مودگلیانی، هنرمند ایتالیایی، در بحبوحه جنگ جهانی اول در پاریس، طی یک دوره ۷۲ ساعته، با موانع مختلفی از جمله بمبها، پلیس، روابط عاطفی و نقدهای هنری دست و پنجه نرم میکند تا فضایی مناسب برای خلق و نمایش آثار هنری خود بیابد.
این فیلم در مورد زنی به نام مککی است که پس از از دست دادن شغلش، به جای آشپزی که خانوادهاش پیشنهاد میکنند، به کلاس بازیگری میرود و در آنجا عاشق همبازی خود میشود.
کاترینا و دوستانش با شاهزاده جوانی روبرو میشوند که فقط کاترینا میداند او قهرمانی از یک بازی ویدیویی با آیندهای شوم است. آیا او میتواند او را نجات دهد؟
زوجی متاهل که قصد داشتند از یکدیگر جدا شوند، در یک حادثه دچار فراموشی می شوند. آنها دیگر هیچ خاطره ای از یکدیگر یا زندگی مشترکشان ندارند. با این حال، آنها دوباره عاشق یکدیگر می شوند. خانواده های آنها که از این موضوع مطلع می شوند، سعی می کنند حافظه آنها را بازگردانند تا طلاق آنها نهایی شود.
اولیس به سراغ یک مشاور شغلی میرود و در پایان، کلینیک را با توانایی شگفتانگیزی ترک میکند؛ او حالا میتواند با یک لمس ساده، شغل مناسب هر فرد را کشف کند.
یک زن در بهترین دوران زندگی خود به سر میبرد، تا اینکه متوجه میشود کسی بزرگترین راز او را به داستان یک سریال پربیننده تبدیل کرده، و در آن سریال او نقش آدم بد را دارد.
در نخستین اجرای ویژه استندآپ کمدی آنتونی رودیا با عنوان «کاملاً قابلدرک»، سفری طنزآمیز به دل آشفتگیهای فرزندپروری، نزاعهای زناشویی و دستوپنجه نرم کردن با نادانیهای جامعه است. آنتونی به پوچیهای زندگی روزمره، بزرگ شدن در خانوادهای مهاجر و تلاش برای حفظ شیوههای سنتی تربیت فرزند میپردازد.
آجش، فروشنده طلا، سکههای طلای گرانبهایی را برای عروسی در یک روستا قرض میدهد، اما وقتی شوهر خلافکار عروس نقشه میکشد تا طلاها را بردارد و او را برای همیشه ساکت کند، خود را در خطر مییابد.
بیل بور، کمدین مشهور، در برنامه جدید استندآپ کمدی خود به نام «سالهای مرده» به موضوعاتی مانند غم و اندوه مردان و توصیههای قرار ملاقات با زبانی طنزآمیز میپردازد.
عیسی و ماریا زوجی هستند که در روابط خود با چالشهایی روبرو هستند. با این حال، آنها به تازگی صاحب فرزند شدهاند. برای سامان دادن به زندگی جدید خود، تصمیم به خرید یک میز قهوهخوری جدید میگیرند. تصمیمی که زندگیشان را متحول خواهد کرد.
وکیلی که به بیماری نادری دچار است و او را از دروغ گفتن باز میدارد، سفری زمینی در سرتاسر فرانسه را آغاز میکند. این اثر، فانتزیای موسیقایی است که در آن، سازهای ترومپت و پیانو با یکدیگر تلفیق شدهاند. موسیقی این اثر، ساختهی ابراهیم معلوف است.
در دهه نود میلادی، در شهر لس آنجلس، یک محافظ شخصی مسئولیت حفاظت از یک خواننده مشهور موسیقی پاپ و دوست پسر ورزشکار او را در برابر یک تعقیبکننده مزاحم بر عهده میگیرد.
یک خانواده افسانهای از جنگجویان بازیهای ریتمیک باید در اعماق آینده مبارزه کنند تا آنچه را که از بشریت الکلی باقی مانده است، از یک فاجعه وحشتناک نجات دهند که تهدید میکند همه آنها را برای همیشه کاملاً هوشیار کند.
جف و ریچ، دو برادر، برای جلب توجه و محبت پدر و دستیابی به موفقیت، با یکدیگر به رقابت میپردازند. پس از وقوع حادثهای ناگوار، جف برای طلب یاریهای ماورایی به فرقهای پناه میبرد. مراسم آیینی آنها سبب رهایی نیرویی اهریمنی در شهرشان میگردد که پیامدهایی غیرمنتظره را به دنبال دارد.