در سرزمینی که توسط هرج و مرج ویران شده است، اربابان که دارای مهرهای مقدسی هستند که می توانند هرج و مرج را آرام کنند، باید از مردم محافظت کنند. اما آنها به جای این کار، شروع به جنگ با یکدیگر می کنند تا بر یکدیگر تسلط یابند. شیروکا، جادوگری منزوی که از این وضعیت بیزار است، و تئو، شوالیه ای که برای آزادسازی زادگاهش تلاش می کند، با هم متحد می شوند تا این قاره را از شر جنگ و هرج و مرج نجات دهند.
کلماتی هستن که وایولت در میدان جنگ شنیده و نمیتونه اونارو فراموش کنه. این کلمات توسط شخصی که برای اون عزیز بوده به اون گفته شده، شخصی که بیشتر از همه دوسش داشته و اون هنوز معنی این کلمات رو نمیدونه. در یک زمان مشخص ، در قاره تلسیس. یک جنگ بزرگ که قاره رو به دو قسمت شمالی و جنوبی تبدیل کرده بود ، بعد از چهار سال به پایان رسید، و مردم به نسل جدید خوش آمد گفتن. وایولت اورگاردن، دختر جوانی که به اسم "سلاح" شناخته میشه، میدان جنگ رو ترک کرده تا زندگی جدیدی رو در خدمات پستی "سی اچ" شروع کنه. در اونجا، اون تحت تاثیر "عروسک های خاطرات اوتوماتیک" قرار میگیره، عروسک هایی که افکار مردم رو در خود نگه میدارن و اونارو به کلمات تبدیل میکنن. وایولت کار خودشو به عنوان یک "عروسک خاطرات اوتوماتیک" شروع میکنه، و با احساسات انسان ها مختلف و شکل های گوناگون عشق روبرو میشه و اون تمام این مدت به دنبال معنی اون کلمات میگرده.