سریال روایتگر سال ۱۹۳۰ در قلب آمریکا می باشد ، جایی که خون و پول در هم آمیخته ، در این میان یک کشیش از شهری به شهر دیگه سفر می کنه تا اینکه تو شهر کوچیکی سفرش متوقف میشه و تصمیم می گیره افراد ضعیف و فقیر اون شهر رو با خودش همراه کنه
آستا و یونو در یک کلیسا در یک روز به عنوان نوزاد در سبد رها شدند و از آن زمان به بعد با هم بودند. وقتی بچه بودند، قول دادند که با هم رقابت کنند تا ببینند چه کسی پادشاه بعدی جادوگرها میشود. اما با بزرگ شدن، تفاوتهای بین آنها مشخص شد: یونو یک نابغه جادویی بود، در حالی که آستا هیچ قدرت جادویی نداشت. در کشوری که جادو همه چیز است و توانایی ورزشی مهم نیست، آستا هر روز با تمرینات بدنی و اراده قوی سعی میکرد جادو یاد بگیرد.
این سریال داستان واقعی توطئه باروت (Gunpowder Plot) را روایت می کند که در سال ۱۶۰۵ گروهی از کاتولیک مذهبان قصد ترور شاه جیمز یکم را در روز بازگشایی مجلس در پنجم نوامبر همان سال به وسیله منفجر کردن بشکه های باروت در سردابه زیر ساختمان مجلس در کاخ وست مینستر داشتند...
داستان در مورد چیسه هاتوری میباشد که یک عمر زندگی را به غفلت و بدرفتاری و بدون عشق گذرانده است. به دور از گرمای وجود خانواده، او سهم خود از سختی ها و بحران ها را به دوش کشیده است. درست زمانی که به نظر امیدی باقی نمانده، رویارویی سرنوشتسازی منتظر اوست. زمانی که مردی با سر جانور به همراه قدرتهای عجیب، او را در حراج برده خریداری میکند. زندگی چیسه دیگر مانند قبل نخواهد بود.
این سریال داستان دو مامور پلیس در سال ۱۹۷۹ را روایت میکند که با قاتلان زنجیرهای درگیر هستند. هولدن فورد و بیل تنچ با بررسی قتلهای زنجیرهای و صحبت با خود قاتلان از حقیقتهای هولناکی مطلع میشوند...
داستان دو خاندان بسیار ثروتمند آمریکایی را روایت میکند که برای احاطه بر آینده خود و کنترل فرزندانشان در ستیز هستند…
داستانی دربارهی کلیسا، سیاست، و جرم و جنایت. سه فرد تشنهی پول و ثروت، برای بهدست آوردن بخشی از روم میجنگند…
"گرداب"، آخرین ناحیه کاوشنشده، مجموعهای غولپیکر و هولناک از غارهای تو در تو است که گنجینههای کهن و مخلوقات رازآمیز را در دل خود جای داده است. تنها دلاورترین جویندگان نام میتوانند به ژرفای آن راه یابند و از این رو، به لقب "کاوشگران مغاک" مفتخر میگردند. در تاریکیِ اعماق گرداب، دختری به نام ریکو، ناگهان با روباتی انساننما که سیمایی پسرانه دارد، مواجه میشود. ریکو که شیفته افسونِ گرداب شده، به همراه یار نویافتهاش، به سرزمینهای بکر و ناشناخته قدم میگذارد تا پرده از اسرار نهفته آن بردارد. اما چه سرنوشتی در دل سیاهی، چشم به راهشان است؟
کوین، مردی بد شانس توسط خدا ماموریت میابد تا دنیا را نجات بدهد...
در دنیایی که با افراد تغییر یافته با بی اعتمادی و ترس برخورد میشود موسسه ای مخصوص تغییر یافته ها برای به دست آوردن صلح و زندگی مسالمت آمیز آنان با انسانها میجنگد…