میامی، 1991. وقتی دیگر نمیتوان هوسهای تشنهی خون او را نادیده گرفت، دکستر مورگان جوان باید یاد بگیرد که تاریکی درونی خود را هدایت کند، زیرا با راهنمایی پدرش، هری، از دانشآموز به قاتل سریالی انتقامجو تبدیل میشود.
ده سال پیش، دروازه ای که دنیای واقعی را به دنیای هیولاها متصل می کرد، باز شد. برخی از افراد عادی قدرت شکار هیولاها را دریافت کردند. سونگ جین-وو، یک شکارچی ضعیف، یک سیاه چال پنهان با سخت ترین درجه سختی را پیدا می کند. او در آنجا یک قدرت عجیب دریافت می کند که به او امکان می دهد سطح خود را بالا ببرد.