یک پاندا از چین به آفریقا سفر میکند و در آنجا با هیپوها، هیناها و گوریلها روبهرو میشود. او دوست اژدهای ربودهشدهاش را نجات میدهد، دوستان جدیدی پیدا میکند و از خانه جنگلی آنها محافظت میکند.
یک شوالیه نترس برای نجات روح برگزیده، وارد یک قلمرو مرگبار میشود. او در مواجهه با جادوگران، شیاطین و دشمنان وحشی، متوجه میشود که بازگشت او میتواند هرج و مرج به پا کند و بشریت را به نابودی بکشاند.
الیوت و ریدلی، پدر و دختری هستند که در حال رانندگی، به طور تصادفی با یک تک شاخ برخورد میکنند. آنها تصمیم میگیرند تک شاخ را به یک استراحتگاه دور افتاده در دل طبیعت ببرند. این استراحتگاه متعلق به یک مدیر عامل ثروتمند شرکت داروسازی است.
واسه میکی، مردن دیگه یه چیز کاملاً عادیه. آخه اون مثل یه ابزار مصرفی (یا مهره سوخته) میمونه که خودش داوطلب شده تا خطراتی که بشریت رو تهدید میکنه، روی خودش آزمایش کنه. هروقت هم که میمیره، دوباره بازسازی میشه و بیشتر خاطراتش هم سر جاش میمونه. ولی خب، چی میشه اگه میکیِ شمارۀ ۱۷ از میکیِ شمارۀ ۱۸ بیشتر زنده بمونه؟
هر بدنی از تعداد بیشماری سلول تشکیل شده که مثل یک ارتش منظم عمل میکنند. هر کدام از این سلولها وظیفه خاص خود را دارد. هدف نهایی و هماهنگ همه این سلولها این است که کل بدن یا موجود زنده بتواند به فعالیت خود ادامه دهد و زنده بماند.
اژدهایِ اندرِ شرور، مسیرِ ویرانی را در پیش میگیرد و دختری جوان و گروهی از ماجراجویانِ غیرمنتظره را بر آن میدارد تا برای نجاتِ دنیایِ رو به رویی، دست به کار شوند.
مومونگا، که اکنون به عنوان پادشاه جادوگر اینس اوال گاون شناخته میشود، با گردآوری پادشاهی جادوگر و ارتش عظیم مردگان خود، به اتحاد با پادشاهی مقدس و تئوکراسی سلین پیوست تا در نبردی سخت، امپراتور شیطان جالدابائوت را شکست دهند. این انیمه سینمایی بخش حذف شده از فصل چهار را پوشش خواهد داد.
سازندگان سینما تصمیم گرفتهاند تا انیمیشن کلاسیک دیزنی، "سفیدبرفی و هفت کوتوله" که در سال ۱۹۳۷ ساخته شده است را با استفاده از بازیگران واقعی به یک فیلم سینمایی تبدیل کنند.داستان فیلم درباره شاهزاده خانمی است که برای نجات پادشاهیاش از دست ملکه بدجنس، با هفت کوتوله همراه میشود.
روح نژا و آئوبینگ پس از یک فاجعه نجات یافت، اما بدنهایشان در حال نابودی بود. تایئی ژنرن تصمیم گرفت با استفاده از نیلوفر هفت رنگ، بدنهایشان را دوباره بسازد.
این فیلم به بررسی زندگی رابی ویلیامز از کودکی، عضویت در گروه تیک دت و موفقیتهایش به عنوان یک هنرمند انفرادی میپردازد. همچنین به چالشهای شهرت و موفقیت در زندگی او اشاره میکند.