در سال ۱۹۳۰ ، دو سال پس از وقایعی که در فصل (بدرود ، عشق من ) رخ داد ، جنگ بزرگ با اهریمن منجر به نابودی امپراطوری و بخشهای گل از نمایشهای رزمی پاریس و نیویورک شد .با برقرار شدن آرامش در زمین و آشکار شدن فعالیت های نمایشهای رزمی ، سازمان جهانی نمایش رزمی از بخش های مختلف بین المللی تشکیل شده ؛ و مسابقه ای به نام نمایش رزمی بین الملی دوساله نیز تاسیس شده.ده سال بعد در سال ۱۹۴۰ ، کاپیتان نیروی دریایی امپراطوری ژاپن ، سیجیرو کامیاما به عنوان کاپیتان بخش گل از نمایش رزمی امپراطوری جدید در توکیو منصوب شده که اعضای آن از : ساکورا آمامیا که یک شمشیرزن و یک نیروی جدید است ، هاتسوهو شینونومه که یک بانوی معبد و بازیگر محبوبی است، آناستازیا پالما یک بازیگر یونانی انتقالی جدید ، آزامی موچیزوکی یک اعجوبه نینجا از خاندان موچیزوکی و کلاریسا اسنوفلیک یک نجیب زاده لوکزامبورگی است تشکیل میشود .بخش گل بار دیگر با تهاجم اهریمن رو به رو میشود و همچنان که سعی میکنند تا خانه خود در تئاتر امپراطوری را باز نگه دارند در مسابقه پیش رو شرکت میکند.
یه پسر دبیرستانی عادی، کادویی که مادرش بهش داده رو گرامی میداره. یه روز، قدرت واقعی این کادو رو میفهمه و به دنیایی جدید کِشیده میشه...
در دنیایی که انسان به عنوان دام برای حاکمان بیستمن ها نگهداری میشوند، و جایی که ماسه ها نقش آب و آتش را پر می کند. Kyrie توسط "کمیته جهانی تخریب" استخدام می شود تا در پایان دادن به جهان خود کمک کند. Kyrie به تنهایی قدرت لازم برای انجام این کار را دارد.
در دهه ی پنجاه میلادی یک فرد آمریکایی-آفریقایی جوان در سرتاسر ایالات متحده سفر کرده و به دنبال پدر گمشده اش است.
این سریال هشت قسمتی در مورد آینده نزدیک و افرادی است که رویای یک جامعه بی نقص به واسط پیشرفت های تکنولوژی را دارند. هر قسمت این محموعه علمی-تخیلی توسط یک کارگردان درست شده است و هر قسمت شامل یک موضوع جدید با بازیگران جدید است…
تد لاسو، سرمربی تیم فوتبال آمریکایی ایالات متحده، برای هدایت تیم فوتبال پرتلاش لندن، راهی انگلیس می شود.
تایتو تازگی ها خواب آلود بنظر می آید و رویاهای از زن خون آشامی میبیند که می گوید که وجودش را به او می دهد، حتی بعضی اوقات او فکر می کند که در بیداری هم صدای او را می شنود. ولی بعد از جان سالم به در بردن از تصادفی که باید کشته میشد دنیای تایتو به شدت عوض میشه و متوجه میشود که رویا هایش بیش از چیزی که فکر میکرده واقعیت داره..
سومین مجموعه از سه گانه "داستان های آرکیدیا" کمپانی دریم ورک ، ترول ها ، بیگانگان و جادوگران ساکن در آرکادیا در یک نبرد آخرالزمانی برای کنترل دنیای جادویی خود قرار می گیرند.
داستان درمورد تاریخچهی جنگ جهانی دوم است. در 1 مه 1954 در برلین، در حالی که ارتش سرخ پرچمهای شوروی را بالای رایشکانزلی به اهتزاز در میآورد، گروهی از افسران نازی مراسمی رو اجرا می کنند. برای آنها، سلاخی در شهر چیزی نیست جز قربانی عالی برای مراسم تا محفل سیزده نیزه رو برگردانند که گروهی از ابر انسانها هستند که اومدنشون برای دنیا خرابی به بار میاره. سالها بعد، کسی نمیدونه این گروه از افسران آیا موفق شدن یا اینکه زنده موندن یا مردن. افراد کمی از وجودشون باخبرند و حتی اونایی هم که میدونستن با گذر دههها کمکم مردن. حالا در دسامبر ...
کارآگاه جانگ دوک چون(جانگ جائه یونگ) به دنبال پیدا کردن فرزندشه که مفقود شده. او تنها یه سرنخ داره و اون هم اینه که در صحنه جرم دو نفر با یک چهره حضور داشتند…