سیزدهم می سال 1630 در یکی از روزهای گرم تابستان ، "هانشیرو تسوگومو" ( تاتسویا ناکادائی ) از محافظان سابق فاکوشیما در هیروشیما ، به خانه "کاگیو سایتو" (رنتارو میکانی ) مشاور اعظم " لی " وارد شده و از وی درخواست می کند که ارباب او شود تا بتواند با افتخار دست به خودکشی با عزت بزند و از فقر و ننگی که به علت از دست دادن اربابش گرفتار شده رهایی یابد . مشاوراعظم داستانی برای تسوگومو بیان می کند : " چند روز قبل ، سامورایی دیگری بنام " موتومه جیجیوا " ( آکیرا ایشیهاما ) چنین درخواستی داشت ، ولی بدلیل آنکه وی یک متقلب بوده و حتی شمشیرش نیز واقعی نبود او را مجبور کردیم تا با شمشیر مصنوعی خودکشی کند " . تسوگومو به مشاوراعظم می گوید که متقلب نبوده و واقعا قصد خود کشی دارد . اما قبل از آنکه خودکشی کند برای مشاور و افراد حاضر در مراسم خودکشی ، داستانی می گوید که طی آن مشخص می شود "جیجیوا" داماد تسوگومو بوده و بدلیل فقر و تنگدستی و بیماری همسر و کودکش دست به این کار زده است ...
فیلم با چند نما از پیکر زره سامورایی و پس از آن با تغییر اندازه نما بصورت زوم اوت ، شروع می شود ؛ تا آنجا که زره در نمایی نیمه دور قرار می گیرد . سپس با نور پردازی بسیار زیبا ، نما کاملا روشن می شود . این چند نمای کوتاه در بر دارنده این مطلب است که گویا این زره که نمادی از روح و حقیقت سامورایی می باشد ، قرار است برای ما داستان فیلم را بیان کند . داستانی که همچون رازی سر به مهر بوده و فقط زره سامورایی توان فاش کردن این راز را دارد .
داستان حول محور سه شخصیت سایتو ، تسوگومو و جیجیوا شکل گرفته است . کاراکتر سایتو ظاهری محکم و جدی داشته و شباهت زیادی به ساموراییها دارد ولی از نظر باطنی شخصیتی است بسیار پست و زبون بطوریکه بین شخصیت او و یک سامورایی واقعی هیچ سنخیتی وجود ندارد . در مقابل جیجیوا که ظاهرا بسیار ضعیف و ناتوان است از نظر باطنی بسیار محکم و مقاوم می باشد .
و اما تسوگومو که در گذشته همانند سایتو ، فقط به ظاهر خود اهمیت می داده است ، در اثر حادثه ای که برای جیجیوا رخ می دهد دست از ظاهر سازی بر می دارد . آن اتقاق برای او همانند سیلی محکمی می باشد که به صورت انسانی زده باشند که در سرما به خواب رفته ؛ سرمای فقر و تنگدستی که پس از صلح در ژاپن بر زندگی افرادی همچون تسوگومو و جیجیوا حاکم شده است . در اثر این واقعه بسیار دردناک تسوگومو به خود آمده و به این مطلب پی می برد که هیچگاه از لحاظ باطنی یک سامورایی واقعی نبوده است . در سکانسی که افراد سایتو جسد جیجیوا را به خانهاش منتقل کرده و برای تسوگومو و میهو( همسرجیجیوا ) ماجرا را شرح می دهند ، تسوگومو که از خواب غفلت بلند شده است پس از آنکه شمشیر مصنوعی جیجوا را به دست می گیرد خطاب به او می گوید " تو حتی بخاطر میهو شمشیرت رو هم فروختی ، ولی من هیچ وقت به ذهنم خطور نکرد که شمشیرم را بفروشم ، چون اسیر این شمشیر شده بودم " .
کوبایاشی برای آنکه بیننده را کاملا به فضای سال 1630 ژاپن ببرد ، از میزانسنها و موسیقی سنتی ژاپن به خوبی استفاده کرده است ؛ و با انتخاب ریتمی بسیار آرام ، نورپردازی دقیق و زیبا در کنار فیلمبرداری بسیار ساده و روان ، گویی تماشاگر فیلم را بر قایقی سوار کرده و در روخانه خاطرات " زره سامورایی " حرکت می دهد . بیننده به آرامی روی این رودخانه در حال حرکت است تا زمانیکه به دو سکانس پایانی فیلم می رسیم .
سپس در سکانس اول که تسوگومو ماجرای انتقام گرفتن از یازاکی ، کاواب و اوموداکا ( از مسببین خودکشی جیجیوا ) را تعریف می کند ، این رود خانه آرام آرام متلاطم می شود ؛ که در قسمت انتقام گیری از اوموداکا به اوج خود می رسد . در این قسمت که از زیباترین بخشهای فیلم نیز می باشد ، کوبایاشی همچون یک شاعر ، باسرودن قصیده ای حماسی به مدح شخصی می پردازد که در اثر انقلابی درونی به یک سامورایی واقعی تبدیل شده است . صحنه های مبارزه تسوگومو و اوموداکا که زیباترین ابیات این قصیده می باشد ، بسیار مسحور کننده ساخته شده است . صدای وزش باد و نوازش چمزار ، چکاچاک شمشیرها و سپس نواختن موسیقی سنتی ، این بخش از داستان را به زیباترین صحنه های فیلم تبدیل کرده است
"شمشیر رستاخیز" ؛ وفا نکردن به عهد، شمشیری که در دل خود فرو میکنی
سینمایِ غنی و قدرتمندِ ژاپن، آن قدر فیلمهای خوب و درجه یک دارد که هر چه آنها را مشاهده کنیم، تمام نمیشوند و آن قدر کارگردان خوب و کاربلد دارد که هر چه در میان آنها جستجو کنیم، باز هم فیلم خوب برای دیدن پیدا خواهیم کرد، نسل طلای سینمای ژاپن علاوه بر اینکه خودشان کار بلد بودند، شاگردان خوبی را نیز، تربیت میکردند تا به بهترین شکل فیلم بسازند.
“کیهاچی اوکاموتو” یکی از آن اشخاصی است که برای “میکیو ناروسه” و “ماساهیرو ماکینو” دستیاری میکرد و وقتی خودش دست به کار شد تا فیلم بسازد، چند اثر ماندگار و دیدنی را از خود به جای گذاشت. ژاپنیها همیشه در فیلمهایشان، “سنتها”، “روابط”، “آداب و رسوم” را بسیار پر رنگ نشان میدادند و از این عناصر به بهترین شکل ممکن در سینمایشان استفاده میکردند، و یکی از دلایل ماندگاری و قدرت نفوذ بالای سینمای آنها نیز همین استفاده از فرهنگی غنی و گذشتهای پر از درس است، که سبب ماندگاری آثار آنها شده. آنها علاوه بر اینکه کارگردانان بسیار خوبی بودند، در قصهگویی نیز مهارتی عجیب و مثال زدنی داشتند، “اوکاموتو” نیز یکی از کارگردانانی است که در قصهگوی بسیار ماهری است و میتواند آن چنان جذاب داستانش را تعریف کند که بیننده نهایت لذت ببرد.
فیلمهای ساموراییها و اتفاقات اطراف آنها به وفور در سینمای ژاپن دیده میشوند، اما موضوعی که فیلمی را در این میان ممتازتر میکند، نوع نگاه به قصه ساموراییها میباشد. اوکاموتو در یکی از معروفترین آثار خود، یعنی «شمشیر رستاخیز»، یکی از بهترین فیلمهای سامورایی تاریخ را نیز عرضه میکند، «شمشیر رستاخیز» از همان نمای ابتدایی تا لحظه پایانی همراهِ با فراز و نشیبهای فراوان است که با توجه به موضوعِ مهمی که مطرح میکند، بیننده را کاملا درگیر خواهد کرد.
داستانِ بسیار جذاب فیلم، مهمترین عنصر آن میباشد، قصهای که در درون خود حرف از محتوایی بسیار مهم میزند و آن چنان این محتوا و درونمایه درگیر کننده است که با دو دست محکم یَقهیِ بینندهیِ خود را میگیرد و لحظهای رهایش نمیکند. این داستانِ بسیار گیرا، در کنار فیلمبرداری مثال زدنی فیلم که با توجه به سال ساختش، یعنی ۱۹۶۶، بسیار شگفت انگیز است و بازی دیدنی و تاثیر گذار بازیگران و میزانسنی به شدت دیدنی، «شمشیر رستاخیز» را اثری کاملا درخشان در میان آثار پر شمار سینمایِ غنی ژاپن، تبدیل میکند.
“رینوسوکه” (تاتسویا ناکادای) یک سامورایی سنگدل، بیرحم و کار بلد است که تنها به خوش فکر میکند، او در مسابقات شمشیر زنی مدرسه خود شرکت میکند، شب قبل از مسابقه “اوهاما” (میچیو آراتاما)، همسر حریفش پیش او میآید و از او میخواهد تا در مسابقه شرکت نکند، “رینوسوکه” پیشنهاد اوهاما را به شرطی میپذیرد که اوهاما یک شب خود را در اختیار او بگذارد، اوهاما شرط را قبول میکند، رینوسوکه، اوهاما را به دست میآورد، اما در مسابقه هم شرکت میکند و همسر اوهاما را به قتل میرساند و …
در حقیقت “اوکاموتو” در «شمشیر رستاخیز»، دست روی داستانی میگذارد که به اندازهیِ وجود تک تک انسانها میتواند مهم باشد، داستانی که از شرافت و انسانیت حرف میزند و آن قدر ظریف و دقیق دغدغههایش را بیان میکند که بیننده راهی جز دیدن، فکر کردن و در نهایت به شور و شعف آمدن از حس کرن این جنس از سینما، ندارد.
سیزدهم می سال 1630 در یکی از روزهای گرم تابستان ، "هانشیرو تسوگومو" ( تاتسویا ناکادائی ) از محافظان سابق فاکوشیما در هیروشیما ، به خانه "کاگیو سایتو" (رنتارو میکانی ) مشاور اعظم " لی " وارد شده و از وی درخواست می کند که ارباب او شود تا بتواند با افتخار دست به خودکشی با عزت بزند و از فقر و ننگی که به علت از دست دادن اربابش گرفتار شده رهایی یابد . مشاوراعظم داستانی برای تسوگومو بیان می کند : " چند روز قبل ، سامورایی دیگری بنام " موتومه جیجیوا " ( آکیرا ایشیهاما ) چنین درخواستی داشت ، ولی بدلیل آنکه وی یک متقلب بوده و حتی شمشیرش نیز واقعی نبود او را مجبور کردیم تا با شمشیر مصنوعی خودکشی کند " . تسوگومو به مشاوراعظم می گوید که متقلب نبوده و واقعا قصد خود کشی دارد . اما قبل از آنکه خودکشی کند برای مشاور و افراد حاضر در مراسم خودکشی ، داستانی می گوید که طی آن مشخص می شود "جیجیوا" داماد تسوگومو بوده و بدلیل فقر و تنگدستی و بیماری همسر و کودکش دست به این کار زده است ...
فیلم با چند نما از پیکر زره سامورایی و پس از آن با تغییر اندازه نما بصورت زوم اوت ، شروع می شود ؛ تا آنجا که زره در نمایی نیمه دور قرار می گیرد . سپس با نور پردازی بسیار زیبا ، نما کاملا روشن می شود . این چند نمای کوتاه در بر دارنده این مطلب است که گویا این زره که نمادی از روح و حقیقت سامورایی می باشد ، قرار است برای ما داستان فیلم را بیان کند . داستانی که همچون رازی سر به مهر بوده و فقط زره سامورایی توان فاش کردن این راز را دارد .
داستان حول محور سه شخصیت سایتو ، تسوگومو و جیجیوا شکل گرفته است . کاراکتر سایتو ظاهری محکم و جدی داشته و شباهت زیادی به ساموراییها دارد ولی از نظر باطنی شخصیتی است بسیار پست و زبون بطوریکه بین شخصیت او و یک سامورایی واقعی هیچ سنخیتی وجود ندارد . در مقابل جیجیوا که ظاهرا بسیار ضعیف و ناتوان است از نظر باطنی بسیار محکم و مقاوم می باشد .
و اما تسوگومو که در گذشته همانند سایتو ، فقط به ظاهر خود اهمیت می داده است ، در اثر حادثه ای که برای جیجیوا رخ می دهد دست از ظاهر سازی بر می دارد . آن اتقاق برای او همانند سیلی محکمی می باشد که به صورت انسانی زده باشند که در سرما به خواب رفته ؛ سرمای فقر و تنگدستی که پس از صلح در ژاپن بر زندگی افرادی همچون تسوگومو و جیجیوا حاکم شده است . در اثر این واقعه بسیار دردناک تسوگومو به خود آمده و به این مطلب پی می برد که هیچگاه از لحاظ باطنی یک سامورایی واقعی نبوده است . در سکانسی که افراد سایتو جسد جیجیوا را به خانهاش منتقل کرده و برای تسوگومو و میهو( همسرجیجیوا ) ماجرا را شرح می دهند ، تسوگومو که از خواب غفلت بلند شده است پس از آنکه شمشیر مصنوعی جیجوا را به دست می گیرد خطاب به او می گوید " تو حتی بخاطر میهو شمشیرت رو هم فروختی ، ولی من هیچ وقت به ذهنم خطور نکرد که شمشیرم را بفروشم ، چون اسیر این شمشیر شده بودم " .
کوبایاشی برای آنکه بیننده را کاملا به فضای سال 1630 ژاپن ببرد ، از میزانسنها و موسیقی سنتی ژاپن به خوبی استفاده کرده است ؛ و با انتخاب ریتمی بسیار آرام ، نورپردازی دقیق و زیبا در کنار فیلمبرداری بسیار ساده و روان ، گویی تماشاگر فیلم را بر قایقی سوار کرده و در روخانه خاطرات " زره سامورایی " حرکت می دهد . بیننده به آرامی روی این رودخانه در حال حرکت است تا زمانیکه به دو سکانس پایانی فیلم می رسیم .
سپس در سکانس اول که تسوگومو ماجرای انتقام گرفتن از یازاکی ، کاواب و اوموداکا ( از مسببین خودکشی جیجیوا ) را تعریف می کند ، این رود خانه آرام آرام متلاطم می شود ؛ که در قسمت انتقام گیری از اوموداکا به اوج خود می رسد . در این قسمت که از زیباترین بخشهای فیلم نیز می باشد ، کوبایاشی همچون یک شاعر ، باسرودن قصیده ای حماسی به مدح شخصی می پردازد که در اثر انقلابی درونی به یک سامورایی واقعی تبدیل شده است . صحنه های مبارزه تسوگومو و اوموداکا که زیباترین ابیات این قصیده می باشد ، بسیار مسحور کننده ساخته شده است . صدای وزش باد و نوازش چمزار ، چکاچاک شمشیرها و سپس نواختن موسیقی سنتی ، این بخش از داستان را به زیباترین صحنه های فیلم تبدیل کرده است
منبع : نت
سینمایِ غنی و قدرتمندِ ژاپن، آن قدر فیلمهای خوب و درجه یک دارد که هر چه آنها را مشاهده کنیم، تمام نمیشوند و آن قدر کارگردان خوب و کاربلد دارد که هر چه در میان آنها جستجو کنیم، باز هم فیلم خوب برای دیدن پیدا خواهیم کرد، نسل طلای سینمای ژاپن علاوه بر اینکه خودشان کار بلد بودند، شاگردان خوبی را نیز، تربیت میکردند تا به بهترین شکل فیلم بسازند.
“کیهاچی اوکاموتو” یکی از آن اشخاصی است که برای “میکیو ناروسه” و “ماساهیرو ماکینو” دستیاری میکرد و وقتی خودش دست به کار شد تا فیلم بسازد، چند اثر ماندگار و دیدنی را از خود به جای گذاشت. ژاپنیها همیشه در فیلمهایشان، “سنتها”، “روابط”، “آداب و رسوم” را بسیار پر رنگ نشان میدادند و از این عناصر به بهترین شکل ممکن در سینمایشان استفاده میکردند، و یکی از دلایل ماندگاری و قدرت نفوذ بالای سینمای آنها نیز همین استفاده از فرهنگی غنی و گذشتهای پر از درس است، که سبب ماندگاری آثار آنها شده. آنها علاوه بر اینکه کارگردانان بسیار خوبی بودند، در قصهگویی نیز مهارتی عجیب و مثال زدنی داشتند، “اوکاموتو” نیز یکی از کارگردانانی است که در قصهگوی بسیار ماهری است و میتواند آن چنان جذاب داستانش را تعریف کند که بیننده نهایت لذت ببرد.
فیلمهای ساموراییها و اتفاقات اطراف آنها به وفور در سینمای ژاپن دیده میشوند، اما موضوعی که فیلمی را در این میان ممتازتر میکند، نوع نگاه به قصه ساموراییها میباشد. اوکاموتو در یکی از معروفترین آثار خود، یعنی «شمشیر رستاخیز»، یکی از بهترین فیلمهای سامورایی تاریخ را نیز عرضه میکند، «شمشیر رستاخیز» از همان نمای ابتدایی تا لحظه پایانی همراهِ با فراز و نشیبهای فراوان است که با توجه به موضوعِ مهمی که مطرح میکند، بیننده را کاملا درگیر خواهد کرد.
داستانِ بسیار جذاب فیلم، مهمترین عنصر آن میباشد، قصهای که در درون خود حرف از محتوایی بسیار مهم میزند و آن چنان این محتوا و درونمایه درگیر کننده است که با دو دست محکم یَقهیِ بینندهیِ خود را میگیرد و لحظهای رهایش نمیکند. این داستانِ بسیار گیرا، در کنار فیلمبرداری مثال زدنی فیلم که با توجه به سال ساختش، یعنی ۱۹۶۶، بسیار شگفت انگیز است و بازی دیدنی و تاثیر گذار بازیگران و میزانسنی به شدت دیدنی، «شمشیر رستاخیز» را اثری کاملا درخشان در میان آثار پر شمار سینمایِ غنی ژاپن، تبدیل میکند.
“رینوسوکه” (تاتسویا ناکادای) یک سامورایی سنگدل، بیرحم و کار بلد است که تنها به خوش فکر میکند، او در مسابقات شمشیر زنی مدرسه خود شرکت میکند، شب قبل از مسابقه “اوهاما” (میچیو آراتاما)، همسر حریفش پیش او میآید و از او میخواهد تا در مسابقه شرکت نکند، “رینوسوکه” پیشنهاد اوهاما را به شرطی میپذیرد که اوهاما یک شب خود را در اختیار او بگذارد، اوهاما شرط را قبول میکند، رینوسوکه، اوهاما را به دست میآورد، اما در مسابقه هم شرکت میکند و همسر اوهاما را به قتل میرساند و …
در حقیقت “اوکاموتو” در «شمشیر رستاخیز»، دست روی داستانی میگذارد که به اندازهیِ وجود تک تک انسانها میتواند مهم باشد، داستانی که از شرافت و انسانیت حرف میزند و آن قدر ظریف و دقیق دغدغههایش را بیان میکند که بیننده راهی جز دیدن، فکر کردن و در نهایت به شور و شعف آمدن از حس کرن این جنس از سینما، ندارد.
منبع : filmg.ir