بتمن که از عملکرد ابرقهرمان ، سوپرمن در هراس است، خود را تبدیل به ناجی جدید شهر گاتهام میکند. زمانی که بتمن و سوپرمن در جنگ با یکدیگر به سر میبرند، تهدیدی تازه نسل بشر را در خطر بزرگتری از آنچه با آن رو به رو بودند قرار میدهد…
پر دلیل ترین فیلم برای جنگ ها در میان فیلم های مارول و دی سی(دلیل مناسب برای نبرد ها می آورد،صرفا داستان تسخیر زمین نیست)
موسیقی متن شاهکار
انتخاب عالی بازیگر
نقاط ضعف
زک اسنایدر سعی داشت تا یک فیلم ابرقهرمانی بسازد، اما کاراکتر های آن چنان ابرقهرمانانه به نظر نمی رسیدند. فیلم Batman v Superman: Dawn of Justice ویژگی های یک فیلم ابرقهرمانی، مثل عظلات قوی، شنل، وسایل و تجهیزات مختلفی را شامل می شود، اما دو ستاره ی اصلی فیلم چندان جالب نیستند، آنها بیشتر خودخواه، خشن، پرخاشگر و عصبانی هستند و در بیشتر فیلم به عنوان یک شخصیت بد شناخته می شوند، در نسخه ی زک اسنایدر حفاظت از جهان یک وظیفه نیست بلکه بار اضافی است که بر دوش کاراکتر های می باشد و تلاش و مبارزه ی این دو کاراکتر ۱۵۰ دقیقه طول می کشد، در حالی که دقیقه به دقیقه ی آن اشتباه محض می باشد.
فیلم طلوع عدالت بازسازی سوپرمن و اقتباسی از فیلم قبلی زک اسنایدر، یعنی Man of Steel است. اگرچه فیلم فروش خوبی داشت، اما بازهم چندان مورد پسند منتقدان و برخی از هواداران واقع نشد. مخصوصا بخاطر پایان فیلم، زمانی که سوپرمن (هنری کویل) در حال مبارزه با جنرال زُد (مایکل شنون) بود، در حالی که به مرگ هزاران نفر از مردم در اطراف خود چندان توجهی نداشت. آیا این چنین رفتاری از سوپرمن درست است؟ آیا او واقعا شجاع است؟ آیا او به طور غیر مستقیم مسئول مرگ مردم بی گناه است؟ اینها سوالاتی هستند که در طول چند سال گذشته همیشه در مورد آنها بحث می شود.
فیلم بتمن علیه سوپرمن از جایی آغاز می شود که بروس وین (بن افلک) در بین مبارزه ی ویرانگر سوپرمن و زُد به متروپلیس می رسد که همین نبرد باعث تخریب ساختمان اداره ی وین در شهر می شود. ۱۸ ماه بعد و با افزایش خشونت و جرم در گاتهام بتمن، بروس وین بیشتر از دست سوپرمن و قدرت بدون کنترل او عصبانی می شود.
او تنها نیست. بعد از اقدامات سوپرمن برای نجات لویس لین (امی آدامز) که منجر به کشته شدن افراد بیشتری شد، کنگره به رهبری سناتور جون فینچ (هالی هانتر) بحثی پیرامون جایگاه سوپرمن در جهان را مطرح می کند. در بازگشت به متروپلیس، لکس لوتر (جسی اینسبرگ) در تلاش برای کنترل کریپتونیت است، ماده ای که می تواند به سوپرمن آسیب برساند و به ظاهر تعادل را به جهان بازگرداند، در حالی که همین ماده باعث تهدید بیشتر حیات بشر خواهد شد.
زک اسنایدر در این فیلم نسبت به Man of Steel درگیر پس زمینه ی سنگین تری است، او در تلاش برای برقراری امنیت در جهانی است که هیچ جایگاه مشخصی ندارد. رابطه زک با فیلم بتمن علیه سوپرمن مقداری هم گیج به نظر می رسد، چون در یک طرف به عنوان یک مظهر قدرتمند به سوپرمن احترام می گذارد و از طرف دیگر او را توسط مجلس سنا یک تهدید معرفی می کند. نکته ی دیگری که در فیلم وجود دارد، آنها از نبرد سوپرمن و زُد یک مجسمه ساخته اند و به نظر می رسد که به آن افتخار می کنند، در حالی که همان نبرد باعث کشته شدن هزاران نفر شد.
سناتور فینچ در نکته ای یادآوری می کند که، دموکراسی یک گفتگو است تا شاید این دیدگاه در سوپرمن تاثیر داشته باشد، اما این نوع گفتگو ها باید بصورت پنهانی انجام شود، مسئله ای که زک آن را رعایت نکرده است. این فیلم همچنین در رده ی سنی ۱۳+ قرار گرفته است، ولی با صحنه هایی که در آن وجود دارد این محدوده ی سنی چندان مناسب فیلم به نظر نمی رسد.
بن افلک نقش یک بتمن مجهز را بازی کرد، حتی اگر کاراکتر او توسط دیوید اس.گویر و کریس تریو طراحی شده باشد. شخصیت او قابل تغییر و انعطاف پذیر است در حالی سوپرمن همچنان یک چهره ی ثابت می باشد. اما بهترین شخصیت فیلم که همیشه بصورت پنهانی در حال انجام کارهای خود است، کاراکتر Wonder Woman با بازی گل گدات می باشد. هیچ توضیحی برای سرگردانی های او در گاتهام داده نشد، اما با ظاهر شدن دیانا پرینس در شخصیت ابرقهرمانی خود، یک روح تازه به فیلم تزریق شد. از نکات جالب دیگر او قدرت شگفت انگیز او ارتباطش با بروس وین می باشد و اگر هیچ چیز جالبی در فیلم بتمن علیه سوپرمن وجود نداشت، حداقل توانست تبلیغ خوبی برای فیلم Wonder Woman باشد.
از مشکلات Wonder Woman و البته فیلم بتمن علیه سوپرمن، می توان به این مسئله اشاره کرد که او بیشتر سعی دارد تا کاراکتر خود را دور از حوادث نگه دارد در حالی که هر وقت داستان به سمت او چرخید، می توانست در فیلم ظاهر شود و این فیلم کابوس وار را مقداری جذاب کند. زک اسنایدر سعی کرده بود تا یک فیلم حماسی مثل The Empire Strikes Back و یا Iron Man 2 بسازد، اما نتیجه ی آن فقط یک فیلم ملال آور شد که صرف نظر از فروش آن هیچ بازخورد مثبتی در بین طرفدران و منتقدان نداشت.
اختلاف بین سوپرمن و بتمن قطعا می توانست بک فیلم جالب باشد، اما طبق فیلم بتمن علیه سوپرمن می توان نتیجه گرفت که حداقل زک اسنایدر قادر به انجام چنین پروژه ای نیست. اگر بخواهیم به بتمنِ فیلم بپردازیم می بینیم که در چندین صحنه احتمال مرگ ۱۰۰ درصد او وجود دارد از جمله در نبرد پایانی فیلم، او در درگیری با سوپرمن نیز بیشتر به یک روبات شبیه بود تا بتمن آماده، همچنین در همان اواسط فیلم شخصیت او توسط سوپرمن شناخته شد و به نظر می رسد جنگ و آشتی این دو قهرمان هیچ دلیلی نداشت. در انتها اگر بخواهیم مقایسه ای بین بتمن زک اسنایدر با بازی بن افلک و بتمن کریستوفر نولان با بازی کریستین بیل انجام دهیم، نتیجه ی آن کاملا مشخص است، شکست محض بن و زک و باید دید بلایی که این دو نفر بر سر این کاراکتر محبوب DC آوردند، همچنان در فیلم هایی مثل The Batman و Justice League ادامه خواهد داشت یا خیر!
پر دلیل ترین فیلم برای جنگ ها در میان فیلم های مارول و دی سی(دلیل مناسب برای نبرد ها می آورد،صرفا داستان تسخیر زمین نیست)
نقاط ضعف
مبهم بودن برخی اتفاقات داستانی
عدم پاسخگویی به برخی سوالات
آخرین ساخته ی کارگردان مرد پولادین جلوه ای دیگر را از موجودیت ابر قهرمانان دنیای تخیل به نمایش می گذارد،ترس،ضعف و هر نقطه ای که باعث سقوط آنها می شود.
این فیلم جلوه گر نوعی جدید از تاریکی دنیای دی سی است که امضای کارگردان آن یعنی زک اسنایدر است.در زمان تماشای این فیلم اولین چیزی که توجه من را بدان جلب کرد نوع قدرت بی حد بن افلک در به نمایش گذاشتن کارکتر بت من بود،چه بسا در زمان شروع فیلم ما چیزی جز بروس وین ثروت مند را نمی دیدیم،اما نکته ی جالب که قدرت کارگردان را در ایجاد یک فیلم ابرقهرمانی فوق العاده قوی به نمایش می گذارد این است که انگار بروس وین از همان دوران نوجوانی تبدیل به بتمن افسانه ای شهر گاتهام شده بود و لباس و ماشین و غارش تنها نمادی کوچک از شکوه بتمن درون این فیلم را به نمایش می گذارد.در حالت کلی بن افلک بدور از ژشست های اضافی و یا دیالوگ های خاص و تکان دهنده که اصولا در تریلر ها مورد توجه قرار می گیرند یا فرم نامناسب دهن هنگام صحبت(زمانی که قسمت سوم بتمن نولان را دیدم و فرم دهان کریستین بیل زمانی که داشت پلیس ها را آزاد می کرد و با رابین حرف می زد واقعا نا امید شدم) صرفا بتمن واقعی را به نمایش گذاشت و نمره ی آن کامل است و لبخند آن در تریلر فیلم کافی بود تا همانجا بگویم این فیلم عالی خواهد بود.
و اما سوپرمن،سوپرمن که زندگی زمینی را بهتر از خود زمینی ها انجام می دهد و شغلی معمولی دارد،نوید یک قهرمان کامل را می دهد،این سوپر من یعنی هنری کویل توانسته به راحتی نقش یک سوپرمن را که از تشبیه شدن به خدا به سطوح آمده را نشان دهد،سبک فیلم برداری خاص فیلم بعضی ها را دچار کج بینی کرده اما در واقع این سبک در حال نشان دادن حالتی است که مردم عادی اورا می بینند نه خودش، برای همین است که بعضی فکر کرده اند کارگردان قصد داشت اورا شبیه دا جلوه دهد که ابدا فکر اشتباهی است!سوپرمن در رابطه ای عمیق با همکار خود که نقش آن را ایمی آدامز بازی کرده، است،این رابطه در فیلم به شکل کاملی نمایش گذاشته شده است و به صورتی کامل علاقه آنها به یکدیگر را نشان می دهد،به طوری که ما میبینیم هر دو برای کارهایشان به آن یکی توضیح می دهند و سعی می کنند دیگری را از خطر دور برانند.نقشی که ایمی آدامز بازی کرد کامل بود و بدون زیاده روی در رابطه شان آن را به شکلی کامل به نمایش گذاشت.
و اما واندر وومن،مسلما این که بشود توضیح خاصی در رابطه با پیشینه ی او و کار های او در گذشته را در این فیلم جا داد کار بسیار ناممکنی بود اما به هر حال آن را با ورودی مناسب به درون داستان آوردند.البته این نکته را هم که داستان بیش از حد بزرگ بود را نباید فراموش کرد و مسلما نمی توان توضیح همه چیز دا به عهده ی این فیلم گذاشت،باید شکیبا بود تا فیلم های بعدی دنیای دی سی کران شوند.
در زمینه ی دشمن قهرمانان یعنی لکس لوتر نیز فیلم عملکرد ستایش آمیزی را داشته،لکس را من نمی توانم عملا بد بدانم،و این نقطه ی اوج شخصیت پردازی فیلم است،لکس هدفی دارد همانگونه که اسمیت در سه گانه ی میتریکس داشت.او عملا بد نیست،تفاوت اهداف است که به خوب و بد جلوه می دهد،او پوسته نمی خواهد،اسم نمی خواهد و نمی خواهد که مردم فراموش کنند این قهرمانان نیز گناهانی مرتکب شده اند،هر کسی نداند سوپرمن خودش خوب می داند عامل ورود زاد و افرادش به زمین بوده اند و در حقیقت سوپرمن عامل این ویرانی ها بود ولی به قول مک ری در فیلم The town مهم نیست که چقدر عوض بشی،بازم باید به خاطر کار هایی که کردی تقاص پس بدی،لکس این را می خواهد،او می خواهد همه بدانند سوپرمن هم حاظر است به خاطر منافع خودش(حال چه مادی چه احساسی)تبدیل به یک قاتل شود،و بتمن نیز می تواند آدم بکشد اگر بخواهد!!!همه می توانند عوض شوند،هیچ چیز پایداری وجود ندارد،از دید من دیالوگ های لکس بهترین از بهترین دیالوگ ها بوده اند.
اما نقص اصلی فیلم در داستان یا شخصیت پردازی نیست،بلکه در عدم توضیح نامناسب وقایع فیلم است،به عنوان مثال اگر خوب چشممان را باز نکنیم و نبینیم که در سمت راست میز بروس وین زمانی که داشت اطلاعات را هک می کرد آن چند برگه در حال به زمین افتادن بودند نمی توان متوجه آن شد که بروس خواب ندیده و فلش از راهی دیگر با بروس صحبت کرده(نکته ای که وبسایت و کاربران زیادی را دچا این سوال اشتباه کرد که مگر فلش می تواند به درون رویای کسی برود؟)
از دیدکارگردانی من مشکلی را ندیدم و به هیچ عنوان این فیلم را با سه گانه ی نولان مرتبط نمی دانستم و مقایسه ای هم نکردم چون کار شاتباهی بود.کارگردانی و فیلم برداری فیلم در سطحی بالا قرار داشت و صحنه ها به خوبی به هم تنیده شده بودند،اما آن مشکل عدم توضیح کامل هنوز پابرجاست،در هر حال DC سنت مارول را شکست و به جای این که پیش زمینه ای بسازد(به جز فیلم مرد پولادین) سراغ جنگ رفت!!!
از دید جلوهای ویژه با توجه به سابقه ی درخشان زک اسنایدر در خلق صحنه هایی با جلوه های ویژه ی سنگین این فیلم نیز اثری کامل از این دید بود.
قهرمان های داستان بسیار سنگین طراحی شده بودند و هنگام تماشای این فیلم بسیار این موضوع به چشمم آمد و از این دید نیز فیلم عالی عمل کرده.
این فیلم یک فیلم ابرقهرمانی قوی با بودجه ی سنگین بود که شهامت بسیاری را می طلبید و خب آقای اسنایدر و نویسندگان شهامتی بیشتر از این حرف ها برای خلق اثار غیرمنتظره داشتند.اثری که گفت:هر فرشته ای می تواند شیطان شود،اثری که گفت عشق چیزی برتر از اختلاف نژادیست.
در پایان من طبق سنتی که همیشه راعایت می کنم یاداور می شوم که این فیلم را بدون هیچ انتظار یا مقایسه ای با سه گانه ی کریستوفر نولان دیدم و با فکری باز با آن روبه روشدم و در پایان فیلم گفتم(وای،عجب فیلمی بود!!!)
امتیاز بنده به این فیلم بدون در دید قرار دادن مشکلی که در بالا یادآور شدم که عملا با توجه به قوی عمل کردن فیلم در دیگر قسمت ها به چشمم نیامد 10/10 میباشد.
با تشکر از وقتی که برای مطالعه ی این نقد اختصاص دادین
بروس وين كه بار ديگه به انسانيت ايمان آورده و تحت تاثير كار خودخواهانه ي سوپرمن قرار گرفته با متحد جديدش دايانا پرايس گروهي تشكيل ميدهد تا تا بادشمني بزرگتر مقابله كنند...
هشت سال بعد از اینکه «بتمن» ( کریستین بیل ) تمام جنایت های «هاروی دنت» را گردن میگیرد، رهبر گروهی از تروریست ها بنام «بین» ( تام هاردی )، شهر گاتهام را ویران می کند و اینگونه است که شوالیه تاریکی برای محافظت از شهر باز می گردد...
بتمن به کمک سرگرد جیم گوردون و دادستان جدید هاروی دنت، شهر را از وجود آخرین خانوادههای تبهکاری پاک می کند. همکاری این سه نفر ظاهرا موثر واقع میشود، اما طولی نمی کشد که خود را در مقابل هرج و مرج های یک تبهکار نو پا بنام جوکر، عاجز می بینند...
بروس وین که در تمام عمرش، شهر خود، گاتهام را غرق در فساد و خلاف دیده است، تصمیم میگیرد به قهرمانی تبدیل شود که گاتهام بیشتر از هر چیزی به آن نیاز دارد – بتمن…
«بتمن» (وال کیلمر) به کمک یک روانشناس (نیکل کیدمن)، و «رابین»، که یک آکروبات سیرک است، به نبرد با «دو چهره» (تامی لی جنز) و «ریدلر» (جیم کری) می رود...
مردی بدذات و عجیب و غریب، مشهور به «پنگوئن» (دنی دویتو)، به کمک یک تاجر فاسد بنام «مکس شرک» (کریستفر واکن) قرار است کنترل شهر گاتهام را در دست بگیرد. «بتمن» تنها کسی است که می تواند جلوی آن دو را بگیرد، گرچه «زن گربه ای» (میشل فیفر) نیز راه و روش خود را برای مقابله با آن ها دارد...
«بروس وین» (مایکل کیتون) بعنوان شوالیه تاریکی شهر گاتهام به نبرد با جنیاتکاران بر می خیزد و با اولین دشمن بزرگ خودش، یعنی جوکر (جک نیکلسون) روبرو می شود...
«زن گربه ای»، «جوکر»، «ریدلر» و «پنگوئن» با همکاری یکدیگر سعی دارند نقشه ای را برای کنترل کل دنیا پیاده کنند، تنها مانع برای آن ها «بتمن» و «رابین» هستند...