این فیلم سالها به عنوان "پروژه مخفی هالیوود" شناخته می شد . خیلی از کارگردان های بزرگ سر و دست میشکوندن برای ساختن این فیلم . اول قرار بود اسپیلبرگ فیلم رو بسازه. ولی پروژه برای سالها متوقف شد. تا اینکه افتاد دست برادران نولان . فیلمنامه رو جاناتان نولان نوشت و کریستوفر نولان فیلم رو ساخت . فیلم شاهکاره . مغزتونو تکون میده
متاسفانه باز هم دارید هنر رو با خطکش منطق اندازه میگیرید. تا هنرمند نباشید نمیفهمید که وحشی و بودن و آزاد بودن هنر چه معنی میده . نیچه هنرمند نبوده . به هر حال حرفش وحشی بودن هنر رو نقض نمیکنه . در هر صورت شما یه اثر دیدی و به جای نقدش همش دنبال رستگاری انسانی . دوست عزیز اینجا حوزه علمیه نیست.
متاسفانه شما دقیقا از روی تعصب و احساس صحبت میکنی . اول میای به یک فیلم قوی میگی مختصر و مفید ضعیفه . بعد میای نظرهای شخصی خودت رو به اسم دید سینمایی لیست میکنی و این باعث میشه کسی که فیلم رو ندیده و میخواد ببینه پشیمون بشه و اثر به این زیبایی رو از دست بده اگر قرار بود هر کسی که هنر میخونه بگه من از همه بهتر فیلم نقد میکنم رشته ای مجزا به اسم سینما به وجود نمیومد .
اول از همه اینکه چرا رابطه جنسی توی این فیلم اینقدر توی ذوق میزنه چیز عجیبی توی سینمای هالیوود نیست . نه تنها توی سینمای هالیوود و بلکه در کل غرب رابطه جنسی مشخصه بارز نوع روحیات طرف هست و در رابطه با عشق هم هشق و رابطه جنسی رو جدا از هم نمیدونن . فروید به نوعی اعتقاد داشته که دوست داشتن رابطه عمیقی با شهوت داره . یه جمله معروفی هست که میگه عشق کلک طبیعت برای بقای نسل بشره . و اینکه انواع صحنه ها و رابطه های جنسی رو به عشق گره بزنن توی سینمای غرب خیلی معموله . شما مگه فیلم های برتولوچی رو ندیدین ؟ برتولوچی رو قبول ندارید؟
بله درسته خود ارضایی زن مقدمه چینی برای نشان دادن تنهایی زن هست . ولی نگاه ش بیشتر از اون به چیز دیگه ای هست . به عجیب بودن زن . کدوم آدم معمولی هر روز صبح که از خواب ا میشه میره تو وان خودارضایی میکنه بعد میره سر کار؟ این مقدمه چینی فقط برای نشون دادن تنهایی نبود . مرد آمازونی یک شخصیت عجیب و غریب هست و لازمه شکل گیری داستان عاشقانه این هست که اون زن هم عجیب باشه . مساله دیگه اینکه این زن اصلا دنبال لزبین بودن نیست . قرار نیست هر کسی که تنها هست همجنس گرایی رو انتخاب کنه . همجنسگرا بودن پیرمرد برای اضافه کردن یک شخصیت غیر متعارف دیگه به داستان و دست رد زدن بارمن به او برای مقدمه چینی شکستی بود که پیرمرد برای انجام یک کار خطرناک بود نیاز داشت.
تمام شخصیت های این فیلم غیر متعارف هستند - پیرمرد گی - زن لال و تنها - همکاز زن نظافتچی که اون هم تنهاست و سالهاست جذابیت سکسی در زندگیش نیست - پلیسی که نماد طرف خشن داستان و بیانگر روحیه خشک دوران جنگ سرد هست - و در نهایت مرد آمازونی که از همه عجیب تره
صحنه سکس خشن شخصینت منفی داستان برای این نیست که نشون بده ممکنه رابطه درستی بین زن و مرد شکل نگیره . شما به این دقت نکردی که مرد دستش رو گذاشته روی دهن زنش و میگه ساکت باش . صدایی در نیار وقتی دارم باهات سکس میکنم . اون مرد داشت با خیال زن لال با همسر خودش سکس میکرد . و بی صدایی و لالی مشخصه بارز هر دو شخصیت اصلی داستان یعنی زن لال و مرد آمازونی بود و در سمت دیگه پلیسی که این بین به هیچ کدوم نگاه انسانی نداشت . یکی رو تا سر حد مرگ شکنجه کرده بود و به دنبال این بود که به دیگری تجاوز کنه - و این دقیقا تقابل دو گروه اصلی داستان بود : در یک طرفشخصیت هایی که هر کدوم به نحوی عجیب هستن ولی دید انسانی دارن و در سمت دیگه شخصیت هایی که ادعای منطق دارن ولی همگی خشک و بی روح هستن و در واقع خوی حیوانی دارند که ما رو میرسونه به دیالوگ الیسا و پیرمرد اونجا که پیرمرد بهش میگه اون "آمازونی حتی انسان هم نیست" و الیسا جواب میده که "اگه کمکش نکنیم ما هم انسان نیستیم"
من قبول دارم که فیلمنامه یه جاهایی بدون پرداخت مناسب کاری رو شروع کرده ، مثلا شکست مالی و روحی پیرمرد سریع اتفاق افتاد و عشق بین زن و موجود هم سریع اتفاق افتاد ولی اینکه بگیم با یه تخم مرغ این درست نیست . اون موجود یه حیوون بود و انسان هم به حیوون غذا میده و اینجوری باهاش دوست میشه ولی چیزی که عشق رو بین اون دو تا رقم زد در واقع زبان اشاره بود و موزیک که هر دو میفهمیدنش . نه تخم مرغ . درضمن یکی اینکه دوستی پیرمرد و الیسا نیازی به پرداخت نداشت ، همسایه دیوار به دیوار با درهای شیدیدا نزدیک بودن .
یه چیز دیگه اینکه اگر این فیلم صرفا در ژانر عاشقانه یا ژانر ترسناک ساخته میشد میشد ایراد منطقی بهش گرفت که مثلا این چه فراری دادن مسخره ای بود یا چرا نظافتچی ها راحت به آزمایشگاه رفت و آمد میکردن . ولی انتظار منطق داشتن از یه فیلم "فانتزی" خنده داره.
این فیلم ساخته شده که یک فانتزی گوتیک رو به نمایش بگذاره . شما که هنر میخونی چطور اینو تشخیص نمیدی . قرار نیست از داستان های چند لایه و منطقی توش خبری باشه . فیلمنامه خیلی ساده هست مثل خیلی از داستان های گوتیک که در عین اینکه افسانه وار هستند پایانشون قابل پیشبینی هست . بنابراین به جای اینکه توی فیلم دنبال فیلمنامه عالی باشین به این دقت کنین که تدوین خوب ، فیلمبرداری خوب ، موسیقی خوب ، دیزاین بینظیر و میزانسن دقیق در کنار یک ایده تکراری اما جالب یعنی ترکیبافسانه وار در کنار زندگی واقعی، تونستن یه فیلم بینظیر رو خلق کنن .
اول از همه اینکه چرا رابطه جنسی توی این فیلم اینقدر توی ذوق میزنه چیز عجیبی توی سینمای هالیوود نیست . نه تنها توی سینمای هالیوود و بلکه در کل غرب رابطه جنسی مشخصه بارز نوع روحیات طرف هست و در رابطه با عشق هم هشق و رابطه جنسی رو جدا از هم نمیدونن . فروید به نوعی اعتقاد داشته که دوست داشتن رابطه عمیقی با شهوت داره . یه جمله معروفی هست که میگه عشق کلک طبیعت برای بقای نسل بشره . و اینکه انواع صحنه ها و رابطه های جنسی رو به عشق گره بزنن توی سینمای غرب خیلی معموله . شما مگه فیلم های برتولوچی رو ندیدین ؟ برتولوچی رو قبول ندارید؟
بله درسته خود ارضایی زن مقدمه چینی برای نشان دادن تنهایی زن هست . ولی نگاه ش بیشتر از اون به چیز دیگه ای هست . به عجیب بودن زن . کدوم آدم معمولی هر روز صبح که از خواب ا میشه میره تو وان خودارضایی میکنه بعد میره سر کار؟ این مقدمه چینی فقط برای نشون دادن تنهایی نبود . مرد آمازونی یک شخصیت عجیب و غریب هست و لازمه شکل گیری داستان عاشقانه این هست که اون زن هم عجیب باشه . مساله دیگه اینکه این زن اصلا دنبال لزبین بودن نیست . قرار نیست هر کسی که تنها هست همجنس گرایی رو انتخاب کنه . همجنسگرا بودن پیرمرد برای اضافه کردن یک شخصیت غیر متعارف دیگه به داستان و دست رد زدن بارمن به او برای مقدمه چینی شکستی بود که پیرمرد برای انجام یک کار خطرناک بود نیاز داشت.
تمام شخصیت های این فیلم غیر متعارف هستند - پیرمرد گی - زن لال و تنها - همکاز زن نظافتچی که اون هم تنهاست و سالهاست جذابیت سکسی در زندگیش نیست - پلیسی که نماد طرف خشن داستان و بیانگر روحیه خشک دوران جنگ سرد هست - و در نهایت مرد آمازونی که از همه عجیب تره
صحنه سکس خشن شخصینت منفی داستان برای این نیست که نشون بده ممکنه رابطه درستی بین زن و مرد شکل نگیره . شما به این دقت نکردی که مرد دستش رو گذاشته روی دهن زنش و میگه ساکت باش . صدایی در نیار وقتی دارم باهات سکس میکنم . اون مرد داشت با خیال زن لال با همسر خودش سکس میکرد . و بی صدایی و لالی مشخصه بارز هر دو شخصیت اصلی داستان یعنی زن لال و مرد آمازونی بود و در سمت دیگه پلیسی که این بین به هیچ کدوم نگاه انسانی نداشت . یکی رو تا سر حد مرگ شکنجه کرده بود و به دنبال این بود که به دیگری تجاوز کنه - و این دقیقا تقابل دو گروه اصلی داستان بود : در یک طرفشخصیت هایی که هر کدوم به نحوی عجیب هستن ولی دید انسانی دارن و در سمت دیگه شخصیت هایی که ادعای منطق دارن ولی همگی خشک و بی روح هستن و در واقع خوی حیوانی دارند که ما رو میرسونه به دیالوگ الیسا و پیرمرد اونجا که پیرمرد بهش میگه اون "آمازونی حتی انسان هم نیست" و الیسا جواب میده که "اگه کمکش نکنیم ما هم انسان نیستیم"
من قبول دارم که فیلمنامه یه جاهایی بدون پرداخت مناسب کاری رو شروع کرده ، مثلا شکست مالی و روحی پیرمرد سریع اتفاق افتاد و عشق بین زن و موجود هم سریع اتفاق افتاد ولی اینکه بگیم با یه تخم مرغ این درست نیست . اون موجود یه حیوون بود و انسان هم به حیوون غذا میده و اینجوری باهاش دوست میشه ولی چیزی که عشق رو بین اون دو تا رقم زد در واقع زبان اشاره بود و موزیک که هر دو میفهمیدنش . نه تخم مرغ . درضمن یکی اینکه دوستی پیرمرد و الیسا نیازی به پرداخت نداشت ، همسایه دیوار به دیوار با درهای شیدیدا نزدیک بودن .
یه چیز دیگه اینکه اگر این فیلم صرفا در ژانر عاشقانه یا ژانر ترسناک ساخته میشد میشد ایراد منطقی بهش گرفت که مثلا این چه فراری دادن مسخره ای بود یا چرا نظافتچی ها راحت به آزمایشگاه رفت و آمد میکردن . ولی انتظار منطق داشتن از یه فیلم "فانتزی" خنده داره.
این فیلم ساخته شده که یک فانتزی گوتیک رو به نمایش بگذاره . شما که هنر میخونی چطور اینو تشخیص نمیدی . قرار نیست از داستان های چند لایه و منطقی توش خبری باشه . فیلمنامه خیلی ساده هست مثل خیلی از داستان های گوتیک که در عین اینکه افسانه وار هستند پایانشون قابل پیشبینی هست . بنابراین به جای اینکه توی فیلم دنبال فیلمنامه عالی باشین به این دقت کنین که تدوین خوب ، فیلمبرداری خوب ، موسیقی خوب ، دیزاین بینظیر و میزانسن دقیق در کنار یک ایده تکراری اما جالب یعنی ترکیبافسانه وار در کنار زندگی واقعی، تونستن یه فیلم بینظیر رو خلق کنن .
هالیوود میخواد تابوی سکس با غیر انسان رو هم بشکنه . واقعا که مسخره اید
اصلا عقیه این کارگردان رو میدونید؟
این کارگردان یه عمر با این کاراکتراش زندگی کرده
این فیلم هیچی نبود چز تخیلات زیبای گیرمو دل تورو
ذات هنر وحشیه و یه هنرمند هر چیزی که بخواد رو به تصویر میکشه و هیچ خط قرمزی هم جلودار هنر نیست