مری، دختر دوازده سالهای از دوبلین است که با شجاعت با این واقعیت روبرو میشود که ننهی محبوبش در حال مرگ است. اما ننه نمیتواند از زندگی دست بکشد و وقتی یک زن جوان مرموز با یک پیام برای ننه در خیابان مری ظاهر میشود، مری به یک ماجراجویی غیرمنتظره کشیده میشود.
ادیسه، پس از بیست سال دوری از خانه، به ایتاکا بازمیگردد و با مشکلات بزرگی روبهرو میشود. همسرش اسیر شده و پسرش در خطر است. او باید با استفاده از قدرت و هوش خود، خانوادهاش را نجات دهد و به پادشاهی خود بازگردد.
این فیلم روایتی عمیق و سرشار از احساسات از روزگار همراهی فیلمساز با پدرش است. داستانی که هم از دلِ تجربههای شخصی او برمیخیزد و هم با نگاهی موشکافانه و بیطرفانه روایت میشود. همچون یک عشق پایدار، انتخابی برای زندگی و شیوهای خاص از بودن در جهان.
فرانکو آموره، افسر پلیس، درست شب قبل از بازنشستگیاش، به صحنه جرمی فراخوانده میشود که در آن بهترین دوست و همکار قدیمیاش، دینو، بر اثر سرقت الماس به قتل رسیده است...
دو برادر که تحت فشار سنگین بدهیها قرار داشتند، طرحی پیچیده ریختند تا با فریب یک دختر وارث ثروتمند، خانه خانوادگیشان را در شهر ناپل حفظ کنند. اما به ناگاه، عشقی غیرمنتظره وارد زندگی یکی از برادران شد و این امر باعث شد تا اجرای نقشه آنها با دشواریهای جدیدی روبرو شود.
فیلم مستند «سی و سه» داستان مردم ناپل را در انتظار قهرمانی تیم محبوبشان در سری آ روایت میکند. این فیلم با نشان دادن شور و اشتیاق مردم به فوتبال و شهرشان، اهمیت این ورزش در هویت و زندگی آنها را به تصویر میکشد.
داستان این فیلم در زمان جنگ جهانی اول رخ میدهد. دکتر زورزی در درمانگاهی مشغول مداوای سربازان است، اما با رقابت دکتر جولیو و علاقهی هر دوی آنها به پرستار آنا روبرو میشود. همزمان با شیوع آنفلوآنزای اسپانیایی، اوضاع پیچیدهتر میشود.
دیابولیک و جینکو توسط یک باند جنایی بیرحم دستگیر و در یک سلول زندانی میشوند و هیچ راه فراری برای آنها وجود ندارد. دیابولیک گذشته مرموز خود را برای بازرس فاش میکند. در همین حال، اوا کانت و آلتئا به شدت به دنبال مردان خود هستند.
داستان درباره یک مرمتکار جوان است که برای نجات یک نقاشی قدیمی به ایتالیا سفر میکند. اما در این سفر با یک نفرین شیطانی و یک هیولای افسانهای روبرو میشود و جان خود را به خطر میاندازد.
کلاودیو دل فالکو، قهرمان کاراته و کیوان، در آستانهی آخرین مبارزهی حرفهای خود قرار دارد. در همین حین، یک باند جنایی به سرکردگی آلفا، با هدف گروگانگیری همسر کلاودیو، به ویلای او یورش میبرد. این در حالی است که کلاودیو مشغول آماده شدن برای مبارزهای است که میتواند زندگی او را تغییر دهد.
یک تروریست سابق که به دلیل ترس از مکانهای شلوغ و باز، خانهنشین شده است، ناگهان با گذشتهای روبرو میشود که از بیرون به سراغش میآید و او را در موقعیتی قرار میدهد که باید تصمیمات دشواری بگیرد.
آمریگو، پسربچهای هفت ساله، در سال 1946 به دلیل فقر شدید خانوادهاش، ناپل را به مقصد شمال ایتالیا ترک میکند تا در آنجا زندگی بهتری داشته باشد. این سفر بخشی از یک برنامه دولتی برای کمک به کودکان فقیر بوده است.