تبهکارانی که به شدت به دنبال پول نقد هستند، رئیس مافیای میامی، آوی حداد، را تا کلمبیا دنبال میکنند تا ثروت مدفون اسکوبار را در نزدیکی دهکدهی وارثان پیدا کنند. وکیل اسکوبار، سندی راس، پس از اینکه یک قتل او را مجبور به همکاری میکند، به آنها میپیوندد و رازهایی را با خود حمل میکند که میتواند همه آنها را به خطر بیندازد.
در میان شلوغی جمعیت هالووین، ناگهان پردهای بر فراز منطقهی شلوغ شیبویا کشیده میشود و تعداد بیشماری از شهروندان را در خود گرفتار میکند. در پی این اتفاق، ده مستعمره در سراسر ژاپن به لانههای نفرین تبدیل میشوند.
برایان پس از اخراج از شغلش، به عنوان پدر خانهدار فعالیت میکند. او به دعوت یک پدر خانهدار دیگر برای یک قرار بازی پاسخ مثبت میدهد، اما متوجه میشود که آن شخص، فردی متقلب و خارج از کنترل است.
مردی به یک مسابقه تلویزیونی میپیوندد. در این مسابقه، شرکتکنندگان اجازه دارند به هر نقطه از جهان سفر کنند، اما شکارچیانی که برای کشتن آنها استخدام شدهاند، آنها را تعقیب میکنند.
پروفسور جنیفر کانلی، نابغه جوان و دارنده ۵ مدرک دکترا، فناوری نظارت بر رویا را توسعه میدهد. او هنگام آزمایش آن روی خودش، با «آدام»، یک موجود هوش مصنوعی غیرمنتظره که توسط اختراع او ایجاد شده است، روبرو میشود.
انتقامجویان حتی تو بدترین موقعیتهای کیهانی همیشه یه جورایی پرچم امید دستشون بود، کسایی که میتونستن کل روز مبارزه کنن و کیف کنن. ولی تاندربولتسها؟ اونا کلاً یه چیز دیگهن! این فیلم جدید مارول یه تیم عجیب و غریب رو جمع کرده، نه قهرمانای خوشرنگ و لعاب، بلکه یه سری آدم غرغرو و ناسازگار. یلنا بلووا، قاتل بیوهی سیاه که طعنههاش باحاله، باکی بارنز، سایبورگ روس که قبلاً مامور مخفی بود، جان واکر که کاپیتان آمریکا رو ضایع کرده، گوست که دشمن تغییرشکلدهندهست، رد گاردین، سرباز قدیمی شوروی، تسکمستر که هر حرکتی رو میتونه کپی کنه و یه شخصیت مرموز به اسم «باب». باور کن، اینا اصلاً تیمی نیستن که بخوای واسه نجات دنیا روشون حساب کنی!
در سال ۱۹۸۶، فاکسِ جسور از یک جامعهی متجاوز فرار میکند تا خانوادهاش را پیدا کند. اما وقتی ملکه خواهر کوچکش را میدزدد و یک پلیس فاسد را به دنبالش میفرستد، فاکس چارهای جز نفوذ به همان جایی که از آن فرار کرده، ندارد.
مردی در یک راهروی زیرزمینی گم میشود. او به دنبال "راهنما" در این گذرگاه پیش میرود، اما پیدرپی اتفاقات غریبی برایش رخ میدهد. آیا این مکان واقعی است یا صرفاً یک توهم است؟ آیا مرد میتواند از این راهرو فرار کند؟
زنی در سفری انفرادی در مناطق برفی شمال مینه سوتا، بهطور اتفاقی با صحنه آدمربایی یک دختر نوجوان روبرو میشود. او درمییابد که کیلومترها از نزدیکترین شهر و دور از دسترس آنتن موبایل، تنها امید این دختر نوجوان برای نجات است.
یک سرباز سابق که اکنون به عنوان نگهبان امنیتی فعالیت میکند، خاطرات جنگ را در ذهن خود مرور میکند و از زنی بیگناه در برابر قاتلان بیرحم پلیس محافظت میکند.
مارک کِر، ستارهی در حال رشد هنرهای رزمی ترکیبی در اواخر دههی ۱۹۹۰، در تلاش برای رسیدن به قلهی افتخار و تبدیل شدن به بزرگترین مبارز دنیا بود. اما مسیر او با موانع شخصی بزرگی از جمله اعتیاد به مواد افیونی و مشکلات رابطهاش با دوستدخترش، داون، همراه بود.
در یک جنگ وحشیانه میان شیاطین، شکارچیان و دشمنان مخفی، دختری اسرارآمیز به نام «رِزه» وارد دنیای دنجی شده است. او اکنون با مهلکترین نبرد خود روبرو است، نبردی که در دنیایی بیقانون برای بقا، از عشق مایه میگیرد.