-
نقش آفرینی بازیگران :
-
موسیقی متن :
-
جلوه های ویژه :
-
تأثیرگذاری :
-
داستان کلی :
نقاط قوت
- داستان خوب
- پایانی تاثیر گذار
- نقش آفرینی زیبای بازیگران
- انتخاب عالی بازیگر
- موسیقی متن شاهکار
- شروعی مناسب
- پر دلیل ترین فیلم برای جنگ ها در میان فیلم های مارول و دی سی(دلیل مناسب برای نبرد ها می آورد،صرفا داستان تسخیر زمین نیست)
نقاط ضعف
- مبهم بودن برخی اتفاقات داستانی
- عدم پاسخگویی به برخی سوالات
آخرین ساخته ی کارگردان مرد پولادین جلوه ای دیگر را از موجودیت ابر قهرمانان دنیای تخیل به نمایش می گذارد،ترس،ضعف و هر نقطه ای که باعث سقوط آنها می شود.
این فیلم جلوه گر نوعی جدید از تاریکی دنیای دی سی است که امضای کارگردان آن یعنی زک اسنایدر است.در زمان تماشای این فیلم اولین چیزی که توجه من را بدان جلب کرد نوع قدرت بی حد بن افلک در به نمایش گذاشتن کارکتر بت من بود،چه بسا در زمان شروع فیلم ما چیزی جز بروس وین ثروت مند را نمی دیدیم،اما نکته ی جالب که قدرت کارگردان را در ایجاد یک فیلم ابرقهرمانی فوق العاده قوی به نمایش می گذارد این است که انگار بروس وین از همان دوران نوجوانی تبدیل به بتمن افسانه ای شهر گاتهام شده بود و لباس و ماشین و غارش تنها نمادی کوچک از شکوه بتمن درون این فیلم را به نمایش می گذارد.در حالت کلی بن افلک بدور از ژشست های اضافی و یا دیالوگ های خاص و تکان دهنده که اصولا در تریلر ها مورد توجه قرار می گیرند یا فرم نامناسب دهن هنگام صحبت(زمانی که قسمت سوم بتمن نولان را دیدم و فرم دهان کریستین بیل زمانی که داشت پلیس ها را آزاد می کرد و با رابین حرف می زد واقعا نا امید شدم) صرفا بتمن واقعی را به نمایش گذاشت و نمره ی آن کامل است و لبخند آن در تریلر فیلم کافی بود تا همانجا بگویم این فیلم عالی خواهد بود.
و اما سوپرمن،سوپرمن که زندگی زمینی را بهتر از خود زمینی ها انجام می دهد و شغلی معمولی دارد،نوید یک قهرمان کامل را می دهد،این سوپر من یعنی هنری کویل توانسته به راحتی نقش یک سوپرمن را که از تشبیه شدن به خدا به سطوح آمده را نشان دهد،سبک فیلم برداری خاص فیلم بعضی ها را دچار کج بینی کرده اما در واقع این سبک در حال نشان دادن حالتی است که مردم عادی اورا می بینند نه خودش، برای همین است که بعضی فکر کرده اند کارگردان قصد داشت اورا شبیه دا جلوه دهد که ابدا فکر اشتباهی است!سوپرمن در رابطه ای عمیق با همکار خود که نقش آن را ایمی آدامز بازی کرده، است،این رابطه در فیلم به شکل کاملی نمایش گذاشته شده است و به صورتی کامل علاقه آنها به یکدیگر را نشان می دهد،به طوری که ما میبینیم هر دو برای کارهایشان به آن یکی توضیح می دهند و سعی می کنند دیگری را از خطر دور برانند.نقشی که ایمی آدامز بازی کرد کامل بود و بدون زیاده روی در رابطه شان آن را به شکلی کامل به نمایش گذاشت.
و اما واندر وومن،مسلما این که بشود توضیح خاصی در رابطه با پیشینه ی او و کار های او در گذشته را در این فیلم جا داد کار بسیار ناممکنی بود اما به هر حال آن را با ورودی مناسب به درون داستان آوردند.البته این نکته را هم که داستان بیش از حد بزرگ بود را نباید فراموش کرد و مسلما نمی توان توضیح همه چیز دا به عهده ی این فیلم گذاشت،باید شکیبا بود تا فیلم های بعدی دنیای دی سی کران شوند.
در زمینه ی دشمن قهرمانان یعنی لکس لوتر نیز فیلم عملکرد ستایش آمیزی را داشته،لکس را من نمی توانم عملا بد بدانم،و این نقطه ی اوج شخصیت پردازی فیلم است،لکس هدفی دارد همانگونه که اسمیت در سه گانه ی میتریکس داشت.او عملا بد نیست،تفاوت اهداف است که به خوب و بد جلوه می دهد،او پوسته نمی خواهد،اسم نمی خواهد و نمی خواهد که مردم فراموش کنند این قهرمانان نیز گناهانی مرتکب شده اند،هر کسی نداند سوپرمن خودش خوب می داند عامل ورود زاد و افرادش به زمین بوده اند و در حقیقت سوپرمن عامل این ویرانی ها بود ولی به قول مک ری در فیلم The town مهم نیست که چقدر عوض بشی،بازم باید به خاطر کار هایی که کردی تقاص پس بدی،لکس این را می خواهد،او می خواهد همه بدانند سوپرمن هم حاظر است به خاطر منافع خودش(حال چه مادی چه احساسی)تبدیل به یک قاتل شود،و بتمن نیز می تواند آدم بکشد اگر بخواهد!!!همه می توانند عوض شوند،هیچ چیز پایداری وجود ندارد،از دید من دیالوگ های لکس بهترین از بهترین دیالوگ ها بوده اند.
اما نقص اصلی فیلم در داستان یا شخصیت پردازی نیست،بلکه در عدم توضیح نامناسب وقایع فیلم است،به عنوان مثال اگر خوب چشممان را باز نکنیم و نبینیم که در سمت راست میز بروس وین زمانی که داشت اطلاعات را هک می کرد آن چند برگه در حال به زمین افتادن بودند نمی توان متوجه آن شد که بروس خواب ندیده و فلش از راهی دیگر با بروس صحبت کرده(نکته ای که وبسایت و کاربران زیادی را دچا این سوال اشتباه کرد که مگر فلش می تواند به درون رویای کسی برود؟)
از دیدکارگردانی من مشکلی را ندیدم و به هیچ عنوان این فیلم را با سه گانه ی نولان مرتبط نمی دانستم و مقایسه ای هم نکردم چون کار شاتباهی بود.کارگردانی و فیلم برداری فیلم در سطحی بالا قرار داشت و صحنه ها به خوبی به هم تنیده شده بودند،اما آن مشکل عدم توضیح کامل هنوز پابرجاست،در هر حال DC سنت مارول را شکست و به جای این که پیش زمینه ای بسازد(به جز فیلم مرد پولادین) سراغ جنگ رفت!!!
از دید جلوهای ویژه با توجه به سابقه ی درخشان زک اسنایدر در خلق صحنه هایی با جلوه های ویژه ی سنگین این فیلم نیز اثری کامل از این دید بود.
قهرمان های داستان بسیار سنگین طراحی شده بودند و هنگام تماشای این فیلم بسیار این موضوع به چشمم آمد و از این دید نیز فیلم عالی عمل کرده.
این فیلم یک فیلم ابرقهرمانی قوی با بودجه ی سنگین بود که شهامت بسیاری را می طلبید و خب آقای اسنایدر و نویسندگان شهامتی بیشتر از این حرف ها برای خلق اثار غیرمنتظره داشتند.اثری که گفت:هر فرشته ای می تواند شیطان شود،اثری که گفت عشق چیزی برتر از اختلاف نژادیست.
در پایان من طبق سنتی که همیشه راعایت می کنم یاداور می شوم که این فیلم را بدون هیچ انتظار یا مقایسه ای با سه گانه ی کریستوفر نولان دیدم و با فکری باز با آن روبه روشدم و در پایان فیلم گفتم(وای،عجب فیلمی بود!!!)
امتیاز بنده به این فیلم بدون در دید قرار دادن مشکلی که در بالا یادآور شدم که عملا با توجه به قوی عمل کردن فیلم در دیگر قسمت ها به چشمم نیامد 10/10 میباشد.
با تشکر از وقتی که برای مطالعه ی این نقد اختصاص دادین