Night Shyamalan از همان ابتدای ورود به دنیای سینما، با آثاری مانند The Sixth Sense و Unbreakable مورد توجه عموم قرار گرفت. گرچه در بازهای شاهد افت استقبال از ایدههای این کارگردان آمریکای-هندی بودهایم؛ اما در نهایت، عرضه محصول محبوبی به نام Split (نفاق) – ادامه غیر مستقیمی از داستان Unbreakable – این نویسنده محبوب را به جایگاه پیشین خود برگرداند.
پس از دو سال، شاهد عرضه فیلم جدید ام. نایت شیامالان با نام Glass هستیم؛ که تجمع جذابی از شخصیتهای خارقالعاده و مبتلا به تواناییهای فراطبیعی از دو اثر Unbreakable و Split است. فیلم گلس داستان زندگی این شخصیتهای عجیب و خارق را در دنیای واقعی روایت میکند. شاید اکنون در عصر قهرمانان بیعیب و نقص دنیای «مارول» و «دیسی» زندگی میکنیم، اما شیامالان روش خود برای پردازش شخصیتهای قهرمان و خارقالعاده کامیکبوک را دارد.
در همین ابتدای نقد فیلم Glass به موفق شدن یا شکست خوردن کارگردان در ارائه روایت متفاوت از قهرمانهای کامیکبوکی اشاره نمیکنیم. مقصود حذر کردن شما از پنداشت مشابه بودن دنیای شیامالان با شخصیت های دنیای سینمایی مارول است.
فیلم Glass 2019 در ادامه ماجرای فیلم Split ادامه مییابد. در فیلم قبلی این کارگردان با شخصیت Kevin Wendell (با بازی جیمز مکاوی) آشنا شدیم. کوین تحت سلطه ابعاد شخصیتهای چندگانه اخلاقی خود است. این ابعاد شخصیتی را با نام «اعضای هورد» میشناسیم که موجب نفاق ترسناکی در رفتار کوین شده است. در طرف دیگر پس از سالها، شخصیت David Dunn (با بازی بروس ویلس) از فیلم Unbreakable را ملاقات میکنیم؛ که اکنون یک کسبوکار تامین امنیت خانههای شهروندان را مدیریت میکند. اما میدانیم که دیوید هرگز بازنشسته نمیشود و به طور مخفیانه در حال مبارزه با جرایم شهر فیلادلفیا به عنوان یک The Overseer است. در این میان، پسر دیوید، Joseph (با بازی اسپنسر تریت کلرک) که اکنون بزرگ شده هم وارد راه پدرش شده و به او کمک میکند.
در جریان مبارزه این دو با جرایم شهر فیلادلفیا، آنها توانستند در حضور یک شخصیت چند بعدی هورد را – همان که شخصیت کوین در فیلم Split به آن مبتلا بوده است – پیگیری کنند و محل سکونت آن را در حالی بیابند که این هورد به مانند دیگر شخصیتهای پلید با گروگان گرفتن چند دختر جوان، قصد قربانی کردن آنها برای موجود The Beast را دارد. در حالی که منتظر رویارویی دیوید و شخصیت چندوجهی هستیم، اما تقابل این دو طولی نمیکشد که ناگهان یک مهمان ناخوانده جریان مقابله این دو را به هم میریزید. یک افسر پلیس برای دستگیر کردن اینها به محل گروگانگیری حمله میکند و این دو را دستگیر میکند. این افسر توسط شخصیت کلیدی به نام دکتر Ellie Staple (با بازی سارا پاولسان) به این محل هدایت شده است.
دکتر استیپل یک پزشک متخصص در زمینه درمان افراد مبتلا به وهم داشتن قدرتهای خارقالعاده است؛ که موفق میشود دیوید و کوین را به موسسه Raven Hill Memorial بکشاند. اگر فیلم Unbreakable را تماشا کرده باشید، میدانید که شخصیت Elijah Price با لقب آقای گلس (با بازی ساموئل جکسون)، به این موسسه پس از جرمهای بسیار خود در پایان این فیلم تبعید شد. حال شاهد حضور سه شخصیت غیرمعمولی یعنی دیوید، کوین و الیجا در کنار یکدیگر هستیم.
برنامه دکتر استیپل این است که به این سه مرد بفهماند که آنها شخصیتهایی با قابلیتهای عجیب نیستند. اما الیجا با قرار گرفتن در کنار سه قهرمان شگفتانگیز دیگر، مجذوب این ایده میشود که به هر نحوی که شده، وجود انسانهای خارق العاده را به جهان اثبات کند. در این میان مادر جوزف و دوست خود در تلاش هستند تا این سه را از قرنطینهای که در آن حبس هستند، پیش از آنکه دیر شود، نجات دهند.
در حالی که نام فیلم به طور مستقیم به اسم گلس اشاره میکند، اما این فیلم چندان بر حول شخصیت الیجا یا دو شخصیت دیگر پیش نمیرود. فیلم Glass 2019 بیشتر به جای لقب الیجا به طرز تفکر او مرتبط است. شیامالان از طریق بیان الیجا به تاثیر بهسزای شخصیتهای ابر قهرمان بر زندگی تمامی افراد میپردازد. نویسنده قصد دارد اهمیت موجودات خارق العاده را مانند آن چه در داستانهای اسطورهای تا کامیکبوکها موجود است، در شکلگیری تخیل و افکار ما تشریح کند.
مسئله فیلم شیشه تنها با قهرمانان بختبرگشته نیست. این فیلم سعی دارد تا به مانند نقاطی که در دو فیلم Split و Unbreakable تجربه کردیم، به این موضوع ایمان بیاوریم که هر شخصی دارای یک قدرت بالقوه – و شاید خارقالعاده – است. حال، بروز و پرورش این قدرت که برای مدتی ناشناخته مانده، میتواند به خودی خود، یک داستان دیدنی جذاب به مانند دو فیلم قبلی باشد. شیامالان قصد دارد تا آزادی بروز قابلیتهای نهفته در ذات هر شخص را حق طبیعی هر فرد نشان دهد؛ اما این موضوع را گوشزد کند که بروز یک ویژگی غریب و متفاوت، ممکن است موجب دوری جامعه از فرد شود، که باید با این موضوع مبارزه کرد.
همه این موضوعات، فیلم Glass 2019 را تا پرده دوم خود، اثری جذاب میکند. شکستن تابوی متفاوت بودن و شناختن قابلیتهای درونی با هر زمینه و در هر روایتی جذاب است؛ اما زمانی که فیلم وارد پرده سوم میشود، متوجه میشویم که کارگردان نتوانسته بیشتر از این به قهرمانهای داستان اوج دهد و سوخت پرواز داستان در این نقطه به پایان میرسد. در میانه متوجه میشویم که باید امیدوار باشیم تا نه با هدف به مقصد رضایت رسیدن، بلکه ایمن فرود آمدن در یک بیابان ناکجاآباد، تیتراژ را روی پرده مشاهده کنیم.
Glass، عیب منزجرکننده در مفهوم و زمینه خود ندارد و با شروع داستان، بسیار مشتاق کننده است؛ اما در پایداری داستان و رسیدن به هدف داستان به مشکل بر میخورد. فیلم به شدت به دیالوگهای خود وابسته است و این دیالوگهای مسحورکننده به مرور شما را تشنه مواجهه با یک پیچش خارق العاده میکنند. اما مدتی که میگذرد، متوجه میشویم که قرار است برای مدتی به دیالوگهای پشت سر هم گوش دهیم. در دورانی که قهرمانان شگفتانگیز را کمتر در حال حرف زدن و بیشتر در میان تخریب، آتش و انفجار میبینیم، وعدههای گفتاری شخصیتهای فیلم Glass تنها برای مدتی قابل تحمل هستند.
تلاش شیامالان بر ترکیب دو دنیای فیلمهای پیشین خود است؛ اما تنها توسعه قابل مشاهده در داستان، دستیابی به جزییات بیشتر از هر شخصیت است که کمکی به ارتباط اینها با یک دیگر نمیکند. با این که حتی شاهد افزوده شدن شخصیتهای فرعی جدید به کوین هستیم، اما دقیق نمیدانیم که این شخصیتها در حالی که خود او نه گروگانگیر بلکه اسیر دیگری است، به چه کار خواهد آمد. از سه شخصیت اصلی که بگذریم به شخصیتهای جانبی امید میبندیم؛ تا شاید آنها برای ما مقصد این داستان را شرح دهند. اما هر چقدر که مشاهده مجدد نقش «کیسی کوک» با بازی «تیلور جوی» هیجان بخش است، اما این بازیگر کلیدی هم نمیتواند مشکل اصلی داستان را برطرف کند.
داستان فیلم شیشه به جای این که با سردرگمی شما را درگیر جریان خود کند، بیشتر گیج کننده بود. اما شیامالان یک برگ برنده دیگر در دست خود دارد؛ با وجود بیراهه رفتن روند داستانی اما مواردی که ما را مجاب به ادامه تماشا میکند، کارگردانی و ویرایش ویدیویی خلاقانه با نظارت شیامالان است. قالب رنگ و دید به خصوص، نمای نهایی درخوری را به وجود آورده که این فیلم را از دور، یک ماموریت واجب برای تماشا نشان میدهد. شاید بهتر بود شیامالان به جای روی آوردن به صحنههای اکشن از همان طریقه قدیمی خود، یعنی استفاده از دیالوگهای استرسآور برای تهیج مخاطب استفاده میکرد. چراکه نمای کلوزآپ در درگیریهای شخصیت دیوید ناامید کننده است. به طور کل فیلم شیشه 2019 قصد دارد با افزودن چاشنیهای ناهمگن، نمای متفاوتی از این اثر نشان دهد؛ اما در آخر با شکست مواجه میشود. موسیقی متن به عمد قصد تلقین فضای استرسآوری را دارد؛ در حالی که در صحنه همزمان، اتفاق بسیار تکان دهنده در پیشروی شخصیتها قرار ندارد.
فانیبو
خانه فیلم و سریال فیلم Glass 2019 – نقد و بررسی فیلم شیشه بههمراه تریلر
فیلم GLASS 2019 – نقد و بررسی فیلم شیشه بههمراه تریلر
11 اسفند 1397
فیلم Glass 2019 – نقد و بررسی فیلم شیشه بههمراه تریلر
فیلم Glass 2019 (شیشه) مجموعهای از تمام شگردهایی است که کارگردان محبوب این اثر، «ام. نایت شیامالان» در طول سالهای اخیر ما را با وجود ترساندن و دور شدن صفحه نمایش و پرده سینما در حین تماشا، به خود جذب کرده است. اثر جدید این نویسنده و کارگردان موفق سبک وحشت لذت تماشا را در سردرگم کردن مخاطب به وجود میآورد. در حالی که هنوز در بهت شخصیت چند وجهی اثر قبلی این کارگردان هستیم، شیامالان با برگذاری محفلی از شخصیتهای محبوب خود که در سالهای اخیر عرضه کرده است، چالش بزرگی برای بیننده به وجود آورده و گویا این چالش مورد استقبال بسیاری قرار گرفته است.
فیلم شیشه 2019 با شروع عرضه برای چند هفته در صدر باکس آفیس ایالات متحده قرار گرفته است. اما این استقبال به دلیل خوشنامی کارگردان اثر است یا گلس به خودی خود و فارغ از نام سازنده، حرفی برای گفتن دارد؟ برای پاسخ به این سوال، در ادامه به بررسی و نقد فیلم Glass میپردازیم.
نقد و بررسی فیلم Glass 2019
نقد و بررسی فیلم Glass 2019
Night Shyamalan از همان ابتدای ورود به دنیای سینما، با آثاری مانند The Sixth Sense و Unbreakable مورد توجه عموم قرار گرفت. گرچه در بازهای شاهد افت استقبال از ایدههای این کارگردان آمریکای-هندی بودهایم؛ اما در نهایت، عرضه محصول محبوبی به نام Split (نفاق) – ادامه غیر مستقیمی از داستان Unbreakable – این نویسنده محبوب را به جایگاه پیشین خود برگرداند.
پس از دو سال، شاهد عرضه فیلم جدید ام. نایت شیامالان با نام Glass هستیم؛ که تجمع جذابی از شخصیتهای خارقالعاده و مبتلا به تواناییهای فراطبیعی از دو اثر Unbreakable و Split است. فیلم گلس داستان زندگی این شخصیتهای عجیب و خارق را در دنیای واقعی روایت میکند. شاید اکنون در عصر قهرمانان بیعیب و نقص دنیای «مارول» و «دیسی» زندگی میکنیم، اما شیامالان روش خود برای پردازش شخصیتهای قهرمان و خارقالعاده کامیکبوک را دارد.
در همین ابتدای نقد فیلم Glass به موفق شدن یا شکست خوردن کارگردان در ارائه روایت متفاوت از قهرمانهای کامیکبوکی اشاره نمیکنیم. مقصود حذر کردن شما از پنداشت مشابه بودن دنیای شیامالان با شخصیت های دنیای سینمایی مارول است.
پیشزمینه و روند داستان فیلم Glass 2019
پیشزمینه و روند داستان فیلم Glass 2019
فیلم Glass 2019 در ادامه ماجرای فیلم Split ادامه مییابد. در فیلم قبلی این کارگردان با شخصیت Kevin Wendell (با بازی جیمز مکاوی) آشنا شدیم. کوین تحت سلطه ابعاد شخصیتهای چندگانه اخلاقی خود است. این ابعاد شخصیتی را با نام «اعضای هورد» میشناسیم که موجب نفاق ترسناکی در رفتار کوین شده است. در طرف دیگر پس از سالها، شخصیت David Dunn (با بازی بروس ویلس) از فیلم Unbreakable را ملاقات میکنیم؛ که اکنون یک کسبوکار تامین امنیت خانههای شهروندان را مدیریت میکند. اما میدانیم که دیوید هرگز بازنشسته نمیشود و به طور مخفیانه در حال مبارزه با جرایم شهر فیلادلفیا به عنوان یک The Overseer است. در این میان، پسر دیوید، Joseph (با بازی اسپنسر تریت کلرک) که اکنون بزرگ شده هم وارد راه پدرش شده و به او کمک میکند.
در جریان مبارزه این دو با جرایم شهر فیلادلفیا، آنها توانستند در حضور یک شخصیت چند بعدی هورد را – همان که شخصیت کوین در فیلم Split به آن مبتلا بوده است – پیگیری کنند و محل سکونت آن را در حالی بیابند که این هورد به مانند دیگر شخصیتهای پلید با گروگان گرفتن چند دختر جوان، قصد قربانی کردن آنها برای موجود The Beast را دارد. در حالی که منتظر رویارویی دیوید و شخصیت چندوجهی هستیم، اما تقابل این دو طولی نمیکشد که ناگهان یک مهمان ناخوانده جریان مقابله این دو را به هم میریزید. یک افسر پلیس برای دستگیر کردن اینها به محل گروگانگیری حمله میکند و این دو را دستگیر میکند. این افسر توسط شخصیت کلیدی به نام دکتر Ellie Staple (با بازی سارا پاولسان) به این محل هدایت شده است.
دکتر استیپل یک پزشک متخصص در زمینه درمان افراد مبتلا به وهم داشتن قدرتهای خارقالعاده است؛ که موفق میشود دیوید و کوین را به موسسه Raven Hill Memorial بکشاند. اگر فیلم Unbreakable را تماشا کرده باشید، میدانید که شخصیت Elijah Price با لقب آقای گلس (با بازی ساموئل جکسون)، به این موسسه پس از جرمهای بسیار خود در پایان این فیلم تبعید شد. حال شاهد حضور سه شخصیت غیرمعمولی یعنی دیوید، کوین و الیجا در کنار یکدیگر هستیم.
برنامه دکتر استیپل این است که به این سه مرد بفهماند که آنها شخصیتهایی با قابلیتهای عجیب نیستند. اما الیجا با قرار گرفتن در کنار سه قهرمان شگفتانگیز دیگر، مجذوب این ایده میشود که به هر نحوی که شده، وجود انسانهای خارق العاده را به جهان اثبات کند. در این میان مادر جوزف و دوست خود در تلاش هستند تا این سه را از قرنطینهای که در آن حبس هستند، پیش از آنکه دیر شود، نجات دهند.
مقصد داستان فیلم گلس
مقصد داستان فیلم گلس
در حالی که نام فیلم به طور مستقیم به اسم گلس اشاره میکند، اما این فیلم چندان بر حول شخصیت الیجا یا دو شخصیت دیگر پیش نمیرود. فیلم Glass 2019 بیشتر به جای لقب الیجا به طرز تفکر او مرتبط است. شیامالان از طریق بیان الیجا به تاثیر بهسزای شخصیتهای ابر قهرمان بر زندگی تمامی افراد میپردازد. نویسنده قصد دارد اهمیت موجودات خارق العاده را مانند آن چه در داستانهای اسطورهای تا کامیکبوکها موجود است، در شکلگیری تخیل و افکار ما تشریح کند.
مسئله فیلم شیشه تنها با قهرمانان بختبرگشته نیست. این فیلم سعی دارد تا به مانند نقاطی که در دو فیلم Split و Unbreakable تجربه کردیم، به این موضوع ایمان بیاوریم که هر شخصی دارای یک قدرت بالقوه – و شاید خارقالعاده – است. حال، بروز و پرورش این قدرت که برای مدتی ناشناخته مانده، میتواند به خودی خود، یک داستان دیدنی جذاب به مانند دو فیلم قبلی باشد. شیامالان قصد دارد تا آزادی بروز قابلیتهای نهفته در ذات هر شخص را حق طبیعی هر فرد نشان دهد؛ اما این موضوع را گوشزد کند که بروز یک ویژگی غریب و متفاوت، ممکن است موجب دوری جامعه از فرد شود، که باید با این موضوع مبارزه کرد.
همه این موضوعات، فیلم Glass 2019 را تا پرده دوم خود، اثری جذاب میکند. شکستن تابوی متفاوت بودن و شناختن قابلیتهای درونی با هر زمینه و در هر روایتی جذاب است؛ اما زمانی که فیلم وارد پرده سوم میشود، متوجه میشویم که کارگردان نتوانسته بیشتر از این به قهرمانهای داستان اوج دهد و سوخت پرواز داستان در این نقطه به پایان میرسد. در میانه متوجه میشویم که باید امیدوار باشیم تا نه با هدف به مقصد رضایت رسیدن، بلکه ایمن فرود آمدن در یک بیابان ناکجاآباد، تیتراژ را روی پرده مشاهده کنیم.
Glass، عیب منزجرکننده در مفهوم و زمینه خود ندارد و با شروع داستان، بسیار مشتاق کننده است؛ اما در پایداری داستان و رسیدن به هدف داستان به مشکل بر میخورد. فیلم به شدت به دیالوگهای خود وابسته است و این دیالوگهای مسحورکننده به مرور شما را تشنه مواجهه با یک پیچش خارق العاده میکنند. اما مدتی که میگذرد، متوجه میشویم که قرار است برای مدتی به دیالوگهای پشت سر هم گوش دهیم. در دورانی که قهرمانان شگفتانگیز را کمتر در حال حرف زدن و بیشتر در میان تخریب، آتش و انفجار میبینیم، وعدههای گفتاری شخصیتهای فیلم Glass تنها برای مدتی قابل تحمل هستند.
تلاش شیامالان بر ترکیب دو دنیای فیلمهای پیشین خود است؛ اما تنها توسعه قابل مشاهده در داستان، دستیابی به جزییات بیشتر از هر شخصیت است که کمکی به ارتباط اینها با یک دیگر نمیکند. با این که حتی شاهد افزوده شدن شخصیتهای فرعی جدید به کوین هستیم، اما دقیق نمیدانیم که این شخصیتها در حالی که خود او نه گروگانگیر بلکه اسیر دیگری است، به چه کار خواهد آمد. از سه شخصیت اصلی که بگذریم به شخصیتهای جانبی امید میبندیم؛ تا شاید آنها برای ما مقصد این داستان را شرح دهند. اما هر چقدر که مشاهده مجدد نقش «کیسی کوک» با بازی «تیلور جوی» هیجان بخش است، اما این بازیگر کلیدی هم نمیتواند مشکل اصلی داستان را برطرف کند.
تصویر، آخرین ذخیره شیامالان برای راضی نگه داشتن بیننده
داستان فیلم شیشه به جای این که با سردرگمی شما را درگیر جریان خود کند، بیشتر گیج کننده بود. اما شیامالان یک برگ برنده دیگر در دست خود دارد؛ با وجود بیراهه رفتن روند داستانی اما مواردی که ما را مجاب به ادامه تماشا میکند، کارگردانی و ویرایش ویدیویی خلاقانه با نظارت شیامالان است. قالب رنگ و دید به خصوص، نمای نهایی درخوری را به وجود آورده که این فیلم را از دور، یک ماموریت واجب برای تماشا نشان میدهد. شاید بهتر بود شیامالان به جای روی آوردن به صحنههای اکشن از همان طریقه قدیمی خود، یعنی استفاده از دیالوگهای استرسآور برای تهیج مخاطب استفاده میکرد. چراکه نمای کلوزآپ در درگیریهای شخصیت دیوید ناامید کننده است. به طور کل فیلم شیشه 2019 قصد دارد با افزودن چاشنیهای ناهمگن، نمای متفاوتی از این اثر نشان دهد؛ اما در آخر با شکست مواجه میشود. موسیقی متن به عمد قصد تلقین فضای استرسآوری را دارد؛ در حالی که در صحنه همزمان، اتفاق بسیار تکان دهنده در پیشروی شخصیتها قرار ندارد.
دیدن یا ندیدن فیلم Glass 2019
فیلم Glass 2019 را نمیتوان ناموفق عنوان کرد؛ چراکه با وجود بیراهه رفتن، در نهایت میتواند تجدید خاطره جذابی از فیلمهای قبلی این کارگردان باشد. اگر صرف حضور چاشنیهایی مانند نفاق کوین، خشم دیوید و دیوانگی الیجا برای شما کافی است، میتوانید با لذت تماشای این فیلم را به پایان برسانید. اما برای افرادی که به دنبال ترکیب هوشمندانه از دو فیلم این کارگردان هستند، محصول نهایی، چندان رضایت آنها را جلب نخواهد کرد. فیلم شیشه نه به خاستگاه درام و فانتزی با پیچشهای داستانی جذاب و نه به خاستگاه ابرقهرمانی با هیجان خاص خود میرسد.
Night Shyamalan از همان ابتدای ورود به دنیای سینما، با آثاری مانند The Sixth Sense و Unbreakable مورد توجه عموم قرار گرفت. گرچه در بازهای شاهد افت استقبال از ایدههای این کارگردان آمریکای-هندی بودهایم؛ اما در نهایت، عرضه محصول محبوبی به نام Split (نفاق) – ادامه غیر مستقیمی از داستان Unbreakable – این نویسنده محبوب را به جایگاه پیشین خود برگرداند.
پس از دو سال، شاهد عرضه فیلم جدید ام. نایت شیامالان با نام Glass هستیم؛ که تجمع جذابی از شخصیتهای خارقالعاده و مبتلا به تواناییهای فراطبیعی از دو اثر Unbreakable و Split است. فیلم گلس داستان زندگی این شخصیتهای عجیب و خارق را در دنیای واقعی روایت میکند. شاید اکنون در عصر قهرمانان بیعیب و نقص دنیای «مارول» و «دیسی» زندگی میکنیم، اما شیامالان روش خود برای پردازش شخصیتهای قهرمان و خارقالعاده کامیکبوک را دارد.
در همین ابتدای نقد فیلم Glass به موفق شدن یا شکست خوردن کارگردان در ارائه روایت متفاوت از قهرمانهای کامیکبوکی اشاره نمیکنیم. مقصود حذر کردن شما از پنداشت مشابه بودن دنیای شیامالان با شخصیت های دنیای سینمایی مارول است.
فیلم Glass 2019 در ادامه ماجرای فیلم Split ادامه مییابد. در فیلم قبلی این کارگردان با شخصیت Kevin Wendell (با بازی جیمز مکاوی) آشنا شدیم. کوین تحت سلطه ابعاد شخصیتهای چندگانه اخلاقی خود است. این ابعاد شخصیتی را با نام «اعضای هورد» میشناسیم که موجب نفاق ترسناکی در رفتار کوین شده است. در طرف دیگر پس از سالها، شخصیت David Dunn (با بازی بروس ویلس) از فیلم Unbreakable را ملاقات میکنیم؛ که اکنون یک کسبوکار تامین امنیت خانههای شهروندان را مدیریت میکند. اما میدانیم که دیوید هرگز بازنشسته نمیشود و به طور مخفیانه در حال مبارزه با جرایم شهر فیلادلفیا به عنوان یک The Overseer است. در این میان، پسر دیوید، Joseph (با بازی اسپنسر تریت کلرک) که اکنون بزرگ شده هم وارد راه پدرش شده و به او کمک میکند.
در جریان مبارزه این دو با جرایم شهر فیلادلفیا، آنها توانستند در حضور یک شخصیت چند بعدی هورد را – همان که شخصیت کوین در فیلم Split به آن مبتلا بوده است – پیگیری کنند و محل سکونت آن را در حالی بیابند که این هورد به مانند دیگر شخصیتهای پلید با گروگان گرفتن چند دختر جوان، قصد قربانی کردن آنها برای موجود The Beast را دارد. در حالی که منتظر رویارویی دیوید و شخصیت چندوجهی هستیم، اما تقابل این دو طولی نمیکشد که ناگهان یک مهمان ناخوانده جریان مقابله این دو را به هم میریزید. یک افسر پلیس برای دستگیر کردن اینها به محل گروگانگیری حمله میکند و این دو را دستگیر میکند. این افسر توسط شخصیت کلیدی به نام دکتر Ellie Staple (با بازی سارا پاولسان) به این محل هدایت شده است.
دکتر استیپل یک پزشک متخصص در زمینه درمان افراد مبتلا به وهم داشتن قدرتهای خارقالعاده است؛ که موفق میشود دیوید و کوین را به موسسه Raven Hill Memorial بکشاند. اگر فیلم Unbreakable را تماشا کرده باشید، میدانید که شخصیت Elijah Price با لقب آقای گلس (با بازی ساموئل جکسون)، به این موسسه پس از جرمهای بسیار خود در پایان این فیلم تبعید شد. حال شاهد حضور سه شخصیت غیرمعمولی یعنی دیوید، کوین و الیجا در کنار یکدیگر هستیم.
برنامه دکتر استیپل این است که به این سه مرد بفهماند که آنها شخصیتهایی با قابلیتهای عجیب نیستند. اما الیجا با قرار گرفتن در کنار سه قهرمان شگفتانگیز دیگر، مجذوب این ایده میشود که به هر نحوی که شده، وجود انسانهای خارق العاده را به جهان اثبات کند. در این میان مادر جوزف و دوست خود در تلاش هستند تا این سه را از قرنطینهای که در آن حبس هستند، پیش از آنکه دیر شود، نجات دهند.
در حالی که نام فیلم به طور مستقیم به اسم گلس اشاره میکند، اما این فیلم چندان بر حول شخصیت الیجا یا دو شخصیت دیگر پیش نمیرود. فیلم Glass 2019 بیشتر به جای لقب الیجا به طرز تفکر او مرتبط است. شیامالان از طریق بیان الیجا به تاثیر بهسزای شخصیتهای ابر قهرمان بر زندگی تمامی افراد میپردازد. نویسنده قصد دارد اهمیت موجودات خارق العاده را مانند آن چه در داستانهای اسطورهای تا کامیکبوکها موجود است، در شکلگیری تخیل و افکار ما تشریح کند.
مسئله فیلم شیشه تنها با قهرمانان بختبرگشته نیست. این فیلم سعی دارد تا به مانند نقاطی که در دو فیلم Split و Unbreakable تجربه کردیم، به این موضوع ایمان بیاوریم که هر شخصی دارای یک قدرت بالقوه – و شاید خارقالعاده – است. حال، بروز و پرورش این قدرت که برای مدتی ناشناخته مانده، میتواند به خودی خود، یک داستان دیدنی جذاب به مانند دو فیلم قبلی باشد. شیامالان قصد دارد تا آزادی بروز قابلیتهای نهفته در ذات هر شخص را حق طبیعی هر فرد نشان دهد؛ اما این موضوع را گوشزد کند که بروز یک ویژگی غریب و متفاوت، ممکن است موجب دوری جامعه از فرد شود، که باید با این موضوع مبارزه کرد.
همه این موضوعات، فیلم Glass 2019 را تا پرده دوم خود، اثری جذاب میکند. شکستن تابوی متفاوت بودن و شناختن قابلیتهای درونی با هر زمینه و در هر روایتی جذاب است؛ اما زمانی که فیلم وارد پرده سوم میشود، متوجه میشویم که کارگردان نتوانسته بیشتر از این به قهرمانهای داستان اوج دهد و سوخت پرواز داستان در این نقطه به پایان میرسد. در میانه متوجه میشویم که باید امیدوار باشیم تا نه با هدف به مقصد رضایت رسیدن، بلکه ایمن فرود آمدن در یک بیابان ناکجاآباد، تیتراژ را روی پرده مشاهده کنیم.
Glass، عیب منزجرکننده در مفهوم و زمینه خود ندارد و با شروع داستان، بسیار مشتاق کننده است؛ اما در پایداری داستان و رسیدن به هدف داستان به مشکل بر میخورد. فیلم به شدت به دیالوگهای خود وابسته است و این دیالوگهای مسحورکننده به مرور شما را تشنه مواجهه با یک پیچش خارق العاده میکنند. اما مدتی که میگذرد، متوجه میشویم که قرار است برای مدتی به دیالوگهای پشت سر هم گوش دهیم. در دورانی که قهرمانان شگفتانگیز را کمتر در حال حرف زدن و بیشتر در میان تخریب، آتش و انفجار میبینیم، وعدههای گفتاری شخصیتهای فیلم Glass تنها برای مدتی قابل تحمل هستند.
تلاش شیامالان بر ترکیب دو دنیای فیلمهای پیشین خود است؛ اما تنها توسعه قابل مشاهده در داستان، دستیابی به جزییات بیشتر از هر شخصیت است که کمکی به ارتباط اینها با یک دیگر نمیکند. با این که حتی شاهد افزوده شدن شخصیتهای فرعی جدید به کوین هستیم، اما دقیق نمیدانیم که این شخصیتها در حالی که خود او نه گروگانگیر بلکه اسیر دیگری است، به چه کار خواهد آمد. از سه شخصیت اصلی که بگذریم به شخصیتهای جانبی امید میبندیم؛ تا شاید آنها برای ما مقصد این داستان را شرح دهند. اما هر چقدر که مشاهده مجدد نقش «کیسی کوک» با بازی «تیلور جوی» هیجان بخش است، اما این بازیگر کلیدی هم نمیتواند مشکل اصلی داستان را برطرف کند.
داستان فیلم شیشه به جای این که با سردرگمی شما را درگیر جریان خود کند، بیشتر گیج کننده بود. اما شیامالان یک برگ برنده دیگر در دست خود دارد؛ با وجود بیراهه رفتن روند داستانی اما مواردی که ما را مجاب به ادامه تماشا میکند، کارگردانی و ویرایش ویدیویی خلاقانه با نظارت شیامالان است. قالب رنگ و دید به خصوص، نمای نهایی درخوری را به وجود آورده که این فیلم را از دور، یک ماموریت واجب برای تماشا نشان میدهد. شاید بهتر بود شیامالان به جای روی آوردن به صحنههای اکشن از همان طریقه قدیمی خود، یعنی استفاده از دیالوگهای استرسآور برای تهیج مخاطب استفاده میکرد. چراکه نمای کلوزآپ در درگیریهای شخصیت دیوید ناامید کننده است. به طور کل فیلم شیشه 2019 قصد دارد با افزودن چاشنیهای ناهمگن، نمای متفاوتی از این اثر نشان دهد؛ اما در آخر با شکست مواجه میشود. موسیقی متن به عمد قصد تلقین فضای استرسآوری را دارد؛ در حالی که در صحنه همزمان، اتفاق بسیار تکان دهنده در پیشروی شخصیتها قرار ندارد.
فانیبو
خانه فیلم و سریال فیلم Glass 2019 – نقد و بررسی فیلم شیشه بههمراه تریلر
فیلم GLASS 2019 – نقد و بررسی فیلم شیشه بههمراه تریلر
11 اسفند 1397
فیلم Glass 2019 – نقد و بررسی فیلم شیشه بههمراه تریلر
فیلم Glass 2019 (شیشه) مجموعهای از تمام شگردهایی است که کارگردان محبوب این اثر، «ام. نایت شیامالان» در طول سالهای اخیر ما را با وجود ترساندن و دور شدن صفحه نمایش و پرده سینما در حین تماشا، به خود جذب کرده است. اثر جدید این نویسنده و کارگردان موفق سبک وحشت لذت تماشا را در سردرگم کردن مخاطب به وجود میآورد. در حالی که هنوز در بهت شخصیت چند وجهی اثر قبلی این کارگردان هستیم، شیامالان با برگذاری محفلی از شخصیتهای محبوب خود که در سالهای اخیر عرضه کرده است، چالش بزرگی برای بیننده به وجود آورده و گویا این چالش مورد استقبال بسیاری قرار گرفته است.
فیلم شیشه 2019 با شروع عرضه برای چند هفته در صدر باکس آفیس ایالات متحده قرار گرفته است. اما این استقبال به دلیل خوشنامی کارگردان اثر است یا گلس به خودی خود و فارغ از نام سازنده، حرفی برای گفتن دارد؟ برای پاسخ به این سوال، در ادامه به بررسی و نقد فیلم Glass میپردازیم.
نقد و بررسی فیلم Glass 2019
نقد و بررسی فیلم Glass 2019
Night Shyamalan از همان ابتدای ورود به دنیای سینما، با آثاری مانند The Sixth Sense و Unbreakable مورد توجه عموم قرار گرفت. گرچه در بازهای شاهد افت استقبال از ایدههای این کارگردان آمریکای-هندی بودهایم؛ اما در نهایت، عرضه محصول محبوبی به نام Split (نفاق) – ادامه غیر مستقیمی از داستان Unbreakable – این نویسنده محبوب را به جایگاه پیشین خود برگرداند.
پس از دو سال، شاهد عرضه فیلم جدید ام. نایت شیامالان با نام Glass هستیم؛ که تجمع جذابی از شخصیتهای خارقالعاده و مبتلا به تواناییهای فراطبیعی از دو اثر Unbreakable و Split است. فیلم گلس داستان زندگی این شخصیتهای عجیب و خارق را در دنیای واقعی روایت میکند. شاید اکنون در عصر قهرمانان بیعیب و نقص دنیای «مارول» و «دیسی» زندگی میکنیم، اما شیامالان روش خود برای پردازش شخصیتهای قهرمان و خارقالعاده کامیکبوک را دارد.
در همین ابتدای نقد فیلم Glass به موفق شدن یا شکست خوردن کارگردان در ارائه روایت متفاوت از قهرمانهای کامیکبوکی اشاره نمیکنیم. مقصود حذر کردن شما از پنداشت مشابه بودن دنیای شیامالان با شخصیت های دنیای سینمایی مارول است.
پیشزمینه و روند داستان فیلم Glass 2019
پیشزمینه و روند داستان فیلم Glass 2019
فیلم Glass 2019 در ادامه ماجرای فیلم Split ادامه مییابد. در فیلم قبلی این کارگردان با شخصیت Kevin Wendell (با بازی جیمز مکاوی) آشنا شدیم. کوین تحت سلطه ابعاد شخصیتهای چندگانه اخلاقی خود است. این ابعاد شخصیتی را با نام «اعضای هورد» میشناسیم که موجب نفاق ترسناکی در رفتار کوین شده است. در طرف دیگر پس از سالها، شخصیت David Dunn (با بازی بروس ویلس) از فیلم Unbreakable را ملاقات میکنیم؛ که اکنون یک کسبوکار تامین امنیت خانههای شهروندان را مدیریت میکند. اما میدانیم که دیوید هرگز بازنشسته نمیشود و به طور مخفیانه در حال مبارزه با جرایم شهر فیلادلفیا به عنوان یک The Overseer است. در این میان، پسر دیوید، Joseph (با بازی اسپنسر تریت کلرک) که اکنون بزرگ شده هم وارد راه پدرش شده و به او کمک میکند.
در جریان مبارزه این دو با جرایم شهر فیلادلفیا، آنها توانستند در حضور یک شخصیت چند بعدی هورد را – همان که شخصیت کوین در فیلم Split به آن مبتلا بوده است – پیگیری کنند و محل سکونت آن را در حالی بیابند که این هورد به مانند دیگر شخصیتهای پلید با گروگان گرفتن چند دختر جوان، قصد قربانی کردن آنها برای موجود The Beast را دارد. در حالی که منتظر رویارویی دیوید و شخصیت چندوجهی هستیم، اما تقابل این دو طولی نمیکشد که ناگهان یک مهمان ناخوانده جریان مقابله این دو را به هم میریزید. یک افسر پلیس برای دستگیر کردن اینها به محل گروگانگیری حمله میکند و این دو را دستگیر میکند. این افسر توسط شخصیت کلیدی به نام دکتر Ellie Staple (با بازی سارا پاولسان) به این محل هدایت شده است.
دکتر استیپل یک پزشک متخصص در زمینه درمان افراد مبتلا به وهم داشتن قدرتهای خارقالعاده است؛ که موفق میشود دیوید و کوین را به موسسه Raven Hill Memorial بکشاند. اگر فیلم Unbreakable را تماشا کرده باشید، میدانید که شخصیت Elijah Price با لقب آقای گلس (با بازی ساموئل جکسون)، به این موسسه پس از جرمهای بسیار خود در پایان این فیلم تبعید شد. حال شاهد حضور سه شخصیت غیرمعمولی یعنی دیوید، کوین و الیجا در کنار یکدیگر هستیم.
برنامه دکتر استیپل این است که به این سه مرد بفهماند که آنها شخصیتهایی با قابلیتهای عجیب نیستند. اما الیجا با قرار گرفتن در کنار سه قهرمان شگفتانگیز دیگر، مجذوب این ایده میشود که به هر نحوی که شده، وجود انسانهای خارق العاده را به جهان اثبات کند. در این میان مادر جوزف و دوست خود در تلاش هستند تا این سه را از قرنطینهای که در آن حبس هستند، پیش از آنکه دیر شود، نجات دهند.
مقصد داستان فیلم گلس
مقصد داستان فیلم گلس
در حالی که نام فیلم به طور مستقیم به اسم گلس اشاره میکند، اما این فیلم چندان بر حول شخصیت الیجا یا دو شخصیت دیگر پیش نمیرود. فیلم Glass 2019 بیشتر به جای لقب الیجا به طرز تفکر او مرتبط است. شیامالان از طریق بیان الیجا به تاثیر بهسزای شخصیتهای ابر قهرمان بر زندگی تمامی افراد میپردازد. نویسنده قصد دارد اهمیت موجودات خارق العاده را مانند آن چه در داستانهای اسطورهای تا کامیکبوکها موجود است، در شکلگیری تخیل و افکار ما تشریح کند.
مسئله فیلم شیشه تنها با قهرمانان بختبرگشته نیست. این فیلم سعی دارد تا به مانند نقاطی که در دو فیلم Split و Unbreakable تجربه کردیم، به این موضوع ایمان بیاوریم که هر شخصی دارای یک قدرت بالقوه – و شاید خارقالعاده – است. حال، بروز و پرورش این قدرت که برای مدتی ناشناخته مانده، میتواند به خودی خود، یک داستان دیدنی جذاب به مانند دو فیلم قبلی باشد. شیامالان قصد دارد تا آزادی بروز قابلیتهای نهفته در ذات هر شخص را حق طبیعی هر فرد نشان دهد؛ اما این موضوع را گوشزد کند که بروز یک ویژگی غریب و متفاوت، ممکن است موجب دوری جامعه از فرد شود، که باید با این موضوع مبارزه کرد.
همه این موضوعات، فیلم Glass 2019 را تا پرده دوم خود، اثری جذاب میکند. شکستن تابوی متفاوت بودن و شناختن قابلیتهای درونی با هر زمینه و در هر روایتی جذاب است؛ اما زمانی که فیلم وارد پرده سوم میشود، متوجه میشویم که کارگردان نتوانسته بیشتر از این به قهرمانهای داستان اوج دهد و سوخت پرواز داستان در این نقطه به پایان میرسد. در میانه متوجه میشویم که باید امیدوار باشیم تا نه با هدف به مقصد رضایت رسیدن، بلکه ایمن فرود آمدن در یک بیابان ناکجاآباد، تیتراژ را روی پرده مشاهده کنیم.
Glass، عیب منزجرکننده در مفهوم و زمینه خود ندارد و با شروع داستان، بسیار مشتاق کننده است؛ اما در پایداری داستان و رسیدن به هدف داستان به مشکل بر میخورد. فیلم به شدت به دیالوگهای خود وابسته است و این دیالوگهای مسحورکننده به مرور شما را تشنه مواجهه با یک پیچش خارق العاده میکنند. اما مدتی که میگذرد، متوجه میشویم که قرار است برای مدتی به دیالوگهای پشت سر هم گوش دهیم. در دورانی که قهرمانان شگفتانگیز را کمتر در حال حرف زدن و بیشتر در میان تخریب، آتش و انفجار میبینیم، وعدههای گفتاری شخصیتهای فیلم Glass تنها برای مدتی قابل تحمل هستند.
تلاش شیامالان بر ترکیب دو دنیای فیلمهای پیشین خود است؛ اما تنها توسعه قابل مشاهده در داستان، دستیابی به جزییات بیشتر از هر شخصیت است که کمکی به ارتباط اینها با یک دیگر نمیکند. با این که حتی شاهد افزوده شدن شخصیتهای فرعی جدید به کوین هستیم، اما دقیق نمیدانیم که این شخصیتها در حالی که خود او نه گروگانگیر بلکه اسیر دیگری است، به چه کار خواهد آمد. از سه شخصیت اصلی که بگذریم به شخصیتهای جانبی امید میبندیم؛ تا شاید آنها برای ما مقصد این داستان را شرح دهند. اما هر چقدر که مشاهده مجدد نقش «کیسی کوک» با بازی «تیلور جوی» هیجان بخش است، اما این بازیگر کلیدی هم نمیتواند مشکل اصلی داستان را برطرف کند.
تصویر، آخرین ذخیره شیامالان برای راضی نگه داشتن بیننده
داستان فیلم شیشه به جای این که با سردرگمی شما را درگیر جریان خود کند، بیشتر گیج کننده بود. اما شیامالان یک برگ برنده دیگر در دست خود دارد؛ با وجود بیراهه رفتن روند داستانی اما مواردی که ما را مجاب به ادامه تماشا میکند، کارگردانی و ویرایش ویدیویی خلاقانه با نظارت شیامالان است. قالب رنگ و دید به خصوص، نمای نهایی درخوری را به وجود آورده که این فیلم را از دور، یک ماموریت واجب برای تماشا نشان میدهد. شاید بهتر بود شیامالان به جای روی آوردن به صحنههای اکشن از همان طریقه قدیمی خود، یعنی استفاده از دیالوگهای استرسآور برای تهیج مخاطب استفاده میکرد. چراکه نمای کلوزآپ در درگیریهای شخصیت دیوید ناامید کننده است. به طور کل فیلم شیشه 2019 قصد دارد با افزودن چاشنیهای ناهمگن، نمای متفاوتی از این اثر نشان دهد؛ اما در آخر با شکست مواجه میشود. موسیقی متن به عمد قصد تلقین فضای استرسآوری را دارد؛ در حالی که در صحنه همزمان، اتفاق بسیار تکان دهنده در پیشروی شخصیتها قرار ندارد.
دیدن یا ندیدن فیلم Glass 2019
فیلم Glass 2019 را نمیتوان ناموفق عنوان کرد؛ چراکه با وجود بیراهه رفتن، در نهایت میتواند تجدید خاطره جذابی از فیلمهای قبلی این کارگردان باشد. اگر صرف حضور چاشنیهایی مانند نفاق کوین، خشم دیوید و دیوانگی الیجا برای شما کافی است، میتوانید با لذت تماشای این فیلم را به پایان برسانید. اما برای افرادی که به دنبال ترکیب هوشمندانه از دو فیلم این کارگردان هستند، محصول نهایی، چندان رضایت آنها را جلب نخواهد کرد. فیلم شیشه نه به خاستگاه درام و فانتزی با پیچشهای داستانی جذاب و نه به خاستگاه ابرقهرمانی با هیجان خاص خود میرسد.
درمان آلرژی همیشه لذت بخش است و اکنون باید اعتراف کنم که پس از تماشای «کتاب سبز» دیگر به فیلم های «پیتر فارلی» آلرژی ندارم. او و برادرش «بابی فارلی» مدت ها مشغول ساختن آشغال هایی بودند که حسابی محیط زیست را آلوده کرده بود ، بطوری که اگر برچسب نام او را روی یک حلقه فیلم می دیدم ، راهم را عوض می کردم. این را نسبت به همه ی فیلم های او به جز «احمق و احمق تر» ، «چیزی درباره ی ماری» و «راهروی تالار» می گویم. درمانی برای سم هایی که او تولید کرد وجود ندارد اما یک آرامبخش موقت وجود دارد و آن «کتاب سبز» است.
داستان این فیلم برگرفته از یک داستان واقعی یک سفر جاده ای در سال 1962 توسط پیانیست خوش آوازه «دان شرلی»(ماهرشالا علی) و بادیگرد سفید پوست بی سواد و بی کلاسش «تونی "لیپ" وللونگا»(یک نقش آفرینی بی نظیر و درخشان دیگر از ویگو مورتنسن) از محله برونکس است. هیچ دونفری را در کنار هم با این حد از تفاوت شدید فرهنگی ، مالی و فیزیکی نمی توانید بیابید. شرلی یک موسیقیدان جامائیکایی پرادعا و بدیه کار است که هیچ قطعه ای را نمی توانست درست بنوازد. هیچ وقت به آثار او اهمیتی نمی دادم و هروقت هم که به کنسرت های پر از دود او می رفتم ، قطعه ی «گرشوین» را مانند قطعه «برلیوز» و قطعه ی «برلیوز» را مانند قطعه ی «بروبک» می نواخت.
با لباس هایی مثل خفتان کارائیبی و ردای آفریقایی ، خودش را «دکتر دان شرلی» خطاب می کند در حالی که هرگز چنین مدرکی را کسب نکرده است. با اینکه او توانست توجه ها را به سمت انسان هایی با رنگ های پوست متفاوت ببرد اما رفتار و برخورد خودخواهانه و جاه طلبانه ی او همیشه او را در معرض حمله های نژادپرستانه قرار داده است. به همین دلیل همیشه در هنگام تورهای کنسرتش که همواره پر از حضور جنبش های مدنی در حمایت از حقوق بشر است ، با اسکورت و بادیگارد جابجا می شود. تونی که بادیگارد اوست هنگام استخدام «لیپ»(لب) نام داشت. ماجراجویی های یک زوج کاملا متضاد ، جذابیت هایی با خود به همراه دارد که نتیجه ی آن صحنه های خنده دار و دلگرم کننده ای برای مخاطبان است.
«کتاب سبز» در واقع لیستی از هتل ها و رستوران ها برای شهروندان سیاه پوست آمریکایی در جنوب است که تونی با دهن گشاد و مشت هایش آن را قطورتر می کند. او همیشه از زیر واکس زدن کفش ها و اتو کردن لباس شرلی در می رود و حق سیگار کشیدن نیز ندارد. وظیفه ی او چک کردن پیانوی «استین وی» شرلی و قراردادن یک بطری از نوشیدنی مورد علاقه ی او در هر اتاق است. تونی درباره ی «آرتا فرانکلین» ، «بو دیدلی» و «ریچارد کوچولو» برای او تعریف می کند. در عوض شرلی تلاش می کند تا رفتار تونی ، املا ، دایره لغات و رژیم غذایی او را بهبود ببخشد. روز به روز ، در شهرهایی مثل ماکون ایالت جورجیا و ممفیس ایالت تنیسی ، دو نفر متفاوت با دو پس زمینه ی شخصیتی و تحصیلی کاملا متضاد ، درس های مهمی درباره ی زندگی می آموزند و ما نیز همراه آنها هستیم.
وقتی اعتماد بین آنها بیشتر می شود ، این دو نفر چیزهای دیگری درباره ی زندگی می آموزند. تونی به شرلی می آموزد که چگونه مرغ سوخاری را بخورد و شرلی نیز به او یاد میدهد که چگونه برای همسرش یک نامه درست از نظر قواعد گرامری بنویسد. در راه به سمت رالی ایالت کارولینا شمالی ، تونی با یک ترمز ناگهانی باعث می شود افتادن نگاه رئیسش به کارگران سیاه پوست مزرعه پنبه می شود که این سکانس اوج وضعیت تبعیض نژادی دهه 60 آمریکا را نشان می دهد.
فیلمنامه ی فارلی ، که بطور مشترک با نیک وللونگا و برایان کوری به رشته ی تحریر درآمده است ، حوادث را در داستانی گیرا با ظرافت و حساسیت خاصی تقدیم مخاطبان می کند. «کتاب سبز» مثل یک پارچه ی کشمیر لطیف و گرم است. دو ستاره ی فیلم ، شوخ طبعی و هنرشان برای فیلم به ارمغان آورده اند. بعد بازی کردن در نقش یک فروشنده ی مواد مخدر در فیلم «مهتاب» ، حالا ماهرشالا علی یک نقش با خصوصیات متفاوتی را تجربه می کند. منتظر هستید درباره ی ویگو مورتنسن بگویم ؟؟ کلمه ها قادر به توصیف نقش آفرینی شگفت انگیز ، واقعی و سه بعدی او در نقش یک راننده که با صبر و تحمل درس زندگی به ما می دهد ، نیستند. بی نظیر به اندازه ی قهرمان رمان «تولکین»(نویسنده ی رمان ارباب حلقه ها) ، یا یک گانگستر روسی ، یا یک پدر در حال مرگ در یک دنیای آخرالزمانی ، با لهجه ی برونکسی ، یک حلقه تایر دور شکمش ، اضافه کردن یک تن وزن اضافه و بازی با دود سیگار در دهانش ، جوری ایفای نقش می کند که انگار نه انگار هزاران بار او را در نقش های مختلف و در زمان ها و مکان های گوناگون دیده ایم. جذابیت و کاریزمای او کار خودش را کرده تا یکی از بیاد ماندنی ترین فیلم های این دهه را به تماشا بنشینیم.