یک زیردریایی روسی در دریای گرینلند ناپدید میشود. فرمانده ویکتور ورونین که برادرش هم در زیردریایی حضور دارد، مأموریت نجات را آغاز میکند. در همین حین، با تخریب یک ایستگاه تحقیقاتی در قطب، یک هیولای کراکن از دل آبها بیرون میآید.
در زمان جنگ و ویرانی، یک هیزمشکن فقیر و همسرش در جنگلی بزرگ زندگی میکنند. روزی، زن نوزاد دختری را پیدا و نجات میدهد، که تغییری غیرقابلبرگشت در زندگی این زوج و کسانی که سر راه این کودک قرار میگیرند، ایجاد میکند.
تبعید به ناحق، محکومیتی بدون محاکمه، تهمت بی دلیل. داستان "مرد خدا"، چالش ها و مصیبت های قدیسی به نام نکتاریوس اگینا را به تصویر می کشد. او در حین موعظه کلام خدا، نفرت ناعادلانه دشمنان خود را تحمل می کند...
پانزده سال پیش، آندری زیر نظر پدرش، سرهنگ رودینا، در یک مدرسه خاص و سری آموزش میدید. این مدرسه محلی بود که مأموران سرویس اطلاعات خارجی از دوران نوجوانی در آن پرورش مییافتند.
زمانی که یک سفینه فضایی که در آسمان دچار سانحه شده، بر روی یکی از شهرهای کشور روسیه سقوط میکند، دختری که پدرش فرماندهی نیروهای ارتش را برای قرنطینه منطقه را در دست دارد، بهترین دوستش را از دست میدهد. او که از این اتفاق بسیار خشمگین است هر بیگانه ای را سر راهش میبیند کارش را یکسره میکند تا اینکه به یک بیگانه متفاوت برخورد میکند...
بلافاصله پس از مرگ gogol ، بین او را به خاطر مرگ قزاق ها و زنان جوان به دست اسب سوار تاریکی مقصر معرفی می کند ، زیرا او بود که دستور داد آنها را در انبار مخفی کنند...
در اواسط دههی چهل میلادی گروهی از سربازان شجاع روسی تلاش میکنند تا با تانک افسانهای تی سی و چهار که تقریبا نابوده شده است ، از اسارت آلمانیها فرار کنند…
شخصیتی خارق العاده و مرموز است، در عین حال او (رودیون مگلین) یک بازرس برجسته است. رودیون به تنهایی کار می کند تا پنهان کاری روش غیر معمول خود را حفظ کند.