جونگ سئو در آستانه ازدواج، یک آپارتمان برنده میشود. برای پرداخت پیشپرداخت، به پدرش که مادرش را بدون نفقه طلاق داده، مراجعه میکند. دیدار با خانواده جدید پدر، به دلیل تفاوت خواستهها، آشوب به پا میکند و جونگ سئو را با خواستههای واقعی خود و دیگران روبرو میسازد.
استفانی، دانشجویی که از یک کابوس خشونت آمیز تکراری رنج می برد، به خانه برمی گردد تا تنها کسی را که ممکن است بتواند این چرخه را بشکند و خانواده اش را از مرگ وحشتناکی که ناگزیر در انتظار همه آنهاست، نجات دهد، پیدا کند.
هنگامی که پدر اولیویا، که یک مدلساز است، تصمیم به بازنشستگی از شرکت خانوادگیشان میگیرد، اولیویا خود را شایستهترین فرد برای جانشینی او میداند. با این حال، ورود سایمون با دیدگاههای وسیع و بلندپروازانهاش، نه تنها آرامش و ثبات زندگی اولیویا را به خطر میاندازد، بلکه موقعیت او به عنوان جانشین پدرش را نیز متزلزل میکند.
در شهر الد تاون، گروهی از دوستان کودکی که سالها پیش مرتکب قتل شدهاند، با سایهی سنگین راز خود در بزرگسالی روبرو میشوند. وقوع ناپدید شدنهای مرموز در شهر، وحشت پنهان گذشته را تهدید به آشکار شدن میکند.
سه محقق پدیدههای فراطبیعی در یک قبرستان گمشده، از جنایات یک پزشک قلابی به نام لیندا هازارد پرده برمیدارند که بیماران خود را با گرسنگی کشته است. در این مستند، ارواح قربانیان برای بازگو کردن سرنوشت خود حضور دارند.
مولی پری در یک جنگ خونین علیه نیروهای جنایتکاری است که به او ظلم کردهاند. ماموریت او افسانه سرنوشت محتوم را هدف قرار میدهد، اما برای مولی، با حضور شبح مرگ در کنارش، این یک مسئله سیاسی نیست. این یک مسئله شخصی است.
النور (فیلدس)، جوان سرگردان مرموزی که با لباسی که به تن دارد و مقدار کمی پول به شهر ملبورن میآید، گذشتهای تلخ دارد و تمایلی به بازگویی آن ندارد. او در یک مهمانپذیر کهنه که هماتاقیاش، روی (کاکرین)، با کنایه آن را "هتل کالیفرنیا" میخواند، اقامت میکند. این مهمانپذیر در حاشیه پرآشوب شهر، یعنی جایی که النور به آنجا آمده، قرار دارد.
آنا و ایو که زمانی عاشق یکدیگر بودند و از هم جدا شدهاند، سالها بعد به واسطهی مستند دخترشان دوباره ملاقات میکنند و با وجود زخمهای گذشته، در تلاش برای احیای رابطهشان هستند.
ناپدید شدن مرموز دامپزشکی به نام یو نا، که شبانه رخ داده، با قتلهای زنجیرهای مرتبط است که ۲۰ سال پیش توسط فردی موسوم به "شبح پلید" انجام شده بود. سرنخها نشان میدهند که این قاتل بیرحم بار دیگر فعال شده است.
در یک سفر خارجی به ظاهر بیخطر، یک خانواده بزرگ و یک زوج جوان با مشکلات شخصی، ناگهان با خطر یک خودروی فراری روبرو میشوند. این وضعیت، مفاهیمی چون زندگی و مرگ، اعتماد و شک، و صداقت و دروغ را در میان اعضای این خانواده به چالش میکشد.
گروهی از دوستان صمیمی که همگی در یک مدرسه خصوصی تحصیل میکنند، دلباختهی دانشآموز ممتاز و خوشبرخورد، سون-آ، هستند. تنها عضو این گروه که مدعی است علاقهای به او ندارد، جین-وو است؛ اما او نیز سرانجام به سون-آ علاقهمند میشود.
سوا، یک دختر شش ساله، در یک آپارتمان استودیویی با یک سیم آهنی که دور کمرش پیچیده شده، گیر افتاده است. با این حال، او به دلیل اختلالی ناشی از بدرفتاری گریه نمیکند. در حالی که سوا از گرسنگی در حال مرگ است، عمهاش سون-ایم به موقع برای ملاقات و نجات او میرسد. سون-ایم از طریق گفتههای یک همسایه متوجه میشود که مادر سوا بیش از ۱۰ روز است که برنگشته است. سون-ایم تصمیم میگیرد تنها خواهرزادهاش را از دست مادرش نجات دهد.