داستان سریال در یک محله ایرلندی در پراویدنس می گذرد که دو برادر در دو طرف مقابل قانون قرار دارند. یک گانگستر (جیسون ایساکس) و از سوی دیگر یک سیاستمدار (جیسون کلارک)...
شیمازو تویوهیسا، جنگجوی سامورایی، در حالی که در نبرد سکیگاهارا درگیر است، به شدت زخمی می شود. پس از آن، او خود را در دنیای دیگری می یابد، جایی که با جنگجویان بزرگ دیگری از سراسر زمان ملاقات می کند. این گروه از جنگجویان Drifters نامیده می شوند و ماموریت دارند تا این دنیا را از Ends، گروهی از جنگجویان قدرتمند که به دنبال تصرف جهان هستند، نجات دهند.
یک روانشناس به شهر دوران کودکیش باز میگردد تا بدنبال برادر دوقلویش و چند بچه دیگر شهر که در سال ۱۹۸۰ ناپدید شدهاند باشد، همچنین او قصد دارد تا چگونگی پخش برنامه های تلویزیونی عجیب و غریبی که در همان سال در حال پخش بودند را بررسی کند...
داستان سریال تلویزیونی «بوفی خونآشام قاتل» سرگذشت «بوفی سامرز» (Buffy Summers) یک زن جوان و آخرین بازمانده از نسل خونآشامهایی است که به «خونآشامهای قاتل» یا به اختصار «قاتل» مشهورند. در داستان، «قاتلین» برای نبرد با «خونآشامها»، «دیوها» و دیگر نیروهای تاریکی فراخوانده میشوند. همانند قاتلین پیشین، «بوفی» از سوی یک «ناظر» (Watcher) پشتیبانی میشود. «ناظر»، بوفی را راهنمایی میکند، به او آموزشهای لازم را فرا میدهد و او را برای مقابله با دشمنانش آماده میکند. «بوفی» بر خلاف اجداد پیشین خود را در احاطه حلقهای از دوستان وفادار که با عنوان «دسته اسکوبی» (Scooby Gang) شناخته میشوند، میبیند...
داستان این سریال در مورد جراح قلبی می باشد که زندگی اش رو به تباهی می رود بطوری که او انتظارش را ندارد. حالا او از یک جراح معروف به دکتری معمولی در شهری کوچک تبدیل می شود…
ونسا هلسینگ، از اقوام دور شکارچی خون آشام معروف، آبراهام ون هلسینگ است، تنها بازمانده برای پیدا کردن مابقی خون آشام ها در سراسر حهان. او آخرین امید بشریت است تا یک حمله را رهبری کند تا آن چیزی که گمشده است را برگرداند...
داستان سریال که بر اساس فیلم جنگیر می باشد دو کشیش متفاوت را دنبال میکند که 40 سال پس از اتفاقات فیلم اول با قضیه تسخیر شیطانی یک خانواده درافتادهاند...
"لوک کیج" که در محله هارلم نیویورک بزرگ شده و به علت عضویت در باند تبهکاری Rivals بیشتر دوران نوجوانیش را در راه ورود به دارالتادیب و خروج از آن گذرانده است,پس از آنکه از تاثیرات منفی عملکردش بر زندگی اطرافیانش آگاه می شود سعی می کند با حفظ رابطه نزدیک با دوستان خلافکارش زندگی جدیدی را آغاز نماید.اما یکی از دوستان سابقش که Luke را مسئول شکست در زندگی عشقیش می داند با قرار دادن مواد مخدر در آپارتمانش و تماس با پلیس او را روانه زندان می کند.اما تیره روزی های او در زندان پایان نمی یابد بنابراین او برای بهبود شرایطش در دوران حبس در ازای امتیازاتی می پذیرد که به صورت داوطلبانه در آزمایشاتی که هدف آن ایجاد نسل جدیدی از ابرسربازها می باشد شرکت نماید و ...
در آینده ای نزدیک پارکی فوق پیشرفته شبیه غرب وحشی طراحی شده است که ربات های انسان مانندی بنام "میزبان" در آن وجود دارد. این ربات ها همگی از قبل برای اهداف مشخصی برنامه ریزی شده اند. افراد ثروتمند که در این پارک با نام "مهمان" شناخته می شوند در ازای پرداخت پول میتوانند از امکانات و ربات های این پارک بازدید و استفاده کنند. همه چیز سالها طبق برنامه پیش می رود و سرمایه گذاران این پارک تسلط کامل بر روی ربات ها دارند تا اینکه یک روز به دلیل نقص فنی در سیستم کنترل، ربات ها متوجه ماهیت واقعی خود شده و کم کم دست به شورش علیه سازندگان خود می زنند...
دختری ۲۵ ساله به نام هائه سو،بر اثر یک خورشیدگرفتگی،در زمان سفر میکند و می رود به دوران اولین امپراطور گوریو،تاجو وانگ گان و دل از ۷ شاهزاده گوریویی می رباید. شاهزادگان:وانگ سو،وانگ ووک،وانگ جونگ،وانگ ووک دوم،وانگ یو،وانگ یون و وانگ وون. در این میان وانگ سو (با بازی لی جون کی) شانس بیشتری برای ماندن در قلب دخترک دارد.