استفانی، دانشجویی که از یک کابوس خشونت آمیز تکراری رنج می برد، به خانه برمی گردد تا تنها کسی را که ممکن است بتواند این چرخه را بشکند و خانواده اش را از مرگ وحشتناکی که ناگزیر در انتظار همه آنهاست، نجات دهد، پیدا کند.
کریس چانی، زندانی سابق که به تازگی آزاد شده، دست به اقدامی بسیار خطرناک میزند: او الیسا، دختر ویسنته، گانگستر بانفوذ را میرباید. این اقدام، کریس و الیسا را در مسیری پرخطر قرار میدهد، چرا که "اِل کوروو"، قاتلی روانپریش که در پی انتقام از خانواده ویسنته است، آنها را تعقیب میکند.
در آیندهای نزدیک که فرزندآوری به طور سختگیرانهای تحت نظارت قرار دارد، ارزیابی هفت روزه یک زوج برای کسب صلاحیت والد شدن، به یک کابوس روانشناختی بدل میگردد.
سازندگان سینما تصمیم گرفتهاند تا انیمیشن کلاسیک دیزنی، "سفیدبرفی و هفت کوتوله" که در سال ۱۹۳۷ ساخته شده است را با استفاده از بازیگران واقعی به یک فیلم سینمایی تبدیل کنند.داستان فیلم درباره شاهزاده خانمی است که برای نجات پادشاهیاش از دست ملکه بدجنس، با هفت کوتوله همراه میشود.
داستان دارسی و آسترید روایتگر عشقی یکطرفه است؛ دارسی عمیقاً به آسترید علاقهمند است، اما این حس از سوی آسترید متقابل نیست. مسیر این داستان عاشقانه، برخلاف انتظارات هر دوی آنها، به سمتی کاملاً متفاوت پیش خواهد رفت.
یونا، دختر ۱۱ سالهای است که با پدرش، جولین، مربی پرش ارتفاع، زندگی میکند. زمانی که جولین در اثر سقوطی جدی راهی بیمارستان میشود، یونا در کنار برادر بزرگترش، کای، تنها میماند.
با رسیدن سارا، فرزند بزرگ خانواده، به سن قانونی و اعلام قصد ازدواجش با اوچو، خانواده دچار آشفتگی میشود و خاویر و ماریسا به دنبال راهی برای جلوگیری از آن هستند. همزمان، دنی با بحران وجودی مواجه است، پائولیتا حسادت میکند، کارلوتا از نامزد جدید خود که از خانوادهای متمول است خبر میدهد و روسیو نیز برای اولین فیلمش انتخاب شده است.
وقتی یک تهدید باستانی، وایکینگها و اژدهایان را به طور یکسان در جزیره برک به خطر میاندازد، دوستی بین هیکاپ، یک وایکینگ مخترع، و بیدندان، یک اژدهای خشم شب، تبدیل به کلیدی برای هر دو گونه میشود تا آیندهای جدید را با هم رقم بزنند.
هنگامی که جوانی به شهر خود در مونتانای دهه ۱۸۷۰ بازمیگردد تا میراث خانوادگیاش را مطالبه کند، رازهای مدفون گذشته شهر سربرمیآورند و به خشونت دامن میزنند. او در این میان، بین یک کلانتر که مصمم به برقراری نظم است و یک غریبه مرموز که قصد ویرانی دارد، گرفتار میشود.
گورو، که هم متخصص زنان است و هم از طرفداران پر و پا قرص آیدلها، پس از شنیدن خبر وقفهی کاری ناگهانی اِی، ستارهی محبوبش، دچار شوک عمیقی میشود. او هرگز تصور نمیکند که سرنوشت، پیوندی فراتر از درک و منطق بین او و اِی رقم خواهد زد. این در حالی است که در دنیای آیدلها، دروغ ابزاری قدرتمند به شمار میرود.
دنیس یک متخصص شراب (سوملیه) است که کشف میکند میتواند با قرار دادن پیامی در یک بطری شراب خالی که برای سال خاصی برچسبگذاری شده، زمان حال خود را تغییر دهد. او که دائماً در تلاش برای اصلاح اشتباهات گذشته است، خود را گرفتار این سفرهای زمانی مییابد.
این فیلم، داستان پر از خنده سفر دختری جوان به نام الیف را روایت میکند که میخواست خبرنگار جنگی شود، اما سر از نوشتن طالعبینی در بخش اخترشناسی درآورد.
ریون و پینکی، دو دوست صمیمی، تحت فرماندهی ناخدا سابرتوث، دزد دریایی قدرتمند، مشغول کارند. اما کنتس سیبیلا با حمله به کشتی آنها، سرکشتی باارزشی را میدزدد و پینکی را میرباید. این اقدام، بخشی از نقشه او برای به دام انداختن ناخدا سابرتوث و تصرف سرزمین دزدان دریایی است. حال ریون و ناخدا سابرتوث...
آقای هگزنمایستر از زندان فرار کرده و بار دیگر ویکسنبرگ را تهدید میکند. برای یافتن گوی باستانی که قادر به نابودی کل شهر است، مسابقهای علیه زمان آغاز شده است تا قبل از اینکه به دست افراد اشتباه بیفتد، آن را پیدا کنند.
کلارا، زنی رومانیایی، برای کار در آلمان فرزندش را در وطن تنها میگذارد و در آنجا مادر دو فرزند میشود؛ یکی در کنارش و دیگری در دوردستها که از او غافل شده است.