من شخصا خیلی این قسمت رو دوست داشتم و به نظرم بهترین قسمت این سری با بازی Tom Holland هستش و نمیدونم چرا انقدر نظر منفی گرفته در هر حال از این به بعد مرد عنکبوتی Tom Holland دیدن داره دیگه از اون شخصیت تینیج فاصله میگیره و روی پای خودش خواهد ایستاد و اونی رو میبینم که بهش عادت داشتیم و باید ببینیم یک Spider-Man مستقل و غیر آویزون به یک ابرقهرمان دیگه
الان دیگه تازه این شخصیت شکل گرفته و تقریبا میشه گفت مرد شده و میتونه تازه با دشمنان خیلی بی رحم تر و مهم ترش رو به رو بشه
خیلی ها بر این اعتقادن که فیلم ساختن از روی بازی های ویدئویی کاری بیهوده است و اصلا امکانپذیر نیست درست نمیگن ولی حق دارن چون اثر چشم گیری تا الان تولید نشده تقریبا همه فیلم های اقتباسی از روی بازی های ویدئویی شکست سنگینی خوردن ولی دلیلش تفاوت این مدیوم نیست دلیل اصلیش درک نشدن اون بازی ویدئویی از طرف سازندگان فیلم هستش نمونش همین DOOM از اول تا آخر سازندگان دارن سعی میکنن قصه تعریف کنن این یعنی اصلا متوجه DNA این بازی نشدن بله این سری بازی اصلا قصه نداره بلکه به آهنگ متال و اکشن دیوانه وارش معروفه که 3 رکن اصلی داره اسلحه و دومگای (قهرمان بازی) و دیو ها که کل این 3 رکن بر روی ریشه ای به نام موسیقی متال سنگینش سوار شدن هیچ کدوم از این هایی که گفتم اصلا در این فیلم وجود خارجی نداره تنها کسی که میتونست این فیلم رو بسازه Edgar Wright بود چون موسیقی در فیلم ها رو میشناسه و همین چند وقت پیش با Baby Driver ثابت کرد چجوری میشه یک فیلم اکشن موزیکال خفن ساخت
میدونم دارید با خودتون میگید این فیلم اصلا ارزش همچین کامنت طولانی رو نداره کاملا درست میفرمائید ولی من این کامنت رو به احترام سری بازی ویدئویی مؤلف DOOM نوشتم نه این فیلم آشغال و زباله
یک سریال رواشناختی جنایی فوق العاده نمیدونم در رابطه باهاش چی بنویسم
اینکه ما حق داریم مثل خود قاتلین باهاشون برخورد کنیم؟
آیا واقعا هدف وسیله رو توجیه میکنه؟
ببینیدش ولی سعی کنید در کنارش مطالب فلسفی رواشناختی رو هم مکمل قرار بدید چون اینجور فیلم و سریال ها بهانه خوبی هستن برای زیاد شدن علم انسان
البته شخصا خاطره انگیز ترین سریاله برام چون آخرین سریالی بود که توی خانه دوران کودکیم دیدم یادش بخیر کاش هنوزم جبر روزگار اجازه میداد تا اونجا زندگی کنم بازهم فیلم و سریال های زیبا تماشا کنم ولی چه میشه کرد هر دورانی یک روز به پایان میرسه و فقط خاطرات تلخ و شیرین باقی میمونه
ببخشید وقتتون رو گرفتم
فیلم فوق العاده است
میخکوبتان خواهد کرد
معمایی و هیجان انگیز
جزو ۳ فیلم برتر جان کیوزاک
آخرش به فکر خواهید رفت پس روش فکر کنید
ممنون از نایت مووی
یاعلی مولامدد
فیلم Saving Private Ryan الان برای اولین بار رو دیدم
فیلم معمولی ای بود از اون فیلم های پروپاگاندایی که که فقط یک کاگردان یهودی مثل اسپیلبرگ میتونه بسازه که متفقین رو قهرمان نشون بده و نازی ها رو لایق مردن و کشته شدن
از ادا های دینی سرباز ها بگیر تا وحشی نشون دادن نازی ها
البته از فیلم دانکرک بهتر بود
تام هنکس هم که عرضه بازی نقش های اکشن رو نداره
حیف ون دیزل که زود مرد شاید اگر اون باقی میموند میتونست فیلم رو نجات بده
درکل Saving Private Ryan خیلیOVERRATED هستش و بیخود این همه طرف دار داره
عجیب ترین حس نسبت به یک فیلم رو در سال های اخیر به این فیلم دارم نه آنقدر دوسش دارم که به آن نمره شاهکار بدم و در ثناء اش شعر بگم نه آنقدر از آن متنفرم که بتوانم بدترین الفاظ رو نثارش کنم برای همین حتی نمیدونم چه نمره ای بهش بدم ولی یک چیز رو خیلی شدید دارم حس میکنم که این فیلم آغاز جهان سینمایی TENET خواهد بود به نظرم Christopher Nolan سعی کرده یک جهان ارجینال غیر کامیک بوکی برای وارنر خلق کنه که اگر کرونا نبود و فیلم در شرایط عادی اکران میشد احتمال زیاد با فروش بالا موفق به این هدف گذاری میشد برای همین منتظرم در لا به لای اخبار سینما حرف از ادامه دار بودن TENET و گسترش دنیای فیلم بشنوم احتمالا این فیلم سفارش وارنر به Christopher Nolan بوده برای خلق یک جهان سینمایی ارجینال که دست وارنر پرتر باشه برای مبارزه با فیلم های جهان محور دیگه ولی به نظرم نه Christopher Nolan و نه وارنر موفق نبوده اند اگر فیلم رو برای بار دوم دیدید کمی دقت کنید متوجه توئیست ها و اشارات متعدد میشید که این فیلم در یک جهان مختص به خودش داره روایت میشه در اصل داره داد میزنه که من یک قسمت نخواهم بود و منتظر آغاز جهان سینمایی من باشید و همین باعث این سردرگمی من نسبت به این فیلم شده نه آنقدر خوب است که مشتاق قسمت های بعدیش باشم نه آنقدر بد است که یقین کنم برای همیشه ایده ایجاد جهان سینمایی بر پایه اش دفن شده
فیلم افتضاحی است چرا؟
چون اولین مقوله در اهمیت دادن به شخصیت ها یک شخصیت پردازی جامع و قابل همذاتپنداری است که این فیلم فاقد همچین چیزی است شخصا شخصیت ها هیچ اهمیتی برای من نداشتند و هیچ حسی بابت مرگشون یا زخمی شدنشون یا فداکاریشون بهم دست نداد
پیشنهاد نمیکنم
حاوی اسپویل
همشهری کین این فیلم پر تمتراق تاریخ سینما فیلمی که از نظر من به شدت OVERRATED است ولی مفهومی که برای انتقالش تلاش کرده مفهومی بزرگ و قابل احترام است یادم نمی آید که برای فیلمی کامنتی به این طویلی نوشته باشم ولی چاره ای نیست چون به یکی از عزیز ترین دوستانم قول داده ام برداشتم را از فیلم با او در میان بگذارم
این فیلم حسی 2 گانه در من ایجاد کرده نه آنقدر دوستش دارم که بگویم مورد علاقه ام است و نه آنقدر از آن بدم می آید که بگویم از آن متنفرم و برایم بی ارزش است چیزی ما بین این دو حس را به فیلم دارم و نمره ام 5 است بگذریم برسیم به برداشت من از فیلم
چارلز فاستر کین مردی که در آخرین لحظات نفس کشیدنش کلمه رُزباد را به زبان می آوَرَد و میمیرد و دنیا را برای همیشه ترک میکند و از اینجا به بعد کلمه رُزباد تبدیل میشود به معمای اصلی فیلم اما رُزباد یعنی چه؟ چه کارکردی دارد؟ چه مفهومی را میخواهد انتقال دهد؟ چه چیزی را میخواهد در زندگی چارلز فاستر کین به ما بگوید؟ رُزباد چکیده زندگی ایست که کین آرزویش را داشت در آن زیست کند و نفس بکشد زندگی ای که بوی مادرش را میداد بله رُزباد چیزی است که کین میخواست باشد ولی تقدیر چیز دیگری برایش رقم زد بهتر بگویم او نمیخواست فردی ثروتمند باشد نمیخواست روزنامه ای پرتیراژ داشته باشد اصلا برای همین شروع کرد به روزنامه نگاری او روزنامه ای را هر روز چاپ میکرد که قطعا ورشکستش میکرد و در خود فیلم هم دیدیم که اوایل کار روزنامه سالی 1 میلیون دلار ضرر میداد ولی از تقدیر بدِ کین روزنامه هم پر مشتری شد و کین از قبل هم پولدارتر کین قربانی تصمیمی شد که مادرش در کودکی برای او گرفت تصمیمی که اسباب بازی رُزبادش را از او گرفت کین نمیخواست فردی مهم یا فردِ پولداری باشد کین در تمام طول فیلم سعی کرد یک همشهری باشد جایی در پایین حرم جامعه ولی مادرش او را با تصمیمش به بالاترین مکان حرم جامعه برد و تنها خواسته کین را از او گرفت همشهری بودن را
کین اگر بگویم از تمام دنیا فقط مادرش و سمبل دوران کودکیش اسباب بازی رُزبادش را میخواست به گزاف نگفته ام او هر چقدر سعی کرد به دنیایی معمولی برود بیشتر از آن فاصله گرفت گویی که مادرش چیز دیگری برای او دوست داشت ولی او مادرش را میخواست تنها جایی در فیلم که خود واقعی کین را میبینیم جایی است که سر تا پایش در لجن فرو رفته و او میگوید به محله قدیمی میخواستم بروم چون آنجا مرا یاد مادرم میندازد بله مادرش مادری که شاید تصمیمِ درستی برای زندگی کین گرفت ولی هیچ چیز وجود کین را جز مادرش نتوانست پر کند نه پول نه شهرت نه زنانی زیبا و نه مجسمه هایی بی جان و گران قیمت فقط یک چیز در او حس رضایت ایجاد میکرد که تقدیر اجازه رسیدن به آن را به او نداد مادرش
بله رُزباد را باید یک سمبل دید او با دلبستگی به یک اسباب بازی از دنیا نرفت او با حسرتی بزرگ تر از این حرف ها از دنیا رفت حسرتی به نامِ کودک مادر بودن
الان دیگه تازه این شخصیت شکل گرفته و تقریبا میشه گفت مرد شده و میتونه تازه با دشمنان خیلی بی رحم تر و مهم ترش رو به رو بشه
میدونم دارید با خودتون میگید این فیلم اصلا ارزش همچین کامنت طولانی رو نداره کاملا درست میفرمائید ولی من این کامنت رو به احترام سری بازی ویدئویی مؤلف DOOM نوشتم نه این فیلم آشغال و زباله
اینکه ما حق داریم مثل خود قاتلین باهاشون برخورد کنیم؟
آیا واقعا هدف وسیله رو توجیه میکنه؟
ببینیدش ولی سعی کنید در کنارش مطالب فلسفی رواشناختی رو هم مکمل قرار بدید چون اینجور فیلم و سریال ها بهانه خوبی هستن برای زیاد شدن علم انسان
البته شخصا خاطره انگیز ترین سریاله برام چون آخرین سریالی بود که توی خانه دوران کودکیم دیدم یادش بخیر کاش هنوزم جبر روزگار اجازه میداد تا اونجا زندگی کنم بازهم فیلم و سریال های زیبا تماشا کنم ولی چه میشه کرد هر دورانی یک روز به پایان میرسه و فقط خاطرات تلخ و شیرین باقی میمونه
ببخشید وقتتون رو گرفتم
میخکوبتان خواهد کرد
معمایی و هیجان انگیز
جزو ۳ فیلم برتر جان کیوزاک
آخرش به فکر خواهید رفت پس روش فکر کنید
ممنون از نایت مووی
یاعلی مولامدد
فیلم معمولی ای بود از اون فیلم های پروپاگاندایی که که فقط یک کاگردان یهودی مثل اسپیلبرگ میتونه بسازه که متفقین رو قهرمان نشون بده و نازی ها رو لایق مردن و کشته شدن
از ادا های دینی سرباز ها بگیر تا وحشی نشون دادن نازی ها
البته از فیلم دانکرک بهتر بود
تام هنکس هم که عرضه بازی نقش های اکشن رو نداره
حیف ون دیزل که زود مرد شاید اگر اون باقی میموند میتونست فیلم رو نجات بده
درکل Saving Private Ryan خیلیOVERRATED هستش و بیخود این همه طرف دار داره
چون اولین مقوله در اهمیت دادن به شخصیت ها یک شخصیت پردازی جامع و قابل همذاتپنداری است که این فیلم فاقد همچین چیزی است شخصا شخصیت ها هیچ اهمیتی برای من نداشتند و هیچ حسی بابت مرگشون یا زخمی شدنشون یا فداکاریشون بهم دست نداد
پیشنهاد نمیکنم
همشهری کین این فیلم پر تمتراق تاریخ سینما فیلمی که از نظر من به شدت OVERRATED است ولی مفهومی که برای انتقالش تلاش کرده مفهومی بزرگ و قابل احترام است یادم نمی آید که برای فیلمی کامنتی به این طویلی نوشته باشم ولی چاره ای نیست چون به یکی از عزیز ترین دوستانم قول داده ام برداشتم را از فیلم با او در میان بگذارم
این فیلم حسی 2 گانه در من ایجاد کرده نه آنقدر دوستش دارم که بگویم مورد علاقه ام است و نه آنقدر از آن بدم می آید که بگویم از آن متنفرم و برایم بی ارزش است چیزی ما بین این دو حس را به فیلم دارم و نمره ام 5 است بگذریم برسیم به برداشت من از فیلم
چارلز فاستر کین مردی که در آخرین لحظات نفس کشیدنش کلمه رُزباد را به زبان می آوَرَد و میمیرد و دنیا را برای همیشه ترک میکند و از اینجا به بعد کلمه رُزباد تبدیل میشود به معمای اصلی فیلم اما رُزباد یعنی چه؟ چه کارکردی دارد؟ چه مفهومی را میخواهد انتقال دهد؟ چه چیزی را میخواهد در زندگی چارلز فاستر کین به ما بگوید؟ رُزباد چکیده زندگی ایست که کین آرزویش را داشت در آن زیست کند و نفس بکشد زندگی ای که بوی مادرش را میداد بله رُزباد چیزی است که کین میخواست باشد ولی تقدیر چیز دیگری برایش رقم زد بهتر بگویم او نمیخواست فردی ثروتمند باشد نمیخواست روزنامه ای پرتیراژ داشته باشد اصلا برای همین شروع کرد به روزنامه نگاری او روزنامه ای را هر روز چاپ میکرد که قطعا ورشکستش میکرد و در خود فیلم هم دیدیم که اوایل کار روزنامه سالی 1 میلیون دلار ضرر میداد ولی از تقدیر بدِ کین روزنامه هم پر مشتری شد و کین از قبل هم پولدارتر کین قربانی تصمیمی شد که مادرش در کودکی برای او گرفت تصمیمی که اسباب بازی رُزبادش را از او گرفت کین نمیخواست فردی مهم یا فردِ پولداری باشد کین در تمام طول فیلم سعی کرد یک همشهری باشد جایی در پایین حرم جامعه ولی مادرش او را با تصمیمش به بالاترین مکان حرم جامعه برد و تنها خواسته کین را از او گرفت همشهری بودن را
کین اگر بگویم از تمام دنیا فقط مادرش و سمبل دوران کودکیش اسباب بازی رُزبادش را میخواست به گزاف نگفته ام او هر چقدر سعی کرد به دنیایی معمولی برود بیشتر از آن فاصله گرفت گویی که مادرش چیز دیگری برای او دوست داشت ولی او مادرش را میخواست تنها جایی در فیلم که خود واقعی کین را میبینیم جایی است که سر تا پایش در لجن فرو رفته و او میگوید به محله قدیمی میخواستم بروم چون آنجا مرا یاد مادرم میندازد بله مادرش مادری که شاید تصمیمِ درستی برای زندگی کین گرفت ولی هیچ چیز وجود کین را جز مادرش نتوانست پر کند نه پول نه شهرت نه زنانی زیبا و نه مجسمه هایی بی جان و گران قیمت فقط یک چیز در او حس رضایت ایجاد میکرد که تقدیر اجازه رسیدن به آن را به او نداد مادرش
بله رُزباد را باید یک سمبل دید او با دلبستگی به یک اسباب بازی از دنیا نرفت او با حسرتی بزرگ تر از این حرف ها از دنیا رفت حسرتی به نامِ کودک مادر بودن
با دیدن این انیمیشن یاد این روایت افتادم
هرکس نفس خود را بشناسد خدای خود را شناخته