمند بودن برادران روسو پی میبریم که در پرده دوم بعد از یک ویرانی تمام عیار چه درامِ قدرتمندی را ساختند بله بعد از یک جنب و جوش 2 ساعت و 30 دقیقه ای قطعا نیاز به یک درام 2 ساعته قدرتمند هم داریم تا با اثرات بشکن تانوس مواجه شویم لطفا یک بار بی وقفه فیلم را ببنید تا متوجه قدرتمندی فیلمنامه نویسان مارول شوید این جواب آن دسته از دوستانی بود که میگفتند فیلم کسل کننده شده اصلا این موضوع درست نیست چرایش را توضیح دادم
اما خود فیلم همانطور که تمِ Avengers.Infinity.War فروپاشی و خودخواهی و کنترل نکردن خود در مواقع حساس بود تمِ Avengers.Endgame هم اتحاد و برادری و از خود گذشتگی بود برای همین قهرمانان ما موفق شدند این سریال های سینمایی را به بهترین شکل ممکن به سرانجام برسانند
اما شخصیت های فیلم نسبت به فیلم قبلی رشدی چشمگیری داشتند ولی در اینجا میخواهم به نکاتی اشاره کنم که زیاد در نظرات دیگران ندیدم خیلی ها مخصوصا خود اعضای Avengers حواسشان به یک چیز در کوران قصه پردازی فیلم نبود اعضای Avengers یک چیزی در گذشته تغییر دادند که حتی با برگرداندن گوهرها به زمان خود هم نتوانستند درستش کنند آن هم تلِپورت شدن لوکی به جایی نا معلوم در واقعه نیویورک سال 2012 بود واقعا لوکی کجا رفت؟ مارول چه نقشه ای دارد؟ اصلا بیائید واقع بین باشیم یک تایم لاین جدید در جهان مارول باز شد یک جهان موازی که سرآغاز آشناییِ ما با این جهان احتمالا در فیلم دکتر استرنج 2 خواهد بود حالا بماند که تغییر گذشته هم از سوی کاپیتان آمریکا خطرات زیادی را متوجه جهان مارول خواهد کرد ولی یک نکته دیگر وقتی 50 درصد موجودات زنده عالم با یک بشکن وارد وادی عدم شدند و با یک بشکن هم برگشتند نمیشود در آینده با یک بشکن تانوس و دارودسته اش هم برگردند؟ بیائید واقع بین باشیم راه برای بازگشت تانوس کاملا باز است همانگونه که راه برای بازگشت موجودات عدم شده باز بود که دیدیم بازگشتند اما زائد ترین شخصیت Avengers.Endgame کاپیتان مارول بود بیائید او را حذف کنیم چه صدمه ای به اونجرز 4 میخورد؟ واقعا هیچی مارول به زور او را وارد جهان MCU کرده واقعا کارول دنورز چه نقشی را ایفا کرد؟ بهتر نبود کلا در فازِ بعدی و برای اتفاقات بعدی معرفی میشد؟ آخر آن همه تبلیغ کوین فایگی که گفته بود نقشی حیاتی و اساسی در اونجرز 4 ایفا خواهد کرد کجا رفت؟ اگر فهمیدید لطفا به ما هم اطلاع بدهید
اما میرسم به چیزی که بیش از همه چیز ذهنم را مشغول کرده ما در این قسمت هیچ سکانس بعد از تیتراژی نداشتیم ولی یک صدای چند ثانیه ای مرموز در آخر تیتراژ پایانی داشتیم که هر چقدر فکر مکینم متوجه نمیشوم که در آینده چه کارکردی خواهد داشت بله همان صدای آهنگریِ مرموز را میگویم که اخر تیتراژِ پایانی شنیدیم تنها چیزی که به ذهنم رسید ارجاع به فیلم اول MCU بود یعنی قسمت اول Iron Man که یعنی چه؟ باید منتظر باشیم و نظاره اش کنیم که نقشه چیست
به هر حال 21 فیلم از مارول دیدیم 21 ماجرا 21 داستان ضعیف و قوی ولی به بهترین شکل ممکن این 21 فیلم به سرانجام رسیدند خطوط داستانی مختلفی بسته شد و همینطور خطوط جدیدی گشوده شد شاید از خود بپرسید چرا میگوید 21 فیلم وقتی 3 فیلم فازِ اول MCU 22 فیلم بوده اند برای اینکه من فیلم کاپیتان مارول رو اصلا به حساب نمیارم فیلمی که هیچ کارکردی در مهم ترین واقعه MCU نداشته باشد به نظرم اصلا حساب نشود بهتر است کلا به نظرتون بهتر نبود به جای ساخت فیلم افتضاح کاپیتان مارول که هیچ لزومی هم در این شرایط نداشت یک فیلم شخصی در رابطه با سرگذشت تانوس و نابودی سیاره اش ساخته میشد؟ تا ما بهتر دلیل و انگیزه تانوس را برای نابودی 50 درصد افراد عالم درک میکردیم؟
به عنوان یک DC فن میگویم که این 2 فیلم از جهان MCU یعنی اونجرز 3 و 4 جزو موردِ علاقه ترین فیلم های زندگیم قرار گرفته اند و واقعا لذتی وصف نا شدنی بردم
ممنون که نظراتم را خواندید موفق باشید
خیلی حیف شد واقعا ایده سوزی شد
عثمانی ها خیلی جنایت در حق ارامنه کردند در تاریخ و کتاب ها نوشته شده ولی حتی گوشه ای از این جنایت هم در این فیلم نشون داده نشد پیشنهاد میکنم کمی تحقیق کنید تا متوجه بشید که چی میگم
ولی فیلم خوبی است برای یک بار دیدن
720p bluray x265 همیشه وقتی اینو مینویسه یعنی ۸ بیت هستش و همیشه ۸ بیت کیفیتش خیلی پایین تر از ۱۰ بیته
یادت باشه باید بقلش بنویسه ۱۰ بیت و اگر ننوشت یعنی ۱۰ بیت نیست
یاعلی
میتونم بگم بهترین قسمت جیمز باند Daniel Craig و شدیدا تعجب کردم و اصلا انتظار نداشتم انقدر خوب باشه این قسمت طولانی بودن فیلم هم در خدمت روایت قصه است خیلی به اندازه بود مدت زمان فیلم فقط یک مورد بود که اجازه نداد این از خیلی خوب به شاهکار ارتقا پیدا کنه اون هم آنتاگونیست فیلم بود که متاسفانه با وجود انتخاب بازیگر توانمندی مثل Rami Malek اصلا شرور خوبی نیست و توی انگیزه اش برای شرارت شدیدا لنگ میزنه و اصلا دلائل کارهاش مشخص نیست از نقش Ana de Armas هم نگم براتون که شدیدا نا امید کننده است و فقط برای تبلیغات از ظاهر و خودش استفاده کردن ولی انقدر Daniel Craig عالی بازی کرد این نقش رو که همه چیز رو مال خودش میکنه و نقایص رو کمرنگ نمیدونم واقعا برای جانشینی Daniel Craig چه بازیگری رو قراره بیارن ولی خیلی کارشون سخته اگر زن یا سیاه پوست باشه که افتضاح خواهد بود ولی شخصا Henry Cavill رو برای یک جیمز باند جدید مناسب میدونم
ببینید و لذت ببرید
زنان در غرب بدترین نوع پوشش رو دارن جلوی یک سری جوان تازه بالغ شده خیلی راحت مست میکنن بعداز اینکه شهوت به اون جوونها قلبه کرده و بهشون تجاوز کردن ناراحت هم میشن مثل این میمونه که کسی ماشینش رو روشن بزاره و بره بعد از اینکه ماشین دزدیده شده ناراحت بشه یا کسی در خونه اش رو باز بذاره بعد از سرقت وسائل منزلش غمگین بشه اولین مقصر خود خانم ها در غرب هستن اگر درست برخورد کنن و پوشش مناسب رو داشته باشن خیلی خیلی این اتفاقات کمتر میفته بله دزد مقصر هستش ولی بعداز انجام وظایف قربانی
میخواهم پانکراست را بخورم شاید در نگاه اول یک اسم عجیب برای یک انیمه باشد ولی وقتی با دنیای انیمه آشنا باشید میدانید که خیر اصلا هم این اسم عجیب و غریب نیست فقط یک انیمه میتواند همچین احساسات پاک و نابی را در یک محتوای بصری عاشقانه ارائه و یک اسم عجیب هم ضمیمه اش کند در هیچ مدیوم دیگری همچین مقداری از احساسات رو نمیتوانیم مشاهده کنیم بگذریم همیشه قدری باید از انیمه تعریف کنم چون خیلی در کشور ما این مدیوم مظلوم است و به خاطر ظاهر شاید کمی غیر جدیش خیلی ها از خیر تجربه کردنش میگذرند
حالا چرا همچین اسمی برای این انیمه انتخاب شده؟ اگر انیمه رو دیده باشید میدونید که دختر قصه ما سرطان پانکراس داره و چند وقت دیگه میمیره ولی خیلی تقدیر آلود وقتی که دختر رفته بیمارستان برای مراحل درمان و آزمایشاتش عجیب و غریب ترین و تنها ترین پسر همکلاسش در مدرسه که از قضا اون هم دقیقا در همون روز و ساعت به بیمارستان رفته و علاقه شدیدی هم به مطالعه به دلیل تنهایی زیاد و درونگرا بودن داره کتاب خاطرات دختر رو روی زمین بیمارستان میبینه و شروع میکنه به خوندن و متوجه بیماری دختر میشه بعداز این حادثه دختر سر میرسه و میفهمه که پسر از رازش با خبر شده و دختر که بیماریش رو از تمام دوستان مدرسه اش مخفی کرده بود تصمیم میگیره با پسر وارد ارتباط دوستی بشه و خودش رو وارد کتاب خونه ای میکنه که پسر اونجا کار میکنه و طرح رفاقت با پسر رو میریزه و این رابطه انقدر عمیق و عمیق و عمیق تر میشه که باعث میشه پسر در زمانی که در کافی شاپ منتظر دختر هست در پیامکی به دختر میگه میخواهم پانکراست را بخورم یعنی میخواهم مریضیت را به جان بخرم تا مرگت را نبینم تا تو همیشه زنده بمانی و من نباشم ولی خب اونجور که دختر و پسر فکر میکردند دختر از سرطان پانکراس نمیمیرد بله عجیب است حدود 70 دقیقه ما فکر میکنیم انیمه در یک سکانس ناراحت کننده توی بیمارستان تموم بشه ولی خیر اشتباه کرده اید فکر میکنید وادی انیمه انقدر کلیشه ای و هالیوودی است؟ نه دختر در یک درام شوکه کننده در راه قرار با پسر توی کافی شاپ قبل از خوندن این پیامک عجیب و عاشقانه و قبل از رسیدن به قرار عاشقانه اش با پسر به وسیله چاقوی یک ولگرد کشته میشه بله نه از سرطان پانکراس بلکه به دست یک ولگرد لعنتی دقیقا چیزی که همیشه در زندگی واقعی باهاش سر و کار داریم وقایع اونجوری که انتظار داریم پیش نمیرن اونجوری که برنامه ریختیم به وقوع نمیپیوندن تمام طول مدت بیننده و دو شخصیت اصلی انیمه فکر میکنن که میدونن دختر چگونه خواهد مرد ولی انیمه تلنگری عجیب به بیننده میزنه خیر هیچکس در زندگی نمیدونه چجوری خواهد مرد برای همین اسم کتاب خاطرات دختر زندگی همراه مرگ گذاشته شده چون همه هر لحظه به مرگشون دارن نزدیک و نزدیک تر میشن و عمرشون مثل یک ساعت شنی داره دانه دانه به دره زمان ریخته میشه و به اتمام میرسه بله مرگ خیلی غیر منتظره و ناگهانی است به حدی که حتی شاید مجالی برای خواندن یک پیامک عجیب عاشقانه هم نباشد
خب دیگه دختر مرد قصه تموم شده ولی به طور عجیبی هنوز 30 دقیقه از انیمه باقی مانده و بیننده با خودش میگه باشه این 30 دقیقه به طور خیلی غمناکی باید اختصاص پیدا کنه به گریه و زاری برای یک دختر مظلوم از دست رفته ولی خیر باز هم اشتباه میکنید دختر دفترچه خاطراتش را برای پسر به یادگار گذارده و یک نامه به شدت عاطفی در این دفترچه برای پسر نوشته که تیر آخر رو برای تغییر شخصیت غیر اجتمایی پسر میزنه و برای همیشه روحیات و خُلقیاتش رو تغییر میده و در دفترچه یک نامه دیگه برای دوست صمیمیش نوشته که وظیفه رسوندنش به اون دوست به پسر سپرده میشه خب باز هم بیننده میگه دیگه تمومه نامه رو میرسونه دوست صمیمی میاد و خیلی کلیشه ای میگه که دوستم رو نمیبخشمش که مریضیش رو ازم پنهان کرده و گذروندن اوقات بیشتر باهاش رو ازم دریغ کرده و میره ولی باز هم خیر پسر که شخصیتش تغییر کرده دست دوستی به دوست صمیمی دختر میده و کی از این فرد بهتر برای شروع یک ارتباط عاطفی
دو نفری که عاشقانه دختر رو دوست داشتن افرادی ایده آل برای آغاز یک زندگی مشترک هستن تا با یاد و خاطره عزیز ترین فرد زندگیشون یک زندگی جدید با شخصیت های جدید شروع کنند تا معلوم بشه هیچ چیز در زندگی تصادفی نیست بله از اول هم تقدیر اینگونه بود که یک رابطه عجیب بر پایه یک فرد مشترک از دست رفته شکل بگیره تا بفهمیم زندگی کوتاه تر از چیزی است که برای چیزی جز عشق و محبت تلف شود چون کی از لحظه بعدش خبر داره به قول دختر مرگ برای هر دومون صدق میکنه
خیلی ها به این قسمت ایراد گرفتند که چرا 2 ساعت فیلمِ بدون هیجان را تماشا کردند حق دارند چون بی وقفه مثلِ من احتمالا در حدود 6 ساعت پشت سرهم اونجرز 3 و 4 را ندیدند و با وقفه ای شاید یک ساله تماشایش کردند برای همین به یک موضوع توجه نکردند که این قسمت دوم Avengers.Infinity.War است ما در فیلم Avengers.Infinity.War با 2 ساعت و 30 دقیقه هیجان خالص طرف بودیم بدون هیچ درام یا مشاجره ای بله ما وقتی با وقفه به نظاره هر دو فیلم مینشینیم شاید کمی دلسرد شویم ولی وقتی پشت سرهم نگاهشان کنیم تازه به هنرمند بودن برادران روسو پی میبریم که در پرده دوم بعد از یک ویرانی تمام عیار چه درامِ قدرتمندی را ساختند بله بعد از یک جنب و جوش 2 ساعت و 30 دقیقه ای قطعا نیاز به یک درام 2 ساعته قدرتمند هم داریم تا با اثرات بشکن تانوس مواجه شویم لطفا یک بار بی وقفه فیلم را ببنید تا متوجه قدرتمندی فیلمنامه نویسان مارول شوید این جواب آن دسته از دوستانی بود که میگفتند فیلم کسل کننده شده اصلا این موضوع درست نیست چرایش را توضیح دادم
اما خود فیلم همانطور که تمِ Avengers.Infinity.War فروپاشی و خودخواهی و کنترل نکردن خود در مواقع حساس بود تمِ Avengers.Endgame هم اتحاد و برادری و از خود گذشتگی بود برای همین قهرمانان ما موفق شدند این سریال های سینمایی را به بهترین شکل ممکن به سرانجام برسانند
اما شخصیت های فیلم نسبت به فیلم قبلی رشدی چشمگیری داشتند ولی در اینجا میخواهم به نکاتی اشاره کنم که زیاد در نظرات دیگران ندیدم خیلی ها مخصوصا خود اعضای Avengers حواسشان به یک چیز در کوران قصه پردازی فیلم نبود اعضای Avengers یک چیزی در گذشته تغییر دادند که حتی با برگرداندن گوهرها به زمان خود هم نتوانستند درستش کنند آن هم تلِپورت شدن لوکی به جایی نا معلوم در واقعه نیویورک سال 2012 بود واقعا لوکی کجا رفت؟ مارول چه نقشه ای دارد؟ اصلا بیائید واقع بین باشیم یک تایم لاین جدید در جهان مارول باز شد یک جهان موازی که سرآغاز آشناییِ ما با این جهان احتمالا در فیلم دکتر استرنج 2 خواهد بود حالا بماند که تغییر گذشته هم از سوی کاپیتان آمریکا خطرات زیادی را متوجه جهان مارول خواهد کرد ولی یک نکته دیگر وقتی 50 درصد موجودات زنده عالم با یک بشکن وارد وادی عدم شدند و با یک بشکن هم برگشتند نمیشود در آینده با یک بشکن تانوس و دارودسته اش هم برگردند؟ بیائید واقع بین باشیم راه برای بازگشت تانوس کاملا باز است همانگونه که راه برای بازگشت موجودات عدم شده باز بود که دیدیم بازگشتند اما زائد ترین شخصیت Avengers.Endgame کاپیتان مارول بود بیائید او را حذف کنیم چه صدمه ای به اونجرز 4 میخورد؟ واقعا هیچی مارول به زور او را وارد جهان MCU کرده واقعا کارول دنورز چه نقشی را ایفا کرد؟ بهتر نبود کلا در فازِ بعدی و برای اتفاقات بعدی معرفی میشد؟ آخر آن همه تبلیغ کوین فایگی که گفته بود نقشی حیاتی و اساسی در اونجرز 4 ایفا خواهد کرد کجا رفت؟ اگر فهمیدید لطفا به ما هم اطلاع بدهید
اما میرسم به چیزی که بیش از همه چیز ذهنم را مشغول کرده ما در این قسمت هیچ سکانس بعد از تیتراژی نداشتیم ولی یک صدای چند ثانیه ای مرموز در آخر تیتراژ پایانی داشتیم که هر چقدر فکر مکینم متوجه نمیشوم که در آینده چه کارکردی خواهد داشت بله همان صدای آهنگریِ مرموز را میگویم که اخر تیتراژِ پایانی شنیدیم تنها چیزی که به ذهنم رسید ارجاع به فیلم اول MCU بود یعنی قسمت اول Iron Man که یعنی چه؟ باید منتظر باشیم و نظاره اش کنیم که نقشه چیست
به هر حال 21 فیلم از مارول دیدیم 21 ماجرا 21 داستان ضعیف و قوی ولی به بهترین شکل ممکن این 21 فیلم به سرانجام رسیدند خطوط داستانی مختلفی بسته شد و همینطور خطوط جدیدی گشوده شد شاید از خود بپرسید چرا میگوید 21 فیلم وقتی 3 فیلم فازِ اول MCU 22 فیلم بوده اند برای اینکه من فیلم کاپیتان مارول رو اصلا به حساب نمیارم فیلمی که هیچ کارکردی در مهم ترین واقعه MCU نداشته باشد به نظرم اصلا حساب نشود بهتر است کلا به نظرتون بهتر نبود به جای ساخت فیلم افتضاح کاپیتان مارول که هیچ لزومی هم در این شرایط نداشت یک فیلم شخصی در رابطه با سرگذشت تانوس و نابودی سیاره اش ساخته میشد؟ تا ما بهتر دلیل و انگیزه تانوس را برای نابودی 50 درصد افراد عالم درک میکردیم؟
به عنوان یک DC فن میگویم که این 2 فیلم از جهان MCU یعنی اونجرز 3 و 4 جزو موردِ علاقه ترین فیلم های زندگیم قرار گرفته اند و واقعا لذتی وصف نا شدنی بردم
ممنون که نظراتم را خواندید موفق باشید
عثمانی ها خیلی جنایت در حق ارامنه کردند در تاریخ و کتاب ها نوشته شده ولی حتی گوشه ای از این جنایت هم در این فیلم نشون داده نشد پیشنهاد میکنم کمی تحقیق کنید تا متوجه بشید که چی میگم
ولی فیلم خوبی است برای یک بار دیدن
سریعا پاکش خواهم کرد
یادت باشه باید بقلش بنویسه ۱۰ بیت و اگر ننوشت یعنی ۱۰ بیت نیست
یاعلی
ببینید و لذت ببرید