جوانی برای یافتن شهابسنگی که به تازگی در کوهستان فرود آمده بود، به آنجا رفت، اما موجودی ناشناخته جان او را گرفت. آن موجود سپس به روستا حمله کرد و با خوردن ساکنان، وحشتی عظیم در سراسر جزیره برانگیخت.
یک تیم تحقیقاتی علمی پس از سقوط هواپیما در یک کوه یخی، با یک گرگ غولپیکر جهشیافته مواجه میشوند. گرگ، دختر اوتیسم یکی از اعضای تیم را میرباید و پدر برای نجات او، وارد نبردی مرگبار با گرگ میشود.
این اثر، روایتی نو از حماسه نیبلونگن است که شخصیت اصلی آن هاگن فون ترونجه، یک وایکینگ، است. او با خدایان کهن پیمان دوستی میبندد و در برابر حاکمی ستمگر قیام میکند.
داستان این فیلم در هندوستان دهه بیست میلادی رخ میدهد و درباره پسری جوان است که با یک اسب پرشور دوست میشود. در این دوران پرآشوب، تلاش این پسر برای رام کردن اسب و سوار شدن بر آن، او را به مبارزات مردم کشورش برای استقلال پیوند میدهد.
در نخستین سال امپراتوری تانگ کبیر، امپراتور وو در شهر لوئویانگ، پایتخت آن زمان، حضور داشت. در همین هنگام، قرار بود حکم اعدام جینپینگ به جرم جستجو برای موجودی افسانهای به نام "دیو بلعنده" اجرا شود.
میسون، یک دزد حرفهای، پس از ربوده شدن عشق زندگیاش توسط دشمنش، مجبور میشود دست به سرقت غیرممکن از یک کازینو بزند تا او را نجات دهد. او در این راه با رقبای بیرحم و مأموران افبیآی روبرو میشود و برای رسیدن به هدفش، همه چیز را به خطر میاندازد.
در جهانی که مورد هجوم زامبیها قرار گرفته و ویران شده است، نوجوانی زیرک و محافظش برای زنده ماندن تلاش میکنند. آنان در این راه با مخاطراتی پیوسته مواجه شده و مرزهای امید و وفاداری را به چالش میکشند.
یک استاد باتجربه موی تای، پس از آنکه همسر و دخترش به طرز وحشیانهای توسط نیروهای مرموزی به قتل میرسند، برای انتقامجویی بیرحمانهای دست به کار میشود. تونی جا در یک سکانس طولانی مبارزه، نمایش خیرهکنندهای از مهارتهای موی تای خود ارائه میدهد.
آب شدن یخچالها و فرسایش زمین، باعث بروز بلایای طبیعی بزرگی مانند سیل، زلزله و سونامی در آمریکای شمالی شده است. دانشمندان برای جلوگیری از فرو رفتن این قاره، به دنبال راههایی برای کنترل سطح آب هستند.
در این محیط تاریک و بیرحم، سوکی روزنهای از امید را مییابد: یک باشگاه مبارزه زیرزمینی خشن که به نیرومندترینها نوید آزادی میدهد. سوکی که چیزی برای باختن ندارد و انتقام، نیروی پیشبرنده هر گام اوست، باید نه تنها برای بقای خود، بلکه برای فرصتی برای بازیابی آزادیاش مبارزه کند.
گروهی از دانشجویان برای جشن فارغالتحصیلی به جزیرهای دورافتاده سفر میکنند، اما با یک مار پیتون غولپیکر مواجه میشوند. تلاش سرایدار مهربان برای نجات جان آنها، محور اصلی داستان است.
داستان در مورد مرد جوانی است که با اتکا به خاطرات گنگ دوران کودکیاش، قاتل مادر خود را شناسایی میکند؛ همان کسی که بیست سال پیش مادرش را به قتل رساند و او را به فروش رساند.