همیشه از فردی و کوئین متنفر بودم ، یه شاسکول که با زیر پیرهنی میان رو سن میخونه، ولی سعی کردم فیلمو ببینم ،و این جزو معدود فیلمایی بود که تا وسطاش دیدم پاکش کردم، باور دارم تنها دلیلی که این شخصو انتخاب کردن که فیلم زندگینامه شو بسازن این بوده که گِی بوده، نه اینکه خواننده بزرگی بوده
هرچند که حداقل این یه نفر مشکل هورمونی داشت ولی هالیوود و مخصوصا اسکار دیگه رسما تبدیل شده به دفتر تبلیغات همجنسگرایی
هرچند که بازی رمی مالک فوق العاده بود و امسال رقیبی براش وجود نداشت ولی بازیگری ؟ میخوای اسکار بگیری؟ کاری نداره ، نقش یه همجنسگرا رو بازی کن
به نظر من اگه بخوایم از لحاظ جذابیت بگیم اول فصل 1 بعد فصل دو و بعد فصل 3
اما اگه بخوایم از نظر منتقد پسندی بگیم اول فصل 3 ، بعد 2 و بعد 1
-----------------------------------------------
فصل سه اینقدر داستانش خوب نوشته شده که تمام جزئیات داستان و تمام اتفاقاتش مثل چرخ دنده های یه ساعت روی هم میغلتن
-----------------------------------------------
چیز دیگه ای که در مورد فصل 3 وجود داره اینه که توی همون قالب فصل یک و با همون فضا و همون ایده پردازی ساخته شده ولی فصل یک یه کمی مالیخولیایی تره و فصل سه یه کمی واقعی تره
به نظرم هر امتیازی که برای فصل سه توی ذهنتون در نظر داشته باشین ، قسمت آخر و مخصوصا نیم ساعت آخر فصل باعث میشه که امتیازتون بره بالاتر
قسمت یک رو دیدم که بعدش این فیلم رو ببینم، پشیمون شدم. بخاطر همین کامنتی که برای قسمت اول گذاشتم اینجا هم میذارم، به نظرم حیفه که وقت خودمون رو برای دیدن فیلمی که ساخته شده به کشورهای جهان سوم توهین کنه تلف کنیم
یه فیلم به تمام معنا چندش آور ،
اگه فکر کردین چون فیلم در مورد قزاقستان هست نباید به ما بر بخوره ، به نظرتون سینمای هالیوود در مورد ما نظر متفاوتی داره؟
واقعا چرا آمریکایی ها فکر میکنن فرهنگ بالایی دارن؟ یا چرا فکر میکنن چون به لحاظ تکنولوژی پیشرفته ترن مردم کشورهای دیگه احمقن؟
این فیلم هیچی نمیتونست باشه جز یه فیلم سفارشیِ توهین آمیز
فیلمی که مردم کشورهای جهان سوم رو احمق و بی فرهنگ و وحشی نشون میده و با افتخار فرهنگ خودشون رو که پر از چاله چوله های وحشی گری و فساد هست و در برابر فرهنگ غنی شرق بی مقداره رو بالاتر از فرهنگ کشورهای دیگه نشون میده
یه فیلم به تمام معنا چندش آور ،
اگه فکر کردین چون فیلم در مورد قزاقستان هست نباید به ما بر بخوره ، به نظرتون سینمای هالیوود در مورد ما نظر متفاوتی داره؟
واقعا چرا آمریکایی ها فکر میکنن فرهنگ بالایی دارن؟ یا چرا فکر میکنن چون به لحاظ تکنولوژی پیشرفته ترن مردم کشورهای دیگه احمقن؟
این فیلم هیچی نمیتونست باشه جز یه فیلم سفارشیِ توهین آمیز
فیلمی که مردم کشورهای جهان سوم رو احمق و بی فرهنگ و وحشی نشون میده و با افتخار فرهنگ خودشون رو که پر از چاله چوله های وحشی گری و فساد هست و در برابر فرهنگ غنی شرق بی مقداره رو بالاتر از فرهنگ کشورهای دیگه نشون میده
وقتی میبینی فیلم فانتزی هست ، یعنی فانتزی --- توی فانتزی بی منطق وجود نداره --- البته فانتزی به سبک تارانتینو --- در ضمن درسته که کیل بیل یه فیلم اکشن فانتزی هست ، ولی کسایی که این فیلمو بسیار دوست دارن یه درامی توی فیلم دیدن که شما ندیدی
متاسفانه شما دقیقا از روی تعصب و احساس صحبت میکنی . اول میای به یک فیلم قوی میگی مختصر و مفید ضعیفه . بعد میای نظرهای شخصی خودت رو به اسم دید سینمایی لیست میکنی و این باعث میشه کسی که فیلم رو ندیده و میخواد ببینه پشیمون بشه و اثر به این زیبایی رو از دست بده اگر قرار بود هر کسی که هنر میخونه بگه من از همه بهتر فیلم نقد میکنم رشته ای مجزا به اسم سینما به وجود نمیومد .
اول از همه اینکه چرا رابطه جنسی توی این فیلم اینقدر توی ذوق میزنه چیز عجیبی توی سینمای هالیوود نیست . نه تنها توی سینمای هالیوود و بلکه در کل غرب رابطه جنسی مشخصه بارز نوع روحیات طرف هست و در رابطه با عشق هم هشق و رابطه جنسی رو جدا از هم نمیدونن . فروید به نوعی اعتقاد داشته که دوست داشتن رابطه عمیقی با شهوت داره . یه جمله معروفی هست که میگه عشق کلک طبیعت برای بقای نسل بشره . و اینکه انواع صحنه ها و رابطه های جنسی رو به عشق گره بزنن توی سینمای غرب خیلی معموله . شما مگه فیلم های برتولوچی رو ندیدین ؟ برتولوچی رو قبول ندارید؟
بله درسته خود ارضایی زن مقدمه چینی برای نشان دادن تنهایی زن هست . ولی نگاه ش بیشتر از اون به چیز دیگه ای هست . به عجیب بودن زن . کدوم آدم معمولی هر روز صبح که از خواب ا میشه میره تو وان خودارضایی میکنه بعد میره سر کار؟ این مقدمه چینی فقط برای نشون دادن تنهایی نبود . مرد آمازونی یک شخصیت عجیب و غریب هست و لازمه شکل گیری داستان عاشقانه این هست که اون زن هم عجیب باشه . مساله دیگه اینکه این زن اصلا دنبال لزبین بودن نیست . قرار نیست هر کسی که تنها هست همجنس گرایی رو انتخاب کنه . همجنسگرا بودن پیرمرد برای اضافه کردن یک شخصیت غیر متعارف دیگه به داستان و دست رد زدن بارمن به او برای مقدمه چینی شکستی بود که پیرمرد برای انجام یک کار خطرناک بود نیاز داشت.
تمام شخصیت های این فیلم غیر متعارف هستند - پیرمرد گی - زن لال و تنها - همکاز زن نظافتچی که اون هم تنهاست و سالهاست جذابیت سکسی در زندگیش نیست - پلیسی که نماد طرف خشن داستان و بیانگر روحیه خشک دوران جنگ سرد هست - و در نهایت مرد آمازونی که از همه عجیب تره
صحنه سکس خشن شخصینت منفی داستان برای این نیست که نشون بده ممکنه رابطه درستی بین زن و مرد شکل نگیره . شما به این دقت نکردی که مرد دستش رو گذاشته روی دهن زنش و میگه ساکت باش . صدایی در نیار وقتی دارم باهات سکس میکنم . اون مرد داشت با خیال زن لال با همسر خودش سکس میکرد . و بی صدایی و لالی مشخصه بارز هر دو شخصیت اصلی داستان یعنی زن لال و مرد آمازونی بود و در سمت دیگه پلیسی که این بین به هیچ کدوم نگاه انسانی نداشت . یکی رو تا سر حد مرگ شکنجه کرده بود و به دنبال این بود که به دیگری تجاوز کنه - و این دقیقا تقابل دو گروه اصلی داستان بود : در یک طرفشخصیت هایی که هر کدوم به نحوی عجیب هستن ولی دید انسانی دارن و در سمت دیگه شخصیت هایی که ادعای منطق دارن ولی همگی خشک و بی روح هستن و در واقع خوی حیوانی دارند که ما رو میرسونه به دیالوگ الیسا و پیرمرد اونجا که پیرمرد بهش میگه اون "آمازونی حتی انسان هم نیست" و الیسا جواب میده که "اگه کمکش نکنیم ما هم انسان نیستیم"
من قبول دارم که فیلمنامه یه جاهایی بدون پرداخت مناسب کاری رو شروع کرده ، مثلا شکست مالی و روحی پیرمرد سریع اتفاق افتاد و عشق بین زن و موجود هم سریع اتفاق افتاد ولی اینکه بگیم با یه تخم مرغ این درست نیست . اون موجود یه حیوون بود و انسان هم به حیوون غذا میده و اینجوری باهاش دوست میشه ولی چیزی که عشق رو بین اون دو تا رقم زد در واقع زبان اشاره بود و موزیک که هر دو میفهمیدنش . نه تخم مرغ . درضمن یکی اینکه دوستی پیرمرد و الیسا نیازی به پرداخت نداشت ، همسایه دیوار به دیوار با درهای شیدیدا نزدیک بودن .
یه چیز دیگه اینکه اگر این فیلم صرفا در ژانر عاشقانه یا ژانر ترسناک ساخته میشد میشد ایراد منطقی بهش گرفت که مثلا این چه فراری دادن مسخره ای بود یا چرا نظافتچی ها راحت به آزمایشگاه رفت و آمد میکردن . ولی انتظار منطق داشتن از یه فیلم "فانتزی" خنده داره.
این فیلم ساخته شده که یک فانتزی گوتیک رو به نمایش بگذاره . شما که هنر میخونی چطور اینو تشخیص نمیدی . قرار نیست از داستان های چند لایه و منطقی توش خبری باشه . فیلمنامه خیلی ساده هست مثل خیلی از داستان های گوتیک که در عین اینکه افسانه وار هستند پایانشون قابل پیشبینی هست . بنابراین به جای اینکه توی فیلم دنبال فیلمنامه عالی باشین به این دقت کنین که تدوین خوب ، فیلمبرداری خوب ، موسیقی خوب ، دیزاین بینظیر و میزانسن دقیق در کنار یک ایده تکراری اما جالب یعنی ترکیبافسانه وار در کنار زندگی واقعی، تونستن یه فیلم بینظیر رو خلق کنن .
همیشه از فردی و کوئین متنفر بودم ، یه شاسکول که با زیر پیرهنی میان رو سن میخونه، ولی سعی کردم فیلمو ببینم ،و این جزو معدود فیلمایی بود که تا وسطاش دیدم پاکش کردم، باور دارم تنها دلیلی که این شخصو انتخاب کردن که فیلم زندگینامه شو بسازن این بوده که گِی بوده، نه اینکه خواننده بزرگی بوده
هرچند که حداقل این یه نفر مشکل هورمونی داشت ولی هالیوود و مخصوصا اسکار دیگه رسما تبدیل شده به دفتر تبلیغات همجنسگرایی
هرچند که بازی رمی مالک فوق العاده بود و امسال رقیبی براش وجود نداشت ولی بازیگری ؟ میخوای اسکار بگیری؟ کاری نداره ، نقش یه همجنسگرا رو بازی کن
اما اگه بخوایم از نظر منتقد پسندی بگیم اول فصل 3 ، بعد 2 و بعد 1
-----------------------------------------------
فصل سه اینقدر داستانش خوب نوشته شده که تمام جزئیات داستان و تمام اتفاقاتش مثل چرخ دنده های یه ساعت روی هم میغلتن
-----------------------------------------------
چیز دیگه ای که در مورد فصل 3 وجود داره اینه که توی همون قالب فصل یک و با همون فضا و همون ایده پردازی ساخته شده ولی فصل یک یه کمی مالیخولیایی تره و فصل سه یه کمی واقعی تره
به نظرم هر امتیازی که برای فصل سه توی ذهنتون در نظر داشته باشین ، قسمت آخر و مخصوصا نیم ساعت آخر فصل باعث میشه که امتیازتون بره بالاتر
این سریال رو دقیق ببینید ، مثل همیشه بینظیره
ولی نکته جالب بعد از قسمت سه ظهور یه سری متخصص و تئوریسین جنگی بود :)))
چرا خندقو ده متر عمیق تر نکندن - جای منجنیقا اشتباه بود ، آریا باید از جناه راست میومد ... :))))
شماها حیفین باور کنین :)))))))
یه فیلم به تمام معنا چندش آور ،
اگه فکر کردین چون فیلم در مورد قزاقستان هست نباید به ما بر بخوره ، به نظرتون سینمای هالیوود در مورد ما نظر متفاوتی داره؟
واقعا چرا آمریکایی ها فکر میکنن فرهنگ بالایی دارن؟ یا چرا فکر میکنن چون به لحاظ تکنولوژی پیشرفته ترن مردم کشورهای دیگه احمقن؟
این فیلم هیچی نمیتونست باشه جز یه فیلم سفارشیِ توهین آمیز
فیلمی که مردم کشورهای جهان سوم رو احمق و بی فرهنگ و وحشی نشون میده و با افتخار فرهنگ خودشون رو که پر از چاله چوله های وحشی گری و فساد هست و در برابر فرهنگ غنی شرق بی مقداره رو بالاتر از فرهنگ کشورهای دیگه نشون میده
اگه فکر کردین چون فیلم در مورد قزاقستان هست نباید به ما بر بخوره ، به نظرتون سینمای هالیوود در مورد ما نظر متفاوتی داره؟
واقعا چرا آمریکایی ها فکر میکنن فرهنگ بالایی دارن؟ یا چرا فکر میکنن چون به لحاظ تکنولوژی پیشرفته ترن مردم کشورهای دیگه احمقن؟
این فیلم هیچی نمیتونست باشه جز یه فیلم سفارشیِ توهین آمیز
فیلمی که مردم کشورهای جهان سوم رو احمق و بی فرهنگ و وحشی نشون میده و با افتخار فرهنگ خودشون رو که پر از چاله چوله های وحشی گری و فساد هست و در برابر فرهنگ غنی شرق بی مقداره رو بالاتر از فرهنگ کشورهای دیگه نشون میده
اول از همه اینکه چرا رابطه جنسی توی این فیلم اینقدر توی ذوق میزنه چیز عجیبی توی سینمای هالیوود نیست . نه تنها توی سینمای هالیوود و بلکه در کل غرب رابطه جنسی مشخصه بارز نوع روحیات طرف هست و در رابطه با عشق هم هشق و رابطه جنسی رو جدا از هم نمیدونن . فروید به نوعی اعتقاد داشته که دوست داشتن رابطه عمیقی با شهوت داره . یه جمله معروفی هست که میگه عشق کلک طبیعت برای بقای نسل بشره . و اینکه انواع صحنه ها و رابطه های جنسی رو به عشق گره بزنن توی سینمای غرب خیلی معموله . شما مگه فیلم های برتولوچی رو ندیدین ؟ برتولوچی رو قبول ندارید؟
بله درسته خود ارضایی زن مقدمه چینی برای نشان دادن تنهایی زن هست . ولی نگاه ش بیشتر از اون به چیز دیگه ای هست . به عجیب بودن زن . کدوم آدم معمولی هر روز صبح که از خواب ا میشه میره تو وان خودارضایی میکنه بعد میره سر کار؟ این مقدمه چینی فقط برای نشون دادن تنهایی نبود . مرد آمازونی یک شخصیت عجیب و غریب هست و لازمه شکل گیری داستان عاشقانه این هست که اون زن هم عجیب باشه . مساله دیگه اینکه این زن اصلا دنبال لزبین بودن نیست . قرار نیست هر کسی که تنها هست همجنس گرایی رو انتخاب کنه . همجنسگرا بودن پیرمرد برای اضافه کردن یک شخصیت غیر متعارف دیگه به داستان و دست رد زدن بارمن به او برای مقدمه چینی شکستی بود که پیرمرد برای انجام یک کار خطرناک بود نیاز داشت.
تمام شخصیت های این فیلم غیر متعارف هستند - پیرمرد گی - زن لال و تنها - همکاز زن نظافتچی که اون هم تنهاست و سالهاست جذابیت سکسی در زندگیش نیست - پلیسی که نماد طرف خشن داستان و بیانگر روحیه خشک دوران جنگ سرد هست - و در نهایت مرد آمازونی که از همه عجیب تره
صحنه سکس خشن شخصینت منفی داستان برای این نیست که نشون بده ممکنه رابطه درستی بین زن و مرد شکل نگیره . شما به این دقت نکردی که مرد دستش رو گذاشته روی دهن زنش و میگه ساکت باش . صدایی در نیار وقتی دارم باهات سکس میکنم . اون مرد داشت با خیال زن لال با همسر خودش سکس میکرد . و بی صدایی و لالی مشخصه بارز هر دو شخصیت اصلی داستان یعنی زن لال و مرد آمازونی بود و در سمت دیگه پلیسی که این بین به هیچ کدوم نگاه انسانی نداشت . یکی رو تا سر حد مرگ شکنجه کرده بود و به دنبال این بود که به دیگری تجاوز کنه - و این دقیقا تقابل دو گروه اصلی داستان بود : در یک طرفشخصیت هایی که هر کدوم به نحوی عجیب هستن ولی دید انسانی دارن و در سمت دیگه شخصیت هایی که ادعای منطق دارن ولی همگی خشک و بی روح هستن و در واقع خوی حیوانی دارند که ما رو میرسونه به دیالوگ الیسا و پیرمرد اونجا که پیرمرد بهش میگه اون "آمازونی حتی انسان هم نیست" و الیسا جواب میده که "اگه کمکش نکنیم ما هم انسان نیستیم"
من قبول دارم که فیلمنامه یه جاهایی بدون پرداخت مناسب کاری رو شروع کرده ، مثلا شکست مالی و روحی پیرمرد سریع اتفاق افتاد و عشق بین زن و موجود هم سریع اتفاق افتاد ولی اینکه بگیم با یه تخم مرغ این درست نیست . اون موجود یه حیوون بود و انسان هم به حیوون غذا میده و اینجوری باهاش دوست میشه ولی چیزی که عشق رو بین اون دو تا رقم زد در واقع زبان اشاره بود و موزیک که هر دو میفهمیدنش . نه تخم مرغ . درضمن یکی اینکه دوستی پیرمرد و الیسا نیازی به پرداخت نداشت ، همسایه دیوار به دیوار با درهای شیدیدا نزدیک بودن .
یه چیز دیگه اینکه اگر این فیلم صرفا در ژانر عاشقانه یا ژانر ترسناک ساخته میشد میشد ایراد منطقی بهش گرفت که مثلا این چه فراری دادن مسخره ای بود یا چرا نظافتچی ها راحت به آزمایشگاه رفت و آمد میکردن . ولی انتظار منطق داشتن از یه فیلم "فانتزی" خنده داره.
این فیلم ساخته شده که یک فانتزی گوتیک رو به نمایش بگذاره . شما که هنر میخونی چطور اینو تشخیص نمیدی . قرار نیست از داستان های چند لایه و منطقی توش خبری باشه . فیلمنامه خیلی ساده هست مثل خیلی از داستان های گوتیک که در عین اینکه افسانه وار هستند پایانشون قابل پیشبینی هست . بنابراین به جای اینکه توی فیلم دنبال فیلمنامه عالی باشین به این دقت کنین که تدوین خوب ، فیلمبرداری خوب ، موسیقی خوب ، دیزاین بینظیر و میزانسن دقیق در کنار یک ایده تکراری اما جالب یعنی ترکیبافسانه وار در کنار زندگی واقعی، تونستن یه فیلم بینظیر رو خلق کنن .