ایردای بنی اسرائیلیه اوریجینال به اینا میگن :
مثلا یکیش دوتراکی ها : دوتراکی ها اصلا افتخارشون جنگیدن تو زمین باز بود . رابرت باراتیون فصل یک (فقط یه احمق میتونه تو یه زمین باز با دوتراکی ها روبرو شه)
بقیه ایراداتتم همینجوریه - حداقل برو ببین بقیه چه ایرادایی گرفتن بیا همونا رو کپی پیست کن - بسی خندیدیم
دوست عزیز با تمام احترام واقعا چرا وقتی کتاب رو نخوندید میاین این حرف رو میزنین؟
نایت کینگ توی کتاب نبوده؟ واسه سریال اضافه ش کردن ؟
برید یورش شمشیرها رو بخونید
"درحالیکه به سمت شمال حرکت میکردند، برن (Bran) داستانهای ننه پیر (Old Nan) را درباره ی پادشاه شب، و نایت فورت به فرزندان استارک گفته میشد به یاد آورد. او میگفت، بعضی از مردم بر این باورند که پادشاه شب، یک بولتون (bolton)، و یا یک مگنار از اسکاگوس (Magnar out of Skagos) و یا یک آمبر (Umber)، یا یک فلینت (Flint)، یک نورری (Norrey) و یا یک وودفوت (Woodfoot)، کسی که قبل از آمدن آهن زادگان (ironmen) بر بیر آیلند (جزیره خرس - Bear Island) حکمرانی میکرد بود، اما او (Old Nan)، پادشاه شب را یک استارک، هم نام برن و برادر پادشاه شمال می داند"
در مورد آزورآهای هم توی هیچ کتابی آر ج مارتین مشخص نکرده که آرورآهای و پرنس وعده داده شده هر دو یکی هستن. و هیچ جایی هم گفته نشده که آزورآهای شاه شب رو میکشه
اون قسمتِ راجع به شخصیت های فرعی جواب سوال شما نبود - چون اصلا سوال نپرسیدید - اون توضیح اضافی بود
خب حداقل متوجه شدید که نویسنده اصلی مارتینه
اگر شما فکر میکنید دیالوگ به این واضحی الکی بوده که حرفی باقی نمیمونه .
من فکر نمیکنم. ما توی سریال دیدیم که جان زنده شد که شمال، شمال که نه همه رو متحد کنه . و اگر هم شما فکر میکنید رسالتی به این مهمی ارزش زنده شدن جان رو نداره ، برید کامنت همون دوستی که گفته بود اگر اون یکی دست سر جیمی سالم بود نیازی به ارتش نبود رو لایک کنید.
مقدمه چینی آریا معبد خدای هزار چهره بود . جایی که توانایی هاش گسترش پیدا کرد تا بتونه نایت کینگ رو بکشه . این چیزی بود که سرنوشتش بود . حالا اگر شما فکر میکنید اگر برای کشتن کسی توی یه جنگ نیازه که قاتل قبلا مقتولو دیده باشه لابد اینجوری میپسندین دیگه ولی خب این دیگه مشکل نویسنده و فیلمنامه نویس نیست.
دوست عزیز منظور از فیلنمامه مستقیم فیلمنامه غیر اقتباسی هست نه داستان خطی.
مارتین گفته شخصیت های فرعی شاید فرق داشته باشن. شما یه درصد فکر کن نایت کینگ شخصیت فرعی باشه
درضمن مصاحبه ای که کرد و گفت طی یه جلسه هفت روزه پایان داستان رو توضیح دادم 2 سال پیش بود حدودا.
جواب این که میگید آریا که با نایت کینگ قبلا مواجه نشده بود چرا یهو میاد نایت کینگو میکشه رو هم که تو ج قبلی دادم . گرچه این کاملا نظر شخصی شماست.
من دیگه نمیدونم چجوری جواب شما رو مستقیم بدم که میفرمایید ج این سوال رو مستقیم بده. نمیدونم نمیخونید بعد پاسخ میدید یا چیز دیگه ای.
من تو ج قبلی هم گفتم حتی اگه فیلمنامه نویس ها ندونن که کی قراره شاه شب رو بکشه اونها دارن کتاب آر ج مارتین رو فیلمنامه میکنن. و مارتین خوب میدونسته داره چی کار میکنه . فیلمنامه شاید یه چیزاییش فرق کنه ولی کلیت داستان که فرق نمیکنه. فیلمنامه نویسا نمیدونستن (شاید) ، مارتین که میدونسته آربا رو برای چی داره میفرسته معبد سیاه و سفید. تا آخر فصل پنج که طبق کتابه و مارتین هم بالا سر کار بوده . مارتین که پایان داستان خودش رو میدونسته . حالا شما هی میفرمایید اونا پایان فصل شش تصمیم گرفتن که کی نایت کینگو بکشه . مارتین که اون موقع تصمیم نگرفته. پس به یه دلیلی آریا رو میفرسته به معبد خدای هزار چهره. کارگردا و فیلمنامه نویس کاری رو کردن که نویسنده خواسته . در نهایت هم در فصل های بعد کارگردان و فیلمنامه نویس راهی جز این نداشتن که آریا نایت کینگو بکشه . چون دیدن تو تمام این سالها آر ج مارتین داشته اونو برای کشتن خدای هزار چهره آماده میکرده. تو تمام این سالها کارگردان و نویسنده داشتن تو بازیِ آر ج مارتین بازی میکردن.
مارتین از گفتن اون دیالوگ ها توسط Red Woman به آریا منظور نداشته یا منظوری غیر از کشتن نایت کینگ داشته ؟
اصلی ترین دشمن نایت کینگ خدای نوره ، اصلا وقتی نایت کینگ مرد نور در اومد. اونوقت شما یک درصد فکر کن اصلی ترین موبد خدای نور تو سریال آریا رو فصل سه میبینه و یه چنین دیالوگی بهش میگه و از همه مهمتر بهش میگه بزودی دوباره همو میبینیم ، همینجوری الکی
دوست عزیز شما مثل اینکه این سریال رو یه سریال با فیلمنامه مستقیم میدونین و اصلا فراموش کردین که نویسنده اصلی جورج آر مارتین هست. فیلمنامه نویس ها شاید نمیدونستن که چرا ج آر مارتین تو داستانش آریا رو میفرسته به معبد خدای هزار چهره ، ولی خود ج آر مارتین خوب میدونسته چی کار داره میکنه. خیلی بعید هست که فکر کنیم نویسنده نمیدونسته آخر داستانش قراره چی باشه.
ج آر مارتین توی مصاحبه اخیرش گفته که پایان ها یکی هست و سرنوشت ها ممکنه یک ذره با هم فرق داشته باشه و گفته که من خودمم هم نمیدونم فیلمنامه نویس ها چی نوشتن برای آخر داستان ولی طی یه جلسه هفت روزه براشون پایان ها رو توضیح دادم.و گفته نمیخواستم بدونم چی نوشتن که خودمم سوپرایز بشم.داستان خیلی ساده س ج آر مارتین پایان خودش رو از نایت کینگ به فیلمنامه نویس ها داده و اون ها چاره ای نداشتن که قبول کنن. چون فقط با کشتن نایت کینگ به دست آریا بقیه چیزا منطقی از آب در میومد وگر نه اصلا رفتن آریا به معبد بی فایده بود.
ولی چیزی که مشخصه تا پایان فصل پنج نویسنده و فیلمنامه نویس ها کاملا همسو پیش رفتن و دیالوگ رد وومن هم واسه فصل سه هست که از جی آر مارتین بعیده الکی این دیالوگ رو گنجونده باشه تو داستان
من نگفتم شما رو جان تعصب داری گفتم رو کشتن نایت کینگ به دست جان تعصب داری . و زمینه چینی رو فقط در این میبینی که آریا و نایت کینگ از قبل با هم برخورد میداشتن. خب برخورد نداشتن. کی چی ؟ واقعا که چی ؟ زمینه چینی آریا تتو معبد بود.
شخصیت جان نابود نشد. هرکسی که نبرد هاردهوم رو دیده باشه میتونه متصور شه که جان هیچ شانسی در برابر نایت کینگ نداشت. ولی آریا با توانایی هاش داشت. خود تیئون کم مبارزی نبود اگه به فصل یکش دقت کنی. ولی جلوی نایت کینگ یه ثانیه هم دووم نیاورد.
و اینکه جان تلاش خودش رو کرد. یه اژدها جلوش بود که جلوی جنگل خدایان وایساده بود . دیگه کاری از دستش بر نمیومد . این اتفاقی هست که خیلی وقتا تو واقعیت میوفته که یهو از همه طرف بسته میشی ولی اتفاق خوب از جای دیگه که فکر نمیکنی میافته. حتی این اتفاق هم چیز جدیدی نبود. توی نبرد حرامزاده ها هم برای جان همین اتفاق افتاد. اونجا اون خواهرش به دادش رسید و اینجا این خواهرش .
و خود جان وقتی آریا رو دید که داره به سمت نایت کینگ میره هم تمام امیدش به آریا بود
به نظرم شما دارید تعصبی نگاه میکنید
و مرتب خودتون جواب خودتون رو میدین
برای مثال وقتی یاد من می اندازید که Red Woman توی فصل سه اون حرف رو به آریا زده این خودش نشون میده که اگر هم هر کسی نمیدونسته کی قراره نایت کینگ رو بکشه، جورج آر مارتین میدونسته.
یا وقتی که یادم میندازید که آریا از فصل 5 وارد معبد شد که دیگه بهتر ، پس از فصل پنج آماده سازی آریا برای کشتن نایت کینگ شروع شده
من فکر میکنیم این که شما مرتب میگین آریا برای تبدیل شدن به یه قاتل حرفه ای تمرین دیده بود مقاومتی هست در برابر واقعیتی که خودتون میدونین و نمیخواین قبولش کنین . اینکه فیلمنامه و دست سرنوشت داشت آریا رو برای کشتن نایت کینگ آماده می کرد. و اینکه آریا اصلا برای تبدیل شدن به یه قاتل حرفه ای تمرین ندید ، چیزی که آریا از اون معبد در اومد یه نینجای حرفه ای ، بی سر و صدا و آرام بود که برای دیدن تو تاریکی هم نیازی به چشم نداشت.
اوکی پس تئوری شما اینجوریه که توی سینما تا ابد باید هر کسی که از اول با یه چیزی رو در رو شده ، خودشم در آخر کار اون چیزو تموم کنه. نظر شما بسیار محترمه.مطمئنم اگر نویسندگان میخواستن میتونستن پایان غافلگیر کننده ای برای شما بنویسن ، گرچه فکر میکنم که حتی نیازی به غافلگیری نبود کافی بود شاه شب به دست جان کشته بشه. شما قانع می شدید.
در نهایت نظر شما رو جلب می کنم به دیالوگ Red Woman به آریا در فصل سه:
" درونت یه تاریکی میبینم
و توی اون تاریکی چشمانی به من خیره شدن
ولی نکته جالب بعد از قسمت سه ظهور یه سری متخصص و تئوریسین جنگی بود :)))
چرا خندقو ده متر عمیق تر نکندن - جای منجنیقا اشتباه بود ، آریا باید از جناه راست میومد ... :))))
شماها حیفین باور کنین :)))))))
مثلا یکیش دوتراکی ها : دوتراکی ها اصلا افتخارشون جنگیدن تو زمین باز بود . رابرت باراتیون فصل یک (فقط یه احمق میتونه تو یه زمین باز با دوتراکی ها روبرو شه)
بقیه ایراداتتم همینجوریه - حداقل برو ببین بقیه چه ایرادایی گرفتن بیا همونا رو کپی پیست کن - بسی خندیدیم
نایت کینگ توی کتاب نبوده؟ واسه سریال اضافه ش کردن ؟
برید یورش شمشیرها رو بخونید
"درحالیکه به سمت شمال حرکت میکردند، برن (Bran) داستانهای ننه پیر (Old Nan) را درباره ی پادشاه شب، و نایت فورت به فرزندان استارک گفته میشد به یاد آورد. او میگفت، بعضی از مردم بر این باورند که پادشاه شب، یک بولتون (bolton)، و یا یک مگنار از اسکاگوس (Magnar out of Skagos) و یا یک آمبر (Umber)، یا یک فلینت (Flint)، یک نورری (Norrey) و یا یک وودفوت (Woodfoot)، کسی که قبل از آمدن آهن زادگان (ironmen) بر بیر آیلند (جزیره خرس - Bear Island) حکمرانی میکرد بود، اما او (Old Nan)، پادشاه شب را یک استارک، هم نام برن و برادر پادشاه شمال می داند"
در مورد آزورآهای هم توی هیچ کتابی آر ج مارتین مشخص نکرده که آرورآهای و پرنس وعده داده شده هر دو یکی هستن. و هیچ جایی هم گفته نشده که آزورآهای شاه شب رو میکشه
خب حداقل متوجه شدید که نویسنده اصلی مارتینه
اگر شما فکر میکنید دیالوگ به این واضحی الکی بوده که حرفی باقی نمیمونه .
من فکر نمیکنم. ما توی سریال دیدیم که جان زنده شد که شمال، شمال که نه همه رو متحد کنه . و اگر هم شما فکر میکنید رسالتی به این مهمی ارزش زنده شدن جان رو نداره ، برید کامنت همون دوستی که گفته بود اگر اون یکی دست سر جیمی سالم بود نیازی به ارتش نبود رو لایک کنید.
مقدمه چینی آریا معبد خدای هزار چهره بود . جایی که توانایی هاش گسترش پیدا کرد تا بتونه نایت کینگ رو بکشه . این چیزی بود که سرنوشتش بود . حالا اگر شما فکر میکنید اگر برای کشتن کسی توی یه جنگ نیازه که قاتل قبلا مقتولو دیده باشه لابد اینجوری میپسندین دیگه ولی خب این دیگه مشکل نویسنده و فیلمنامه نویس نیست.
مارتین گفته شخصیت های فرعی شاید فرق داشته باشن. شما یه درصد فکر کن نایت کینگ شخصیت فرعی باشه
درضمن مصاحبه ای که کرد و گفت طی یه جلسه هفت روزه پایان داستان رو توضیح دادم 2 سال پیش بود حدودا.
جواب این که میگید آریا که با نایت کینگ قبلا مواجه نشده بود چرا یهو میاد نایت کینگو میکشه رو هم که تو ج قبلی دادم . گرچه این کاملا نظر شخصی شماست.
من دیگه نمیدونم چجوری جواب شما رو مستقیم بدم که میفرمایید ج این سوال رو مستقیم بده. نمیدونم نمیخونید بعد پاسخ میدید یا چیز دیگه ای.
من تو ج قبلی هم گفتم حتی اگه فیلمنامه نویس ها ندونن که کی قراره شاه شب رو بکشه اونها دارن کتاب آر ج مارتین رو فیلمنامه میکنن. و مارتین خوب میدونسته داره چی کار میکنه . فیلمنامه شاید یه چیزاییش فرق کنه ولی کلیت داستان که فرق نمیکنه. فیلمنامه نویسا نمیدونستن (شاید) ، مارتین که میدونسته آربا رو برای چی داره میفرسته معبد سیاه و سفید. تا آخر فصل پنج که طبق کتابه و مارتین هم بالا سر کار بوده . مارتین که پایان داستان خودش رو میدونسته . حالا شما هی میفرمایید اونا پایان فصل شش تصمیم گرفتن که کی نایت کینگو بکشه . مارتین که اون موقع تصمیم نگرفته. پس به یه دلیلی آریا رو میفرسته به معبد خدای هزار چهره. کارگردا و فیلمنامه نویس کاری رو کردن که نویسنده خواسته . در نهایت هم در فصل های بعد کارگردان و فیلمنامه نویس راهی جز این نداشتن که آریا نایت کینگو بکشه . چون دیدن تو تمام این سالها آر ج مارتین داشته اونو برای کشتن خدای هزار چهره آماده میکرده. تو تمام این سالها کارگردان و نویسنده داشتن تو بازیِ آر ج مارتین بازی میکردن.
مارتین از گفتن اون دیالوگ ها توسط Red Woman به آریا منظور نداشته یا منظوری غیر از کشتن نایت کینگ داشته ؟
اصلی ترین دشمن نایت کینگ خدای نوره ، اصلا وقتی نایت کینگ مرد نور در اومد. اونوقت شما یک درصد فکر کن اصلی ترین موبد خدای نور تو سریال آریا رو فصل سه میبینه و یه چنین دیالوگی بهش میگه و از همه مهمتر بهش میگه بزودی دوباره همو میبینیم ، همینجوری الکی
ج آر مارتین توی مصاحبه اخیرش گفته که پایان ها یکی هست و سرنوشت ها ممکنه یک ذره با هم فرق داشته باشه و گفته که من خودمم هم نمیدونم فیلمنامه نویس ها چی نوشتن برای آخر داستان ولی طی یه جلسه هفت روزه براشون پایان ها رو توضیح دادم.و گفته نمیخواستم بدونم چی نوشتن که خودمم سوپرایز بشم.داستان خیلی ساده س ج آر مارتین پایان خودش رو از نایت کینگ به فیلمنامه نویس ها داده و اون ها چاره ای نداشتن که قبول کنن. چون فقط با کشتن نایت کینگ به دست آریا بقیه چیزا منطقی از آب در میومد وگر نه اصلا رفتن آریا به معبد بی فایده بود.
ولی چیزی که مشخصه تا پایان فصل پنج نویسنده و فیلمنامه نویس ها کاملا همسو پیش رفتن و دیالوگ رد وومن هم واسه فصل سه هست که از جی آر مارتین بعیده الکی این دیالوگ رو گنجونده باشه تو داستان
من نگفتم شما رو جان تعصب داری گفتم رو کشتن نایت کینگ به دست جان تعصب داری . و زمینه چینی رو فقط در این میبینی که آریا و نایت کینگ از قبل با هم برخورد میداشتن. خب برخورد نداشتن. کی چی ؟ واقعا که چی ؟ زمینه چینی آریا تتو معبد بود.
شخصیت جان نابود نشد. هرکسی که نبرد هاردهوم رو دیده باشه میتونه متصور شه که جان هیچ شانسی در برابر نایت کینگ نداشت. ولی آریا با توانایی هاش داشت. خود تیئون کم مبارزی نبود اگه به فصل یکش دقت کنی. ولی جلوی نایت کینگ یه ثانیه هم دووم نیاورد.
و اینکه جان تلاش خودش رو کرد. یه اژدها جلوش بود که جلوی جنگل خدایان وایساده بود . دیگه کاری از دستش بر نمیومد . این اتفاقی هست که خیلی وقتا تو واقعیت میوفته که یهو از همه طرف بسته میشی ولی اتفاق خوب از جای دیگه که فکر نمیکنی میافته. حتی این اتفاق هم چیز جدیدی نبود. توی نبرد حرامزاده ها هم برای جان همین اتفاق افتاد. اونجا اون خواهرش به دادش رسید و اینجا این خواهرش .
و خود جان وقتی آریا رو دید که داره به سمت نایت کینگ میره هم تمام امیدش به آریا بود
و مرتب خودتون جواب خودتون رو میدین
برای مثال وقتی یاد من می اندازید که Red Woman توی فصل سه اون حرف رو به آریا زده این خودش نشون میده که اگر هم هر کسی نمیدونسته کی قراره نایت کینگ رو بکشه، جورج آر مارتین میدونسته.
یا وقتی که یادم میندازید که آریا از فصل 5 وارد معبد شد که دیگه بهتر ، پس از فصل پنج آماده سازی آریا برای کشتن نایت کینگ شروع شده
من فکر میکنیم این که شما مرتب میگین آریا برای تبدیل شدن به یه قاتل حرفه ای تمرین دیده بود مقاومتی هست در برابر واقعیتی که خودتون میدونین و نمیخواین قبولش کنین . اینکه فیلمنامه و دست سرنوشت داشت آریا رو برای کشتن نایت کینگ آماده می کرد. و اینکه آریا اصلا برای تبدیل شدن به یه قاتل حرفه ای تمرین ندید ، چیزی که آریا از اون معبد در اومد یه نینجای حرفه ای ، بی سر و صدا و آرام بود که برای دیدن تو تاریکی هم نیازی به چشم نداشت.
اوکی پس تئوری شما اینجوریه که توی سینما تا ابد باید هر کسی که از اول با یه چیزی رو در رو شده ، خودشم در آخر کار اون چیزو تموم کنه. نظر شما بسیار محترمه.مطمئنم اگر نویسندگان میخواستن میتونستن پایان غافلگیر کننده ای برای شما بنویسن ، گرچه فکر میکنم که حتی نیازی به غافلگیری نبود کافی بود شاه شب به دست جان کشته بشه. شما قانع می شدید.
در نهایت نظر شما رو جلب می کنم به دیالوگ Red Woman به آریا در فصل سه:
" درونت یه تاریکی میبینم
و توی اون تاریکی چشمانی به من خیره شدن
چشمانی قهوه ای ، آبی ، سبز
چشمانی که اونا رو برای همیشه خواهی بست
بزودی دوباره همدیگه رو خواهیم دید"