داستان در سال ۲۰۳۸ در جهانی ویرانشده روایت میشود. انسانها در پشت دیواری غولپیکر پناه گرفتهاند و با یکدیگر در حال جنگ هستند. زنی به نام دنیس با تشویق نگهبانی به نام تام که وعده دنیایی بهتر را میدهد، به سفری پرمخاطره میرود.
داستان فیلم در دهه 70 و شهر لندن جریان دارد، جایی که یک پسر 14 ساله توسط مادرش به گروه موسیقی "کلش/The Clash" معرفی می شود و پس از آن زندگی اش برای همیشه تغییر میکند...
داستان فیلم در مورد چند کلکسیونر متمول آثار هنری مفهومی میباشد که هر کدام به دنبال تابلوی هنری بوگی ووگی اثر پیت موندریان میباشند و حاضرند برای دریافت آن میلیونها دلار هزینه کنند. این رقابت کاذب از نوعی چشم و هم چشمی بین این کلکسیونداران سرچشمه گرفته است و هر کدام سعی دارند با افزودن این تابلو به مجموعه خود نمایشگاهی از آثار تحت مالکیت خود را بر پا کنند و به دیگری فخر فروشی کنند...
نام سریال یعنی «شهر جادویی» برگرفته از لقب شهر میامی آمریکاست و داستان سریال نیز در همین شهر و در سال 1959 میلادی، پیرامون یکی از بزرگترین هتل های جهان رُخ میدهد. «آیزاک اوانز» شخصیت اصلی این سریال، صاحب هتل بزرگ «دریا نما – Miramar» است. آیزاک همواره رویای ساختن این هتل را داشته و به همین دلیل و برای تامین هزینه های ساخت مجبور شده با رییس باندهای خلافکاری و قماربازی شهر، یعنی «بن دایموند» معروف به «قصاب» شریک شود. «دایموند» که به دلیل علاقه به قمار سرمایه خود را بر روی این هتل قرار داده، تمام تلاشش را میکند تا بازی قمار را راه بیندازد ولی از سوی دیگر آیزاک نمیخواهد پای دارودسته دایموند به هتل او و نزدیک خانواده اش باز شود. از سوی دیگر هم دادستان شهر میامی هم به دنبال دستگیر کردن «بن دایموند» است و آیزاک باید پای خودش را از کارهای دایموند نیز بیرون بکشد.