این فیلم سالها به عنوان "پروژه مخفی هالیوود" شناخته می شد . خیلی از کارگردان های بزرگ سر و دست میشکوندن برای ساختن این فیلم . اول قرار بود اسپیلبرگ فیلم رو بسازه. ولی پروژه برای سالها متوقف شد. تا اینکه افتاد دست برادران نولان . فیلمنامه رو جاناتان نولان نوشت و کریستوفر نولان فیلم رو ساخت . فیلم شاهکاره . مغزتونو تکون میده
خیلی جالب بود که کسایی بودن که اونموقع میگفتن اسکاری که به این فیلم دادن سیاسی بوده و ... / در صورتیکه این فیلم جزو معدود فیلم هایی در تاریخ سینمای جهان هست که توی هر جشنواره ای در سراسر جهان رفت ، جایزه اون جشنواره رو گرفت و اومد بیرون ، بله 82 جایزه بین المللی به غیر از اسکار
متاسفانه شما دقیقا از روی تعصب و احساس صحبت میکنی . اول میای به یک فیلم قوی میگی مختصر و مفید ضعیفه . بعد میای نظرهای شخصی خودت رو به اسم دید سینمایی لیست میکنی و این باعث میشه کسی که فیلم رو ندیده و میخواد ببینه پشیمون بشه و اثر به این زیبایی رو از دست بده اگر قرار بود هر کسی که هنر میخونه بگه من از همه بهتر فیلم نقد میکنم رشته ای مجزا به اسم سینما به وجود نمیومد .
اول از همه اینکه چرا رابطه جنسی توی این فیلم اینقدر توی ذوق میزنه چیز عجیبی توی سینمای هالیوود نیست . نه تنها توی سینمای هالیوود و بلکه در کل غرب رابطه جنسی مشخصه بارز نوع روحیات طرف هست و در رابطه با عشق هم هشق و رابطه جنسی رو جدا از هم نمیدونن . فروید به نوعی اعتقاد داشته که دوست داشتن رابطه عمیقی با شهوت داره . یه جمله معروفی هست که میگه عشق کلک طبیعت برای بقای نسل بشره . و اینکه انواع صحنه ها و رابطه های جنسی رو به عشق گره بزنن توی سینمای غرب خیلی معموله . شما مگه فیلم های برتولوچی رو ندیدین ؟ برتولوچی رو قبول ندارید؟
بله درسته خود ارضایی زن مقدمه چینی برای نشان دادن تنهایی زن هست . ولی نگاه ش بیشتر از اون به چیز دیگه ای هست . به عجیب بودن زن . کدوم آدم معمولی هر روز صبح که از خواب ا میشه میره تو وان خودارضایی میکنه بعد میره سر کار؟ این مقدمه چینی فقط برای نشون دادن تنهایی نبود . مرد آمازونی یک شخصیت عجیب و غریب هست و لازمه شکل گیری داستان عاشقانه این هست که اون زن هم عجیب باشه . مساله دیگه اینکه این زن اصلا دنبال لزبین بودن نیست . قرار نیست هر کسی که تنها هست همجنس گرایی رو انتخاب کنه . همجنسگرا بودن پیرمرد برای اضافه کردن یک شخصیت غیر متعارف دیگه به داستان و دست رد زدن بارمن به او برای مقدمه چینی شکستی بود که پیرمرد برای انجام یک کار خطرناک بود نیاز داشت.
تمام شخصیت های این فیلم غیر متعارف هستند - پیرمرد گی - زن لال و تنها - همکاز زن نظافتچی که اون هم تنهاست و سالهاست جذابیت سکسی در زندگیش نیست - پلیسی که نماد طرف خشن داستان و بیانگر روحیه خشک دوران جنگ سرد هست - و در نهایت مرد آمازونی که از همه عجیب تره
صحنه سکس خشن شخصینت منفی داستان برای این نیست که نشون بده ممکنه رابطه درستی بین زن و مرد شکل نگیره . شما به این دقت نکردی که مرد دستش رو گذاشته روی دهن زنش و میگه ساکت باش . صدایی در نیار وقتی دارم باهات سکس میکنم . اون مرد داشت با خیال زن لال با همسر خودش سکس میکرد . و بی صدایی و لالی مشخصه بارز هر دو شخصیت اصلی داستان یعنی زن لال و مرد آمازونی بود و در سمت دیگه پلیسی که این بین به هیچ کدوم نگاه انسانی نداشت . یکی رو تا سر حد مرگ شکنجه کرده بود و به دنبال این بود که به دیگری تجاوز کنه - و این دقیقا تقابل دو گروه اصلی داستان بود : در یک طرفشخصیت هایی که هر کدوم به نحوی عجیب هستن ولی دید انسانی دارن و در سمت دیگه شخصیت هایی که ادعای منطق دارن ولی همگی خشک و بی روح هستن و در واقع خوی حیوانی دارند که ما رو میرسونه به دیالوگ الیسا و پیرمرد اونجا که پیرمرد بهش میگه اون "آمازونی حتی انسان هم نیست" و الیسا جواب میده که "اگه کمکش نکنیم ما هم انسان نیستیم"
من قبول دارم که فیلمنامه یه جاهایی بدون پرداخت مناسب کاری رو شروع کرده ، مثلا شکست مالی و روحی پیرمرد سریع اتفاق افتاد و عشق بین زن و موجود هم سریع اتفاق افتاد ولی اینکه بگیم با یه تخم مرغ این درست نیست . اون موجود یه حیوون بود و انسان هم به حیوون غذا میده و اینجوری باهاش دوست میشه ولی چیزی که عشق رو بین اون دو تا رقم زد در واقع زبان اشاره بود و موزیک که هر دو میفهمیدنش . نه تخم مرغ . درضمن یکی اینکه دوستی پیرمرد و الیسا نیازی به پرداخت نداشت ، همسایه دیوار به دیوار با درهای شیدیدا نزدیک بودن .
یه چیز دیگه اینکه اگر این فیلم صرفا در ژانر عاشقانه یا ژانر ترسناک ساخته میشد میشد ایراد منطقی بهش گرفت که مثلا این چه فراری دادن مسخره ای بود یا چرا نظافتچی ها راحت به آزمایشگاه رفت و آمد میکردن . ولی انتظار منطق داشتن از یه فیلم "فانتزی" خنده داره.
این فیلم ساخته شده که یک فانتزی گوتیک رو به نمایش بگذاره . شما که هنر میخونی چطور اینو تشخیص نمیدی . قرار نیست از داستان های چند لایه و منطقی توش خبری باشه . فیلمنامه خیلی ساده هست مثل خیلی از داستان های گوتیک که در عین اینکه افسانه وار هستند پایانشون قابل پیشبینی هست . بنابراین به جای اینکه توی فیلم دنبال فیلمنامه عالی باشین به این دقت کنین که تدوین خوب ، فیلمبرداری خوب ، موسیقی خوب ، دیزاین بینظیر و میزانسن دقیق در کنار یک ایده تکراری اما جالب یعنی ترکیبافسانه وار در کنار زندگی واقعی، تونستن یه فیلم بینظیر رو خلق کنن .
بنظرم نه تنها خوب بود بلکه ساختن اینجور فیلما برای دنیای امروز لازمه. هر روز اتفاقات مشابه این رو تو دنیای اطرافمون میبینیم. یه حقیقتی وجود داره، سیاست مدارا برای نفع خودشون یه جور جلوه ش میدن، رسانه ها یه جور دیگه ، شبکه های اجتماعی و هشتک ها هم که دیوونه خونه ای هستن برای خودشون، تا اینکه حقیقت اصلی فراموش میشه، اما از بین نمیره و یه روزی همه اینا باید باهاش روبرو بشن، بدون کاورایی که هر کدوم به سبک خودشون روی حقیقت کشیدن!
یه فیلم به تمام معنا چندش آور ،
اگه فکر کردین چون فیلم در مورد قزاقستان هست نباید به ما بر بخوره ، به نظرتون سینمای هالیوود در مورد ما نظر متفاوتی داره؟
واقعا چرا آمریکایی ها فکر میکنن فرهنگ بالایی دارن؟ یا چرا فکر میکنن چون به لحاظ تکنولوژی پیشرفته ترن مردم کشورهای دیگه احمقن؟
این فیلم هیچی نمیتونست باشه جز یه فیلم سفارشیِ توهین آمیز
فیلمی که مردم کشورهای جهان سوم رو احمق و بی فرهنگ و وحشی نشون میده و با افتخار فرهنگ خودشون رو که پر از چاله چوله های وحشی گری و فساد هست و در برابر فرهنگ غنی شرق بی مقداره رو بالاتر از فرهنگ کشورهای دیگه نشون میده
شاید به خاک و خون کشیدن و به آتش کشیدن king's landing توسط دنریس پیش پرداخت زیادی نداشت ولی کاملا منطقی بود. در مورد پیش پرداخت شاید اگه بیشتر از این به جنون رسیدن دنی رو قبل از به آتش کشیدن شهر پرداخت میکردن دیگه غافلگیرک کننده نبود . ولی باید توی قسمت ها و فصل های قبل نشونه میذاشتن. کاری که همیشه تو دنیای آتش و یخ انجام شده . تکرار الگوها و نشانه گذاری . که نشونه هم گذاشتن:
نشانه ها:
- توی قسمت آخر فصل 2 یعنی قسمت (Valar Morghulis) زمانی که دنریس توی قصر نامیرا اون رویا ؛ رویای تخت آهنین رو دید، که بعضی ها فکر کردیم اونجا پوشیده از برفه و بعضی فکر کردیم خاکستره.، رویا کاملا واضح بود ولی ما بخاطر علاقه ای که به دنریس داشتیم هیچوقت فکر نمیکردیم که اونجا رو دنریس به آتش کشیده .
- توی قسمت 6 فصل 6 یعنی قسمت (Blood of My Blood) برن سایه اژدها رو بالای شهر king's landing می بینه که شاید اونهایی که رویاهای کلاغ سه چشم رو فریم به فریم دنبال کردن اینو دیده باشن و به خاطر داشته باشن.
اما در مورد منطقی بودن کار دنریس :
خیلی ها میگن کسی که این همه فصل بهش پرداختن که پیام آور آزادی و صلح برای مردم باشه اینجوری تو یه قسمت خرابش کردن
- اولا تو تمام این فصل ها ما نشانه هایی از سنگدلیه دنریس و اینکه فقط تخت آهنین براش مهمه دیدیم ولی بهش توجه نکردیم. از همون جایی که کال دروگو ظرف طلای آب شده رو ریخت روی سر ویسریس و دنریس تمام و کمال نگاه کرد و حتی پلک هم نزد و در آخر تنها چیزی که گفت این بود که "اون اژدها نبود" باید میفهمیدیم که دنریس میتونه قلب سنگی داشته باشه.
- تو تمام این سالها این مشاوران دنریس مثل میساندای و جورا بودن که اونو آروم میکردن و به رحم وا میداشتن. زمانی که شهر رو به آتش کشید اون مشاورا کجا بودن؟
Blood and Fire
شاید ما شعار اصلی خاندان تارگرین رو فراموش کردیم - خون و آتش - و شاید یادمون رفت که وقتی یه تارگرین به دنیا میاد خدا یه سکه میندازه و نفس ها توی سینه حبس میشه.
مگه اگان اول چجوری وستروس رو تسخیر کرد ؟ مگه شاه دیوانه تارگرین نبود؟
چرا باید دنریس از خاندان خودش فاصله داشته باشه؟ دنریس ژن یه تارگرین رو داره
توی سریال برکینگ بد که هممون به عنوان یه سریال واقع گرا و رئال و منطقی قبولش داریم معلمی که بیست سال شریف زندگی کرده و توی دبیرستان معلمی کرده حالا میاد شیشه درست میکنه و تنها منطق سریال هم اینه که: "مواجه شدن با مرگ آدم رو عوض میکنه" که هممون هم اون منطق رو قبول کردیم.
خب، مواجه شدن با مرگ عزیزترین نزدیکانت چی؟ مرگ جورا؟ مرگ میساندای؟ مرگ بچه هات که همون اژدهای تو بودن؟ اینا آدمو عوض نمیکنه؟
به نظر من همون قدر که برای هممون منقطیه که یه تارگرین میره توی آتیش و زنده بیرون میاد ، همون قدر هم باید منطقی باشه که احساسات یه تارگرین مثل آدم نیست ، احساسات یه تارگرین آتشینه و یگ تارگین طبق الگوهای داستان قابلیت این رو داره که نتونه خودش رو کنترل کنه و به جنون برسه.
جان
شاید جان بهترین تارگرینی باشه که میتونه حکومت کنه ، اونم بخاطر اینکه نصفش از یخ هست و اون آتیش رو خاموش میکنه . و قطعا بخاطر همین هست که جان اینقدر منطقیه. تازه پدر جان اون رویِ خوب سگه ای بوده که وقتی یه تارگرین به دنیا میاد خدا میندازه، ریگار مثل جان از جنگ متنفر بود. و تازه قسمت یخ جان اسنو ممکنه یخ تر از این حرفا باشه، چون یه سری تئوریهای خیلی مجاب کننده هم هست که بهتون تا حدود زیادی ثابت میکنه که استارک ها خون وایت واکر دارن. مفصل این تئوریها رو میتونین اینجا بخونین:
هالیوود میخواد تابوی سکس با غیر انسان رو هم بشکنه . واقعا که مسخره اید
اصلا عقیه این کارگردان رو میدونید؟
این کارگردان یه عمر با این کاراکتراش زندگی کرده
این فیلم هیچی نبود چز تخیلات زیبای گیرمو دل تورو
ذات هنر وحشیه و یه هنرمند هر چیزی که بخواد رو به تصویر میکشه و هیچ خط قرمزی هم جلودار هنر نیست
دسته اول : فیلم شاهکار بود
دسته دوم : فیلم مضخرف بود
اگه از این ببینده ها هستین که فقط دنبال فیلمای اکشن و حادثه ای هستین احتمالا جزو دسته دومین
اما اگه مخاطب حرفه ای سینما هستین و فیلم های درام و مفهومی رو دوست دارید احتمالا از این فیلم لذت خواهید برد .
-----------
از اونجایی که من عاشق فیلم هایی هستم که معجونی از درام ، بازی با ذهن مخاطب و یه رگه دلهره باشن این فیلم برای من 10 از 10 بود .
من 2 ساعت میخکوب روی صندلی نشسته بودم .
این فیلم سیرابم کرد
اول از همه اینکه چرا رابطه جنسی توی این فیلم اینقدر توی ذوق میزنه چیز عجیبی توی سینمای هالیوود نیست . نه تنها توی سینمای هالیوود و بلکه در کل غرب رابطه جنسی مشخصه بارز نوع روحیات طرف هست و در رابطه با عشق هم هشق و رابطه جنسی رو جدا از هم نمیدونن . فروید به نوعی اعتقاد داشته که دوست داشتن رابطه عمیقی با شهوت داره . یه جمله معروفی هست که میگه عشق کلک طبیعت برای بقای نسل بشره . و اینکه انواع صحنه ها و رابطه های جنسی رو به عشق گره بزنن توی سینمای غرب خیلی معموله . شما مگه فیلم های برتولوچی رو ندیدین ؟ برتولوچی رو قبول ندارید؟
بله درسته خود ارضایی زن مقدمه چینی برای نشان دادن تنهایی زن هست . ولی نگاه ش بیشتر از اون به چیز دیگه ای هست . به عجیب بودن زن . کدوم آدم معمولی هر روز صبح که از خواب ا میشه میره تو وان خودارضایی میکنه بعد میره سر کار؟ این مقدمه چینی فقط برای نشون دادن تنهایی نبود . مرد آمازونی یک شخصیت عجیب و غریب هست و لازمه شکل گیری داستان عاشقانه این هست که اون زن هم عجیب باشه . مساله دیگه اینکه این زن اصلا دنبال لزبین بودن نیست . قرار نیست هر کسی که تنها هست همجنس گرایی رو انتخاب کنه . همجنسگرا بودن پیرمرد برای اضافه کردن یک شخصیت غیر متعارف دیگه به داستان و دست رد زدن بارمن به او برای مقدمه چینی شکستی بود که پیرمرد برای انجام یک کار خطرناک بود نیاز داشت.
تمام شخصیت های این فیلم غیر متعارف هستند - پیرمرد گی - زن لال و تنها - همکاز زن نظافتچی که اون هم تنهاست و سالهاست جذابیت سکسی در زندگیش نیست - پلیسی که نماد طرف خشن داستان و بیانگر روحیه خشک دوران جنگ سرد هست - و در نهایت مرد آمازونی که از همه عجیب تره
صحنه سکس خشن شخصینت منفی داستان برای این نیست که نشون بده ممکنه رابطه درستی بین زن و مرد شکل نگیره . شما به این دقت نکردی که مرد دستش رو گذاشته روی دهن زنش و میگه ساکت باش . صدایی در نیار وقتی دارم باهات سکس میکنم . اون مرد داشت با خیال زن لال با همسر خودش سکس میکرد . و بی صدایی و لالی مشخصه بارز هر دو شخصیت اصلی داستان یعنی زن لال و مرد آمازونی بود و در سمت دیگه پلیسی که این بین به هیچ کدوم نگاه انسانی نداشت . یکی رو تا سر حد مرگ شکنجه کرده بود و به دنبال این بود که به دیگری تجاوز کنه - و این دقیقا تقابل دو گروه اصلی داستان بود : در یک طرفشخصیت هایی که هر کدوم به نحوی عجیب هستن ولی دید انسانی دارن و در سمت دیگه شخصیت هایی که ادعای منطق دارن ولی همگی خشک و بی روح هستن و در واقع خوی حیوانی دارند که ما رو میرسونه به دیالوگ الیسا و پیرمرد اونجا که پیرمرد بهش میگه اون "آمازونی حتی انسان هم نیست" و الیسا جواب میده که "اگه کمکش نکنیم ما هم انسان نیستیم"
من قبول دارم که فیلمنامه یه جاهایی بدون پرداخت مناسب کاری رو شروع کرده ، مثلا شکست مالی و روحی پیرمرد سریع اتفاق افتاد و عشق بین زن و موجود هم سریع اتفاق افتاد ولی اینکه بگیم با یه تخم مرغ این درست نیست . اون موجود یه حیوون بود و انسان هم به حیوون غذا میده و اینجوری باهاش دوست میشه ولی چیزی که عشق رو بین اون دو تا رقم زد در واقع زبان اشاره بود و موزیک که هر دو میفهمیدنش . نه تخم مرغ . درضمن یکی اینکه دوستی پیرمرد و الیسا نیازی به پرداخت نداشت ، همسایه دیوار به دیوار با درهای شیدیدا نزدیک بودن .
یه چیز دیگه اینکه اگر این فیلم صرفا در ژانر عاشقانه یا ژانر ترسناک ساخته میشد میشد ایراد منطقی بهش گرفت که مثلا این چه فراری دادن مسخره ای بود یا چرا نظافتچی ها راحت به آزمایشگاه رفت و آمد میکردن . ولی انتظار منطق داشتن از یه فیلم "فانتزی" خنده داره.
این فیلم ساخته شده که یک فانتزی گوتیک رو به نمایش بگذاره . شما که هنر میخونی چطور اینو تشخیص نمیدی . قرار نیست از داستان های چند لایه و منطقی توش خبری باشه . فیلمنامه خیلی ساده هست مثل خیلی از داستان های گوتیک که در عین اینکه افسانه وار هستند پایانشون قابل پیشبینی هست . بنابراین به جای اینکه توی فیلم دنبال فیلمنامه عالی باشین به این دقت کنین که تدوین خوب ، فیلمبرداری خوب ، موسیقی خوب ، دیزاین بینظیر و میزانسن دقیق در کنار یک ایده تکراری اما جالب یعنی ترکیبافسانه وار در کنار زندگی واقعی، تونستن یه فیلم بینظیر رو خلق کنن .
چه روزایی بود، یه قسمت رو میدیدیم و میومدیم کلی در موردش بحث و پیش بینی میکردم برای قسمت بعد
دقیقا از صفحه 8 کامنت ها به بعد ، کامنت های کسایی هست که قسمت به قسمت سریال رو جوییده بودیم
چقدر آدم هم بعد از تموم شدن سریال ، شروع به دیدن و لذت بردن از این سریال کردن
اگه فکر کردین چون فیلم در مورد قزاقستان هست نباید به ما بر بخوره ، به نظرتون سینمای هالیوود در مورد ما نظر متفاوتی داره؟
واقعا چرا آمریکایی ها فکر میکنن فرهنگ بالایی دارن؟ یا چرا فکر میکنن چون به لحاظ تکنولوژی پیشرفته ترن مردم کشورهای دیگه احمقن؟
این فیلم هیچی نمیتونست باشه جز یه فیلم سفارشیِ توهین آمیز
فیلمی که مردم کشورهای جهان سوم رو احمق و بی فرهنگ و وحشی نشون میده و با افتخار فرهنگ خودشون رو که پر از چاله چوله های وحشی گری و فساد هست و در برابر فرهنگ غنی شرق بی مقداره رو بالاتر از فرهنگ کشورهای دیگه نشون میده
نشانه ها:
- توی قسمت آخر فصل 2 یعنی قسمت (Valar Morghulis) زمانی که دنریس توی قصر نامیرا اون رویا ؛ رویای تخت آهنین رو دید، که بعضی ها فکر کردیم اونجا پوشیده از برفه و بعضی فکر کردیم خاکستره.، رویا کاملا واضح بود ولی ما بخاطر علاقه ای که به دنریس داشتیم هیچوقت فکر نمیکردیم که اونجا رو دنریس به آتش کشیده .
- توی قسمت 6 فصل 6 یعنی قسمت (Blood of My Blood) برن سایه اژدها رو بالای شهر king's landing می بینه که شاید اونهایی که رویاهای کلاغ سه چشم رو فریم به فریم دنبال کردن اینو دیده باشن و به خاطر داشته باشن.
اما در مورد منطقی بودن کار دنریس :
خیلی ها میگن کسی که این همه فصل بهش پرداختن که پیام آور آزادی و صلح برای مردم باشه اینجوری تو یه قسمت خرابش کردن
- اولا تو تمام این فصل ها ما نشانه هایی از سنگدلیه دنریس و اینکه فقط تخت آهنین براش مهمه دیدیم ولی بهش توجه نکردیم. از همون جایی که کال دروگو ظرف طلای آب شده رو ریخت روی سر ویسریس و دنریس تمام و کمال نگاه کرد و حتی پلک هم نزد و در آخر تنها چیزی که گفت این بود که "اون اژدها نبود" باید میفهمیدیم که دنریس میتونه قلب سنگی داشته باشه.
- تو تمام این سالها این مشاوران دنریس مثل میساندای و جورا بودن که اونو آروم میکردن و به رحم وا میداشتن. زمانی که شهر رو به آتش کشید اون مشاورا کجا بودن؟
Blood and Fire
شاید ما شعار اصلی خاندان تارگرین رو فراموش کردیم - خون و آتش - و شاید یادمون رفت که وقتی یه تارگرین به دنیا میاد خدا یه سکه میندازه و نفس ها توی سینه حبس میشه.
مگه اگان اول چجوری وستروس رو تسخیر کرد ؟ مگه شاه دیوانه تارگرین نبود؟
چرا باید دنریس از خاندان خودش فاصله داشته باشه؟ دنریس ژن یه تارگرین رو داره
توی سریال برکینگ بد که هممون به عنوان یه سریال واقع گرا و رئال و منطقی قبولش داریم معلمی که بیست سال شریف زندگی کرده و توی دبیرستان معلمی کرده حالا میاد شیشه درست میکنه و تنها منطق سریال هم اینه که: "مواجه شدن با مرگ آدم رو عوض میکنه" که هممون هم اون منطق رو قبول کردیم.
خب، مواجه شدن با مرگ عزیزترین نزدیکانت چی؟ مرگ جورا؟ مرگ میساندای؟ مرگ بچه هات که همون اژدهای تو بودن؟ اینا آدمو عوض نمیکنه؟
به نظر من همون قدر که برای هممون منقطیه که یه تارگرین میره توی آتیش و زنده بیرون میاد ، همون قدر هم باید منطقی باشه که احساسات یه تارگرین مثل آدم نیست ، احساسات یه تارگرین آتشینه و یگ تارگین طبق الگوهای داستان قابلیت این رو داره که نتونه خودش رو کنترل کنه و به جنون برسه.
جان
شاید جان بهترین تارگرینی باشه که میتونه حکومت کنه ، اونم بخاطر اینکه نصفش از یخ هست و اون آتیش رو خاموش میکنه . و قطعا بخاطر همین هست که جان اینقدر منطقیه. تازه پدر جان اون رویِ خوب سگه ای بوده که وقتی یه تارگرین به دنیا میاد خدا میندازه، ریگار مثل جان از جنگ متنفر بود. و تازه قسمت یخ جان اسنو ممکنه یخ تر از این حرفا باشه، چون یه سری تئوریهای خیلی مجاب کننده هم هست که بهتون تا حدود زیادی ثابت میکنه که استارک ها خون وایت واکر دارن. مفصل این تئوریها رو میتونین اینجا بخونین:
https://www.tanikal.com/%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-game-thrones-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DA%A9-%D9%87/