هشت و نیم درباره ی مردیه که ایده هاش در فیلمسازی به بن بست رسیده و بهتر بگم , ایده هاش برای زندگیش هم به بن بست رسیده و سردرگمه . این دغدغه هاش در زندگی از دوران کودکیش نشأت میگیره . سکانس های رویا و سورئال استادانه دغدغه های فکری و احساسی گوییدو رو به تصویر میکشه . سورئال فلینی یعنی مشخص شدن ماهیت نمادها در خود اثر بدون ادا . این فیلم از اون فیلم ها نیست که جنبه ی حسی که اولین چیز در سینما هست رو نادیده بگیره و فقط بخواد بر پایه ی تفکر باشه . کارگردان اول روی احساس من مخاطب کار میکنه و اینکارو با فضاسازی و بازیگرهای عالی و موسیقی و شخصیت پردازی دقیق و حساب شده انجام میده و باعث میشه از فیلتر احساس به عقل حرکت کنم .
هشت و نیم سینماس . سینمایی ناب و متعالی
این سریال تراژیک جنایی در یک منطقه شهری مملو از تجارت مواد مخدر رخ می دهد که بیشتر به یک میدان جنگ شبیه بوده و نمی توان شخصیت های خوب و بد را از هم جدا کرد. اصولاً در این سریال همه نقش های خاکستری هستند و نمی تواند شخصیتی را کاملاً منفی و یا کاملاً مثبت نامید. هر یک از شخصیت های به چالش کشیده شده و به نحوی در این نبرد کثیف شرکت دارند. این سریال می خواهد به ما بگوید که فساد می تواند هر سیستمی هر چند بی نقص را به ورطه نابودی و سقوط بکشاند؛ از سیستم سیاسی و قضایی گرفته تا سیستم آموزشی. هیچ فیلم یا سریالی تاکنون موفق نشده به این زیبایی فسادهای زیرساختی جامعه را به نمایش بگذارد و راه های ترمیم را به ما نشان دهد.
دیوید سیمون خالق این سریال در وسط یک شهر پر از فساد، درامی انسانی خلق کرده که نبرد مداوم بین میل به درستی و ناامید شدن در این راه را نشان می دهد. این سریال یکی از ساختارمند ترین و پرجزییات ترین سریال هایی است که زندگی آمریکایی را به تصویر کشیده است. این سریال شیوه ای نوین را در داستان پردازی در سریال های تلویزیونی ابداع کرد که تاثیر زیادی بر روی این صنعت داشت. سریال «شنود» داستان موسسات مختلفی در شهر بالتیمور و رابطه آن ها با اداره پلیس شهر را روایت می کند و در این میان به فساد موجود در رسانه ها، سیستم آموزشی، سیستم قضایی، اداره پلیس و تمامی بخش های این شهر می پردازد که چگونه ساختاری فاسد و در هم تنیده را تشکیل می دهند. بدون شک سریال «شنود» یکی از بهترین سریال های ساخته شده در تمام تاریخ تلویزیون است