روث و مگان، دو دوست صمیمی، یک مغازه عتیقهفروشی در ماسول هیل دارند. آنها بهطور اتفاقی با یک ماشین زمان مواجه میشوند و سفری به گذشته را آغاز میکنند تا مغازه خود را پر کنند، بدون اینکه بدانند چه آسیب جبرانناپذیری به تار و پود کیهان وارد میکنند.
یک مددکار اجتماعی پرانرژی و مشتاق، پنج غریبه عجیب و غریب را گرد هم میآورد تا به آنها در حل مشکلات وجودیشان کمک کند، اما خودش را در موقعیتی میبیند که نمیتواند از پسِ آن بربیاید.
یک مأمور سابق دولتی پس از مورد حمله قرار گرفتن، به همراه خانوادهاش فرار میکند. او در جریان تعقیب شدن در سراسر کشور، برای محافظت از خانواده با گذشتهی تاریک و دشمنان خطرناکش روبهرو میشود و سرانجام برای یک درگیری نهایی به لاسوگاس میرسد.
دریاچه جِساپ در فلوریدا، متراکمترین دریاچه از نظر تعداد تمساح در کل ایالات متحده است - که مردم محلی آن را به عنوان «جایی که میتوانید مادر شوهرتان را برای اسکی روی آب ببرید» میشناسند. این داستان ۱۳ روز جهنمی در این دریاچه در سال ۲۰۰۳ است.
این رویداد کنسرت که توسط اریکا هنینگسن، بازیگر اصلی سریال، در تئاتر تاریخی مجستیک نیویورک اجرا میشود، شامل اجرای آهنگهای پرطرفدار سریال از فصلهای اول و دوم توسط اریکا هنینگسن، بلیک رومن، امیر تالای، کریستین بورل، جسیکا ووسک، جرمی جردن و کریستینا آلابادو و با حضور ویژه استفانی بئاتریز، کیمیکو گلن، ویوین مدرانو، سم هفت و ریچارد هورویتز است.
در این ویژه برنامه کمدی یک ساعته و خندهدار، کانان گیل به موضوعات مختلفی از دشواری صحبت کردن با والدین گرفته تا قانون اساسی هند، با نگاهی زیرکانه میپردازد. بامزه نگه داشتن ماجرا آسان است. کانان واقعیت را حفظ میکند.
داستان درباره موجودی کوچک به نام «استیچ هد» است که توسط یک پروفسور دیوانه در قلعهای بیدار میشود تا از دیگر ساختههای پروفسور در برابر مردم شهر گروبرز نابین محافظت کند.
یک مدیر اجرایی برای تضمین خرید یک برند شامپاین مشهور قبل از کریسمس به فرانسه سفر میکند، اما برنامههایش زمانی که درگیر یک رابطه عاشقانه ناگهانی با یک پاریسی جذاب میشود، به هم میریزد - و درمییابد که او پسر بنیانگذار آن برند است.
در یک روز و شب تابستانی وحشی در آپارتمانشان در ایست ویلیج، بانی، کلاهبردار خیابانی و دوستش دینو، با گروهی از همسایگان عجیب و غریب نقشه میکشند تا جسد یک مرده را پنهان کنند. با گذشت زمان و افزایش گرما، هرج و مرج حکمفرما میشود.
برایان پس از اخراج از شغلش، به عنوان پدر خانهدار فعالیت میکند. او به دعوت یک پدر خانهدار دیگر برای یک قرار بازی پاسخ مثبت میدهد، اما متوجه میشود که آن شخص، فردی متقلب و خارج از کنترل است.
یک پدر مطلقه با اکراه به خاطر فرزندانش به جشن کریسمس همسر سابقش در آتلانتا میپیوندد و به طور غیرمنتظرهای با کسی آشنا میشود که ممکن است به او کمک کند دوباره به عشق ایمان بیاورد.
ریچل کارور که ناامیدانه میخواهد به نیویورک برگردد، با دشمن قسمخوردهی خانوادهاش، جیکوب راش، سوپراستار تجارت، معاملهای میکند. با این حال، رقابت تلخ خانوادههایشان همه چیز را تهدید میکند.
یک ستاره رسانههای اجتماعی که به خاطر انتشار مطالب تکاندهنده مشهور است، پس از حادثهای مرموز در حین فیلمبرداری یکی از ویدیوهایش که با پیانو همراه بوده، استراحت میکند. او که در کلبهای کوهستانی تنها مانده، توسط روزنامهنگاری که شروع به اخاذی از او میکند، از هم میپاشد.
در آپارتمانی در بروکلین، جایی که دیوارها نازک هستند و زندگیها با هم تداخل دارند، هفت ساکن کاملاً متفاوت، عشق، دعواهای ناخوشایند و بحرانهای وجودی آپارتمان را در قالب تصویری خندهدار و درهمتنیده از زندگی مدرن که هر بار توسط یکی از همسایهها روایت میشود، تجربه میکنند.
زنی که قصد دارد مغازه چاپ حروفچینی مادربزرگش را بفروشد، پس از ملاقات با یک علاقهمند به حفظ آثار باستانی، هدف غیرمنتظرهای پیدا میکند که هر دوی آنها را به سمت فرصتی برای رستگاری و عشق سوق میدهد.
ریکو پسر خوب و مهربانی است و از زندگی در کنار همسر و پسرش نهایت لذت را میبرد. از وقتی که ۱۵ سال پیش ۱۰۰ میلیون دلار در قرعهکشی برنده شد، هیچ چیز دیوانهوار نیست، تا زمانی که کارتهای اعتباری از کار بیفتند.