1) نبرد الجزیره در سال 1965 با هزینه هشتصد هزار دلاری ساخته شد كه قسمت اعظم آن را عوامل فیلم تأمین كردند.
2) فیلم در سال 1966 در جشنواره ونیز جایزه شیر طلایی را به خود اختصاص داد و در كشورهای الجزایر، آمریكا و ایتالیا با موفقیت روبهرو شد و نامزد سه جایزه بزرگ سینمایی شد؛ اما این اكران با سانسور صحنههای شكنجه فیلم همراه بود.
3) اكران فیلم تا سال 1971 در فرانسه و انگلستان ممنوع شد، سازمان ارتش سری فرانسه (OAS) بهشدت با فیلم مخالفت نمود و خانوادههای سه مدیر سینما در فرانسه را در صورت اكران به قتل تهدید كرد و در سینماهایی كه تصمیم به اكران داشتند، بمب كار گذاشت.
4) یك باند فاشیستی در سال 1972 به تماشاگرانی كه در سینمایی در شهر رم برای دیدن فیلم آمده بودند، حمله نموده و یك نفر از آنان را بهشدت مجروح كردند.
5) نسخه كامل فیلم در سال 2004 در سینماهای آمریكای شمالی به نمایش درآمده است و تا پایان سال “دی. وی. دی” این فیلم نیز به بازار خواهد آمد.
6) اداره عملیات ویژه پنتاگون در ماه آگوست سال گذشته فیلم را برای كاركنان خود پخش كرد. این تصمیم در راستای آگاهی دقیقتر از نوع عملیات مسلمانان بر ضد اشغالگران، اتخاذ شده است.
به گفته مسئولان ارشد پنتاگون این فیلم دارای نكات آموزندهای برای نظامیان آمریكایی است.
7) یاسف سعدی، در نقش جعفر، در زندگی واقعی خود نیز ژنرال جبهه آزادیبخش میهنی الجزایر بود. او در دوران مبارزات خود توسط فرانسویان دستگیر و زندانی شد و خاطراتش را در زندان نوشت كه بعدها پونتهكوروو سولیناس برای داستان فیلم از آن استفاده كردند.
8) بازیگر نقش علی لاپوآنته سواد نداشت و تا پیش از انتخاب برای بازی در این نقش هرگز به سینما نرفته بود.
9) مرد میانسالی كه در فیلم شكنجه شده و به لاپوآنته، خیانت میكند، موقتاً برای ایفای نقش خود از یكی از زندانهای الجزیره آزاد شده بود.
10) تنها بازیگر حرفهای “نبرد الجزیره” ژان مارتین در نقش سرهنگ ماتیو بود كه در دهه 1950 به علت حمایت از مقاومت الجزیره در لیست سیاه هنرپیشگان قرار داشت.
بازاریابی سریال اکشن تاریخی حماسی Warrior «جنگجو» محصول شبکهی سینماکس باید به این جمله خلاصه شود: این سریال را ببینید. این دقیقا همان چیزی است که بروس لی (Bruce Lee) میخواست! در تیتراژ سریال نوشته شده «براساس دست نوشتههای بروس لی»، سوپراستار هنرهای رزمی که در سن ۳۳ سالگی به دلیل ورم مغزی فوت کرد. به نظر میآید او قصد داشته سریالی با هشت صفحه متن به نام Ah Sahm دربارهی استاد کونگفوی چینی که در غرب وحشی سرگردان است بسازد، اما ایدهی او دزدیده شد و در سریالی به نام Kung Fu با بازی یک سفیدپوست یعنی دیوید کارادین (David Carradine) استفاده شد که سه فصل از شبکه ABC پخش میشد.
با اینکه راهی برای برقراری ارتباط با بروس لی وجود ندارد تا ببینیم آیا Warrior دقیقا همان چیزی است که او میخواست یا خیر، اما ایدههای خلاقانه و فرهنگی اصیل آن غیرقابل انکار هستند. تهیهکنندگان اجرایی سریال شامل جاناتان تراپر (Jonathan Tropper) که سریال خشن و عجیب و غریب Banshee «بنشی» را ساخته بود؛ جاستین لین (Justin Lin) کارگردان سه فیلم از فرنچایز Fast and the Furious «سریع و خشن»؛ و شانون لی (Shannon Lee) بازیگر و مبارز رزمی و دختر بروس لی هستند. Warrior از همان ابتدا نشان میدهد اگرچه شاید به نظر چیزی بیشتر از همان المانهای تکراری شبکهی سینماکس یعنی جنگ و دعوا، شوخیهای مردانه و رفتن به فاحشه خانهها نیست، اما همچنین موضوعاتی مثل مهاجرت را مورد بررسی قرار میدهد. و این بخش سریال بهتر از دیگر بخشهای آن ظاهر میشود که عاقلانه مدیریت شدهاند اما منحصر به فرد نیستند.
خط داستانی اصلی یک ملودرام جنایی در فضای سان فرانسیسکوی سال ۱۸۷۵ دربارهی یک مهاجر چینی به نام Ah Sahm (با بازی اندرو کوجی (Andrew Koji)) است که به آمریکا آمده تا خواهر دورافتادهاش مای لینگ (با بازی دایان دون (Dianne Doan)) را پیدا کند و به مبارزی برای یک ارباب خلافکار تبدیل میشود. اما از همان سکانس ابتدایی قسمت اول، Warrior نشان میدهد که کلا دربارهی آمریکایی بودن و اینکه چه کسانی اجازه دارند آمریکایی باشند است.
روش داستانسرایی در سطح یک رمان گرافیکی خشن است تا با استفاده از چارچوب یک داستان چینی آمریکایی قرن نوزدهم، روش داستانی سریالهای جنایی مهیج کنونی را تغییر دهد. این شامل مردی با قدرتهای زیاد که خیلی کم حرف میزند؛ رئیس گروه خلافکاری یک چشم و اخمو (با بازی پری یونگ (Perry Yung)) که رفتار بد آدم تازهوارد را به دلیل اینکه در کتک زدن همه مهارت دارد تحمل میکند؛ پسر لوس و دیوانهی رئیس (با بازی جیسون توبین (Jason Tobin))؛ بانوی خردمندی که رازهای زیادی دارد (با بازی اولیویا چنگ (Olivia Cheng)) و غیره میشود. شکل مصنوعی دکورها که بین انسانی و کارتونی قرار دارند، باعث میشود فکر کنیم هر لحظه ممکن است شخصیتها شروع به آواز خواندن کنند. البته هرگز چنین کاری نمیکنند.
اما صحنههای مبارزهای موزون و هماهنگ جایگزین خیلی خوبی برای این مشکلات هستند – و این صحنهها وقتی به پایان میرسند خیلی جالب هستند، زمانی که شخصیتها ژستهایی میگیرند که شخصیت آنها را نشان میدهد. Warrior هرچه پیش میرود تاریکتر میشود، و پس از چهار اپیزود به یک کمدی تاریک همراه با مبارزه، فاکتورهای تاریخی سیاسی و صحنههای منشوری (!) تبدیل میشود. که البته این صحنهها گاهی اوقات برای پیشبرد داستان و شوخیهایی که به وجود میآورند لازم هستند.
سریال زمانی در بهترین حالتش است که شخصیت اصلی در حال مجازات دیگران با استفاده از مشت و لگد است، و یا زمانی که به تفکری در هویت ملی تبدیل میشود که در چنین داستانهایی کمتر دیدهایم. Warrior ترکیبی آشفته از داستانهای تاریخی و حماسی است، که چینیها، ایرلندیها و دیگران را به عنوان چندین سطح از اعتبار و احترام نشان میدهد. چینیها که غیرسفیدپوست هستند و تازه از راه رسیدهاند، مجبورند رویای آمریکایی را از طریق قاچاق انسان، گروههای خلافکاری، قاچاق اجناس و دیگر روشهای غیرقانونی دنبال کنند، چون روشهای قانونی برای آنها قابل دسترسی نیست.
ایرلندیها در قشر میانی قرار دارند. آنها کاملا ادارهی پلیس را مال خود کردهاند و بیشترشان فاسد هستند. همانطور که توسط شخصیتهایی مثل دیلان لری (با بازی دین جگر (Dean Jagger)) یک کارگر آشوبگر و عصبانی به نمایش درآمده، آنها یک برتری سفیدپوستی یا ذهنیت بومی بودن دارند. آنها خودشان را از غیرانسانها (چیزی که به غیر سفیدپوستها میگویند) آمریکاییتر میدانند و میترسند این غیرانسانها بخواهند جایگزین آنها در آمریکا شوند.
در همین حین، آنها به شدت از حکمرانها شاکی هستند، و از اینکه مجبور شدهاند در جنگ داخلی در برابر دیگر ایرلندیها قرار بگیرند ناراحت هستند. لیری با عصبانیت میگوید: “ما بردهها رو آزاد کردیم، خدا نگهشون داره، اما اونا به آفریقا برنگشتن. اونا به شمال اومدن و شغلهای مارو گرفتن.” تمام مقامات دولتی در این شهر سفیدپوست هستند و ادارهی پلیس سرچشمهی اصلی اعلام برتری سفیدپوستها است. تنها پلیس باوجدان کهنهسرباز جنگ داخلی به نام ریچارد لی (با بازی تام وستون جونز (Tom Weston-Jones)) است، که با زیر و رو کردن زخمهای قربانیان کالبدشکافیهای سر صحنهی جرم انجام میدهد و مشاهداتش را در دفترچهای خونآلود یادداشت میکند.
مفهوم سفید بودن به عنوان یک شرط موقت معمولا در سریالهای آمریکایی مورد بررسی قرار نمیگیرد، و خیلی جالب است که این موضوع در سریالی در مرکز داستان قرار داده شده که شخصیتهایش یکدیگر را به قصد کُشتن کتک میزنند. یکی از سریالهای سابق که مفهوم سفید بودن را بررسی کرد The Sopranos «سوپرانوز» بود که باعث شد گانگسترهای ایتالیایی آمریکایی به دلیل اینکه آن سریال آنها را در دید مردم بد جلوه داده شاکی باشند، حتی با اینکه آنها از مردم نژاد خودشان سوءاستفاده میکنند و با آنها رفتار خوبی ندارند. تنش بین ایرلندیها و چینیها و مفهوم آمریکایی بودن به عنوان چیزی که به جای اینکه با رنگ پوست کسب شود باید به دست بیاید، از بیشتر آشوبهای بین گروههای خلافکاری مختلف در Warrior جذابتر هستند، چون محتوای این بخش از داستان تازهتر و خطرات آن قابل باورتر هستند.
اینجا لازم 1نکته روگوش زد کنم که ممکنه توضیحات من باعث بشه بعضیا فکرکنن که این سریال به شکل مستند ساخته شده،نه دوستان گرامی کاملا یک سریال درام که بابازی فوق العاده بازیگرانی چیره دست وهنرمند نظیر JARED HARRIS و STELLAN SKARSGÅRD ساخته شده براساس واقعیاته،براساس مخفی کاری های دولت گورباچوف که اجازه نداد دنیا متوجه بشه چه خطری کره زمین رو تهدید کرد و میلیون ها نفرروازبین برد بخاطرمخفی کاری هاش، براساس علم اتم براساس زجرخانواده ها براساس جهش های ژنتیکی که بعدازانفجارهسته راکتوررخ داده ستاخته شده،سریالی بسیار خوش ساخت باریتمی متعادل و داستانی واضح ودلبر توصیه می کنم که حتما ببینید،من ازادمین های محترم نایت مووی متشکرم که این سریال جدید رو بلافاصله پس ازپخش آپلود کردن
دوستان گرامی بازهم شاهکاری دیگه از HBO این سریال به حادثه تلخ چرنوبیل اشاره داره که در ساعت 1:23:45 روز 26 آوریل ۱۹۸۶ (۶ اردیبهشت ۱۳۶۵)اتفاق افتاد اشاره کرده(قسمت اول این سریال 1:23:45 نامگذاری شده بخاطر ساعت انفجارهسته وآغازبزرگترین ضایعه اتمی تاریخ)و بطورکامل به ریز جزییات و اتفاقات داخل و خارج راکتور پرداخته ازاون آتش نشان های نگون بخت که بدون اطلاع کافی قربانی شدن تاخانواده های بیگناه دیدن این سریال واسه کسانی که حتی اندک اطلاعاتی راجب اتم و اتفاقت اتمی دارن(مثل خود من ) بسیار لذت بخش ترخواهد بود.من توصیه می کنم که حتماهمه عزیزان این سریال رو ببینن که نه تنهل به اطلاعات تاریخی و علمی اونااضافه می کنه بلکه زندگی تلخ بعدازانفجارهسته رادیواکتیوروهم میتونن نگاه کن و ببینن چه برسردنیاخواهداومد اگه روزی دنیا تحت بمباران اتمی قراربگیره.
شهروز گرامی درود برشما
من خیلی خوشحالم که نقد من رو خوندی
ولی با کمال احترام باید بگم که
جواب هایی که شما دادی چون طرفدارسریال هستی(که البته خودمن یکی از طرفداران سرسخت این سریالم و هم منتقدش)بیشتر حالت ماست مالی و توجیح اشتباهات بود تا جواب منطقی،بااین سبک و عدله میشه واسه هراشتباهی توجیحی آورد ،من یادم نمیاد جایی توسریال اسم برده باشن که کدوم اژدها اصلی و کدوم فرعی و کی از کی قویترکه شما داری میگی چون قویتر بود بانیزه زدش!!!!!حداقل من یادم نیست اگه لطف کنی بگی توی کدوم قسمت به این مساله اشاره شده ممنون میشم!!یااینکه گفتی اززیربال ضعیفن؟؟؟؟؟یعنی چی؟؟؟این استدلال ها رو از کجا میاری میشه بگیماهم بدونیم!!!،درضمن من گوشه کوچیکی از ایرادات رو گفتم
۱اشکال خیلی خیلی خیلیبزرگ که یادم رفت بگم این بود که بعداز خروج اسنو ازچاله یخ،عموی گرامیش یهو از کجا پبداش شد!!!چرا خودش رو وقف کرد!!چرا همراه اسنو فرار نکرد!!!چرا۲۰۰هزار ارتش مردگان یکیشون دنبال اسنو نرفت!!!
وباید بگم این حجم ایراداتی که گفتم مربوط به 1قسمت میشه و اگه بخوام کل فصل رو بگم یک کتاب میشه وراستی
دقیقه ای که شما اشاره کردی آخرسریال میشه!!!بعدازنبرد!!!درپایان باید بگم من حدود 12 سال میشه پیگیر فیلم و سریال هستم و بنظرمن این سریالبااین حجم ایرادات بعد از Breaking Badبهترین سریال تاریخ محسوب میشه.
یکم بجای غرزدن درمورد زیرنویس ازخود سریال بگید که وقتی یکی مثل من میخواد واسه اولین بار ببینه بفهمه خوبه یا نه،وگرنه ادمین این سایت خودش میدونه که زیرنویس داره یا نداره مشکل داره یا نداره ناسلامتی خودش آپاودشون میکنه>>>>>>بجای غرزدن درمورد زیرنویس از خود یریال حرف بزنید
1) نبرد الجزیره در سال 1965 با هزینه هشتصد هزار دلاری ساخته شد كه قسمت اعظم آن را عوامل فیلم تأمین كردند.
2) فیلم در سال 1966 در جشنواره ونیز جایزه شیر طلایی را به خود اختصاص داد و در كشورهای الجزایر، آمریكا و ایتالیا با موفقیت روبهرو شد و نامزد سه جایزه بزرگ سینمایی شد؛ اما این اكران با سانسور صحنههای شكنجه فیلم همراه بود.
3) اكران فیلم تا سال 1971 در فرانسه و انگلستان ممنوع شد، سازمان ارتش سری فرانسه (OAS) بهشدت با فیلم مخالفت نمود و خانوادههای سه مدیر سینما در فرانسه را در صورت اكران به قتل تهدید كرد و در سینماهایی كه تصمیم به اكران داشتند، بمب كار گذاشت.
4) یك باند فاشیستی در سال 1972 به تماشاگرانی كه در سینمایی در شهر رم برای دیدن فیلم آمده بودند، حمله نموده و یك نفر از آنان را بهشدت مجروح كردند.
5) نسخه كامل فیلم در سال 2004 در سینماهای آمریكای شمالی به نمایش درآمده است و تا پایان سال “دی. وی. دی” این فیلم نیز به بازار خواهد آمد.
6) اداره عملیات ویژه پنتاگون در ماه آگوست سال گذشته فیلم را برای كاركنان خود پخش كرد. این تصمیم در راستای آگاهی دقیقتر از نوع عملیات مسلمانان بر ضد اشغالگران، اتخاذ شده است.
به گفته مسئولان ارشد پنتاگون این فیلم دارای نكات آموزندهای برای نظامیان آمریكایی است.
7) یاسف سعدی، در نقش جعفر، در زندگی واقعی خود نیز ژنرال جبهه آزادیبخش میهنی الجزایر بود. او در دوران مبارزات خود توسط فرانسویان دستگیر و زندانی شد و خاطراتش را در زندان نوشت كه بعدها پونتهكوروو سولیناس برای داستان فیلم از آن استفاده كردند.
8) بازیگر نقش علی لاپوآنته سواد نداشت و تا پیش از انتخاب برای بازی در این نقش هرگز به سینما نرفته بود.
9) مرد میانسالی كه در فیلم شكنجه شده و به لاپوآنته، خیانت میكند، موقتاً برای ایفای نقش خود از یكی از زندانهای الجزیره آزاد شده بود.
10) تنها بازیگر حرفهای “نبرد الجزیره” ژان مارتین در نقش سرهنگ ماتیو بود كه در دهه 1950 به علت حمایت از مقاومت الجزیره در لیست سیاه هنرپیشگان قرار داشت.
با اینکه راهی برای برقراری ارتباط با بروس لی وجود ندارد تا ببینیم آیا Warrior دقیقا همان چیزی است که او میخواست یا خیر، اما ایدههای خلاقانه و فرهنگی اصیل آن غیرقابل انکار هستند. تهیهکنندگان اجرایی سریال شامل جاناتان تراپر (Jonathan Tropper) که سریال خشن و عجیب و غریب Banshee «بنشی» را ساخته بود؛ جاستین لین (Justin Lin) کارگردان سه فیلم از فرنچایز Fast and the Furious «سریع و خشن»؛ و شانون لی (Shannon Lee) بازیگر و مبارز رزمی و دختر بروس لی هستند. Warrior از همان ابتدا نشان میدهد اگرچه شاید به نظر چیزی بیشتر از همان المانهای تکراری شبکهی سینماکس یعنی جنگ و دعوا، شوخیهای مردانه و رفتن به فاحشه خانهها نیست، اما همچنین موضوعاتی مثل مهاجرت را مورد بررسی قرار میدهد. و این بخش سریال بهتر از دیگر بخشهای آن ظاهر میشود که عاقلانه مدیریت شدهاند اما منحصر به فرد نیستند.
خط داستانی اصلی یک ملودرام جنایی در فضای سان فرانسیسکوی سال ۱۸۷۵ دربارهی یک مهاجر چینی به نام Ah Sahm (با بازی اندرو کوجی (Andrew Koji)) است که به آمریکا آمده تا خواهر دورافتادهاش مای لینگ (با بازی دایان دون (Dianne Doan)) را پیدا کند و به مبارزی برای یک ارباب خلافکار تبدیل میشود. اما از همان سکانس ابتدایی قسمت اول، Warrior نشان میدهد که کلا دربارهی آمریکایی بودن و اینکه چه کسانی اجازه دارند آمریکایی باشند است.
روش داستانسرایی در سطح یک رمان گرافیکی خشن است تا با استفاده از چارچوب یک داستان چینی آمریکایی قرن نوزدهم، روش داستانی سریالهای جنایی مهیج کنونی را تغییر دهد. این شامل مردی با قدرتهای زیاد که خیلی کم حرف میزند؛ رئیس گروه خلافکاری یک چشم و اخمو (با بازی پری یونگ (Perry Yung)) که رفتار بد آدم تازهوارد را به دلیل اینکه در کتک زدن همه مهارت دارد تحمل میکند؛ پسر لوس و دیوانهی رئیس (با بازی جیسون توبین (Jason Tobin))؛ بانوی خردمندی که رازهای زیادی دارد (با بازی اولیویا چنگ (Olivia Cheng)) و غیره میشود. شکل مصنوعی دکورها که بین انسانی و کارتونی قرار دارند، باعث میشود فکر کنیم هر لحظه ممکن است شخصیتها شروع به آواز خواندن کنند. البته هرگز چنین کاری نمیکنند.
اما صحنههای مبارزهای موزون و هماهنگ جایگزین خیلی خوبی برای این مشکلات هستند – و این صحنهها وقتی به پایان میرسند خیلی جالب هستند، زمانی که شخصیتها ژستهایی میگیرند که شخصیت آنها را نشان میدهد. Warrior هرچه پیش میرود تاریکتر میشود، و پس از چهار اپیزود به یک کمدی تاریک همراه با مبارزه، فاکتورهای تاریخی سیاسی و صحنههای منشوری (!) تبدیل میشود. که البته این صحنهها گاهی اوقات برای پیشبرد داستان و شوخیهایی که به وجود میآورند لازم هستند.
سریال زمانی در بهترین حالتش است که شخصیت اصلی در حال مجازات دیگران با استفاده از مشت و لگد است، و یا زمانی که به تفکری در هویت ملی تبدیل میشود که در چنین داستانهایی کمتر دیدهایم. Warrior ترکیبی آشفته از داستانهای تاریخی و حماسی است، که چینیها، ایرلندیها و دیگران را به عنوان چندین سطح از اعتبار و احترام نشان میدهد. چینیها که غیرسفیدپوست هستند و تازه از راه رسیدهاند، مجبورند رویای آمریکایی را از طریق قاچاق انسان، گروههای خلافکاری، قاچاق اجناس و دیگر روشهای غیرقانونی دنبال کنند، چون روشهای قانونی برای آنها قابل دسترسی نیست.
ایرلندیها در قشر میانی قرار دارند. آنها کاملا ادارهی پلیس را مال خود کردهاند و بیشترشان فاسد هستند. همانطور که توسط شخصیتهایی مثل دیلان لری (با بازی دین جگر (Dean Jagger)) یک کارگر آشوبگر و عصبانی به نمایش درآمده، آنها یک برتری سفیدپوستی یا ذهنیت بومی بودن دارند. آنها خودشان را از غیرانسانها (چیزی که به غیر سفیدپوستها میگویند) آمریکاییتر میدانند و میترسند این غیرانسانها بخواهند جایگزین آنها در آمریکا شوند.
در همین حین، آنها به شدت از حکمرانها شاکی هستند، و از اینکه مجبور شدهاند در جنگ داخلی در برابر دیگر ایرلندیها قرار بگیرند ناراحت هستند. لیری با عصبانیت میگوید: “ما بردهها رو آزاد کردیم، خدا نگهشون داره، اما اونا به آفریقا برنگشتن. اونا به شمال اومدن و شغلهای مارو گرفتن.” تمام مقامات دولتی در این شهر سفیدپوست هستند و ادارهی پلیس سرچشمهی اصلی اعلام برتری سفیدپوستها است. تنها پلیس باوجدان کهنهسرباز جنگ داخلی به نام ریچارد لی (با بازی تام وستون جونز (Tom Weston-Jones)) است، که با زیر و رو کردن زخمهای قربانیان کالبدشکافیهای سر صحنهی جرم انجام میدهد و مشاهداتش را در دفترچهای خونآلود یادداشت میکند.
مفهوم سفید بودن به عنوان یک شرط موقت معمولا در سریالهای آمریکایی مورد بررسی قرار نمیگیرد، و خیلی جالب است که این موضوع در سریالی در مرکز داستان قرار داده شده که شخصیتهایش یکدیگر را به قصد کُشتن کتک میزنند. یکی از سریالهای سابق که مفهوم سفید بودن را بررسی کرد The Sopranos «سوپرانوز» بود که باعث شد گانگسترهای ایتالیایی آمریکایی به دلیل اینکه آن سریال آنها را در دید مردم بد جلوه داده شاکی باشند، حتی با اینکه آنها از مردم نژاد خودشان سوءاستفاده میکنند و با آنها رفتار خوبی ندارند. تنش بین ایرلندیها و چینیها و مفهوم آمریکایی بودن به عنوان چیزی که به جای اینکه با رنگ پوست کسب شود باید به دست بیاید، از بیشتر آشوبهای بین گروههای خلافکاری مختلف در Warrior جذابتر هستند، چون محتوای این بخش از داستان تازهتر و خطرات آن قابل باورتر هستند.
من خیلی خوشحالم که نقد من رو خوندی
ولی با کمال احترام باید بگم که
جواب هایی که شما دادی چون طرفدارسریال هستی(که البته خودمن یکی از طرفداران سرسخت این سریالم و هم منتقدش)بیشتر حالت ماست مالی و توجیح اشتباهات بود تا جواب منطقی،بااین سبک و عدله میشه واسه هراشتباهی توجیحی آورد ،من یادم نمیاد جایی توسریال اسم برده باشن که کدوم اژدها اصلی و کدوم فرعی و کی از کی قویترکه شما داری میگی چون قویتر بود بانیزه زدش!!!!!حداقل من یادم نیست اگه لطف کنی بگی توی کدوم قسمت به این مساله اشاره شده ممنون میشم!!یااینکه گفتی اززیربال ضعیفن؟؟؟؟؟یعنی چی؟؟؟این استدلال ها رو از کجا میاری میشه بگیماهم بدونیم!!!،درضمن من گوشه کوچیکی از ایرادات رو گفتم
۱اشکال خیلی خیلی خیلیبزرگ که یادم رفت بگم این بود که بعداز خروج اسنو ازچاله یخ،عموی گرامیش یهو از کجا پبداش شد!!!چرا خودش رو وقف کرد!!چرا همراه اسنو فرار نکرد!!!چرا۲۰۰هزار ارتش مردگان یکیشون دنبال اسنو نرفت!!!
وباید بگم این حجم ایراداتی که گفتم مربوط به 1قسمت میشه و اگه بخوام کل فصل رو بگم یک کتاب میشه وراستی
دقیقه ای که شما اشاره کردی آخرسریال میشه!!!بعدازنبرد!!!درپایان باید بگم من حدود 12 سال میشه پیگیر فیلم و سریال هستم و بنظرمن این سریالبااین حجم ایرادات بعد از Breaking Badبهترین سریال تاریخ محسوب میشه.