کایجی ایتوی یک انسان شر و مردم آزار است،یک روز با مردی ملاقات می کند،مرد که خود را اندو مینامد با پیشنهادی برای کایجی نزد او آمده است،به نظر میرسد جنسی که ارزش بسیار بالایی داشته زمانی که کایجی در مغازه او کار می کرده ناپدید شده و او کایجی را مقصر می داند حالا کایجی می تواند به کشتی ای برود که تمامی قماربازانی که مثل او مقروض اند در آن هستند و با قمار پولی که اندو به او می دهد برنده شود و قرضش را بدهد و یا برای همیشه برای اندو کار کند.کایجی تصمیم میگیرد به آن کشتی برود تا علاوه بر صاف کردن قرض هایش کمی هم پول به جیب بزند.
عروسک چاکی سر از یک حراجی در حومه شهر در میآورد، یک شهر آمریکایی ایدئالستیک، که به علت چند قتل وحشتناک درگیر بحران شده است، ریاکاریها و رازهای شهر را برملا میکند
اولین روز شوکو کومی در دبیرستان معتبر ایتان است و او همی الانش هم به مقام مادونای مدرسه رسیده. او با موهای سیاه بلند و ظاهری برازنده توجه هرکسی را که به او برخورد کند؛ جلب میکند. فقط یک مشکل وجود دارد - با وجود محبوبیتش، شوکو در ارتباط برقرار کردن با دیگران افتضاح است. هیتوهیتو تادانو دانشآموزی متوسط در این دبیرستان است. با شعار زندگی خود "موقعیت را درک کن و اطمینان حاصل کن که از دردسر دور باشی" ، به سرعت متوجه شد که نشستن در کنار شوکو او را به دشمن همه در کلاس خود تبدیل میکند یک روز، به طور تصادفی، هیتوهیتو با صدای "میو" گفتنِ شوکو از خواب بیدار میشود. او میگوید چیزی نشنیده است و باعث فرار شوکو میشود. اما قبل از فرار، هیتوهیتو تصور میکند که شوکو قادر نیست به راحتی با دیگران صحبت کند - در واقع، او هیچوقت نتوانسته یک دوست پیدا کند. هیتوهیتو تصمیم میگیرد به شوکو کمک کند صد دوست پیدا کند تا بتواند بر اختلال ارتباطی خود غلبه کند.
ویروس مَردکُش: یک ویروس مرگبار که 99.9% مردهای زمین رو از بین برده. میزوهارا ریتو در طول 5 سال گذشته در خواب کرایوژنیکی بوده و تاچیبانا اریسا، دختر رویاهاش، رو تنها گذاشته. وقتی ریتو از خواب سرماییش بیدار میشه وارد یک دنیای عجیب از لحاظ جنسی میشه که توش خودش به عنوان باارزشترین منبع سیاره به حساب میاد. ریتو و چهار مرد باقیمونده دیگه صاحب ثروت زیادی میشن در ازای یک ماموریت: تا جایی که میتونن برای افزایش جمعیت زمین، زنها رو باردار کنن. در حالی که ریتو فقط میخواد اریسا رو پیدا کنه که 3 ساله گم شده. آیا ریتو میتونه نگاهش رو به هوسها ببنده و عشق واقعیش رو پیدا کنه؟
یک ماجراجو آرزوی این رو داره که یه داروخانه تاسیس کنه؟ (رِد) زمانی عضو دستهی قهرمان بود، گروه قدرتمندی که مقدر شده بود تا دنیا رو از نیرو های شیطانیِ ارباب اهریمنی خشمناک، تاراکسون، نجات بده. البته تا اینکه یکی از همرزمانش اون رو از گروه بیرون انداخت. به امید اینکه بتونه یه زندگی راحت رو در جبهه بگذرونه، هدف جدید رِد اینه که یه داروخانه باز کنه. اگرچه، نگه داشتن راز زندگی پیشینش از فاش شدن، ممکنه به اون راحتیای که فکر میکنه نباشه. مخصوصا وقتی که ریت زیباروی، ماجراجویی که به گذشته رِد مربوط میشه، سر و کلهاش پیدا میشه و از اون میخواد که به خونهش نقل مکان کنه!
«دیگه فقط واسه خودم زندگی میکنم!» تنها چیزی که قویترین قاتل جهان تو زندگیش میدونست، اجرای دستورات بالادستیهاش بود— تا اینکه اونا تصمیم به کشتنش گرفتن. او با افسون یک الهه به زندگی برگشت، به دنیایی مملو از شمشیر و جادو. به او فرصتی اعطا شد تا اینبار زندگیاش را تغیر دهد. اما به همین سادگی هم نیست... او باید یک ابر قهرمان را که قصد نابودی جهان را دارد شکست دهد. بزرگترین قاتل ما که حالا با اسم «لوف تواتا دِ» شناخته میشد، سر قاتل ما بسیار شلوغ بود مخصوصا به دلیل تمام دخترانی که او را احاطه کرده بودند. شاید لوف قاتلی بینظیر بوده، اما چگونه از پس حریفانی با قدرتهای جادویی بر خواهد آمد؟
باکی پسر جوانیست که با تمرکز شدید تلاش میکند تا قدرتمند شود، قدرتمندتر از پدرش. باکی میخواهد با پنج تن از زندانیان وحشی و بی رحمانه مرگبار در سراسر جهان مبارزه کند و…
گفته شده که خونآشام ها نقاط ضعف بسیاری از جمله سیر، نماد صلیب و نور خورشید دارن. ولی لرد درالوک، خونآشام عاشقِ بازی، نقطه ضعفش... همهچیزه. اون با خفیفترین لطمهای میمیره، و به کپهای از خاکستر تبدیل میشه. بعد از اینکه شکارچی خونآشام رونالدو از یه قلعه که توسط خونآشامی مشکوک به بچهربایی اشغال شده خبردار میشه، به اونجا میره تا شر اون اهریمن رو کم کنه. اگرچه، معلوم میشه که اون خونآشام درالوک بوده، ضعیفهای که با کوچکترین چیزی به خاکستر تبدیل میشه. علاوه بر این، اون بچه در واقع اونجا زندانی نبوده-- بلکه داشته از اون 《خانهی وحشت》به عنوان زمین بازی اختصاصی خودش استفاده میکرده! وقتی که درالوک قلعهاش نابود میشه، به دفتر رونالدو نثل مکان میکنه که البته باعت آزرده شدنش میشه. علیرغم اختلافهاشون، اونها باید با هم همکاری کنن تا از خودشون در مقابل خونآشامهای سرکش، سردبیر مرگبارِ رونالدو، بازجویان و غیره دفاع کنن-- در کنار مرگ های پی در پیِ درالوک در طی این مسیر.
قطعه های موسیقی، نیرویی را در درون دختری شکل دادند. یک اپرای افسانه ای، یک قطعه موسیقی باشکوه که در گذشته خلق شده است. یک زندگی جدید-Musicart(هنر موسیقی) - که با این نام تلفیق یافته است. داستانی زودگذر، زیبا و شوم دخترانی که با نام موسیقی، در دنیایی که موسیقی فراموش شده است، برای آن می جنگند. آن ها به دنبال لذتی هستند که در ماورای آن نهفته شده است. Takt Op, موسیقی را به اینده متصل می کند.
“یوشوکو نو نکویا” روستورانی با سبک و سیاق غربی می باشد که در انتهای یک بازار قرار گرفته است و در ساعات معمولی پذیرای مهمانان خود می باشد ولی وقتی که به روز تعطیل و شنبه میرسیم این رستوران با منوهای عجیبی به سراغ مهمانان عجیب تری می رود و پذیرایی از آنها آغاز می گردد.