-
نقش آفرینی بازیگران :
-
موسیقی متن :
-
تأثیرگذاری :
-
داستان کلی :
نقاط قوت
- فیلمبرداری
- بازیگر نقش اول
- پایان بندی
- میزانسن
کشتی گیر. فیلمی از دارن آرونوفسکی محصول 2008
تلاش های بی ثمر.غرق شدن در آنچه که روزی بودی و هستی
رندی شغلی را که در سوپر مارکت بدست می آورد را رها میکند. در تلاش خود برای بهبود رابطه ی بین خود و دخترش شکست میخورد و دخترش او را از خود می راند. و تا قبل از آخرین کشتی که میگیرد پم را نیز از دست میدهد. گویی این کشتی گیر تنهای داستان آرونوفسکی قرار نیست در زندگی موفق باشد و فقط و فقط موفقیت در رینگ از آن اوست. آدمهای دنیا او را دوست ندارند، فقط و فقط آدمهایی که پشت رینگ نمایش او را تماشا میکنند برایش کف می زنند و دوستش دارند. زندگی کردن و منفور بودن و شکست خوردن هایش در مقابل نمایش اجرا کردن و محبوب ماندن. تضاد غم انگیزی است. چیزی که "کشتی گیر" دارد واقعی بودن داستان و واقعی تر بودن شخصیت هایش است. به نظرم آرونوفسکی یک مستند ساخته تا فیلم، مستندی از سالهای آخر زندگی کشتی گیرش؛ و شیوه فیلمبرداری میتواند شاهد براین مدعا باشد.
موسیقی بیکلامی که به مدت 1 دقیقه (شاید کمی بیشتر) زمانی که رندی در خانه اش بود (قبل از بازی کردن با پسربچه) از آن دست موسیقی های کوتاهی ست که میتوان 1 ساعت مداوم آن را گوش داد و خسته نشد.
پرچم ایران. اینکه کارگردان مطرح و قدرتمندی چون آرونوفسکی نام آیت الله را برای رقیب رندی انتخاب میکند که سیاهپوست نیز هست و پرچم ایران را توسط او در رینگ به اهتزاز درمی آورد عجیب است. عجیب تر اینکه رندی این پرچم را می شکند و صدای فریاد U.S.A تماشاگران همه جا را فرا میگیرد.. اما شاید بتوان اینگونه نیز برداشت کرد که تمام اینها "یک نمایش هیجان انگیز" است و در رینگ چیزی که طلب میشود فقط خشونت است و بس.
همه اینها به کنار، فیلم کشتی گیر چند سکانس ماندگار را برایمان به یادگار گذاشت که شخصا دوست دارم بارها آنها را ببینم:
1) قدم زدن رندی و دخترش در اسکله کنار دریا
2) سکانسی که رندی از راهروهای پشتی فروشگاه عبور میکند و صدای تماشاگران آرام آرام بالا میگیرد، درنهایت رندی به پشت پرده پلاستیکی می رسد، پرده را کنار می زند و صدا قطع می شود. یادآور روزهایی که کشتی میگرفت ...
3) سکانس پایانی فیلم که از زبان رندی می گوید این دنیای من است و من در دنیای دیگری جای ندارم.