سوکیانگ، دختری علاقهمند به شنا، پس از آمدن به روستا، با وو-جوی اسرارآمیز آشنا میشود. پس از آنکه وو-جو او را از خطر غرق شدن نجات میدهد، پیوند عمیقی بین آنها شکل میگیرد. با این حال، مسیر زندگیشان از هم جدا میشود
ساکتیول، رهبر یک گروه خلافکار، کودکی به نام آماران را پس از نجاتش در یک نزاع باندی به فرزندی میگیرد. سالها بعد، ساکتیول هدف سوءقصد قرار میگیرد و به آماران مشکوک میشود. این ظن، زمینهساز درگیریای پیچیده بر سر وفاداری و انتقام بین آن دو میشود.
این اثر، پرترهای است از زندگی باربارا هپوُرث، مجسمهساز برجسته، که در آن او به مرور مناظر یورکشایر (زادگاه الهامبخش خود) و همچنین آتلیه خانگیاش در سِنت آیوِز، واقع در کورنوال، میپردازد.
آتنبورو در مستند خود، ضمن نمایش بزرگترین دوره اکتشافات اقیانوسی و تأکید بر اهمیت حیاتی آن، به بررسی زیستگاههای زیردریایی میپردازد و در کنار مشکلات، راهکارهای احیای حیات دریایی را نیز مطرح میکند.
دو خواهر تنها در مزرعهای دورافتاده، با موجودی به نام "پاگنده" مواجه میشوند. آنها که تنها هستند و هیچ کمکی ندارند، مجبورند برای زنده ماندن در این نبرد سخت تلاش کنند.
یک تکنیسین سردخانه موفق میشود جسد دختربچهای را دوباره زنده کند، اما برای زنده نگه داشتن او، باید از زنان باردار مواد بیولوژیکی برداشت کند. وقتی مادر دختربچه که یک پرستار است، متوجه زنده بودن فرزندش میشود، با تکنیسین وارد معاملهای میشود که هر دوی آنها را در مسیری تاریک و بیبازگشت قرار میدهد.
الکس و ماریا، یک زوج جوان و موفق، در حال برنامهریزی برای بچهدار شدن هستند. اما این کار برای آنها ساده نیست، زیرا هر دو غرق در شغل و استرسهای روزمره خود هستند.
مِیچن شاله در روایتی شخصی، تأثیر همیشگی جنگ ویتنام بر زندگی خود را بیان میکند. او به شرح دوران کودکیاش در بحبوحه جنگ، شجاعت مادرش و مهاجرتشان از ویتنام به فرانسه میپردازد.
در سال ۱۹۴۴، دفتر MI9 برای یافتن و کمک به فرار خلبانان متفقین سرنگونشده در اروپای شرقی، صهیونیستهای مهاجر از این مناطق به فلسطین را به عنوان جاسوس استخدام میکند. این افراد درگیر ماجراهای جنگی، سیاسی و شخصی میشوند.
هوریا، نوجوانی بیقرار و بیتاب، با موتورسیکلت قدیمی پدرش دل به جاده میزند تا مسیری طولانی را برای رسیدن به معشوقش طی کند. در میانه راه، دختری ۱۳ ساله به نام استلا که شخصیتی سرزنده و جسور دارد، به او ملحق میشود و این همراهی به شکوفایی دوستیای غیرمنتظره و عمیق میان آن دو میانجامد.
در سواحل دریاچه ژنو، نوجوان مارگو با یک کودک ۷ ساله تحت سرپرستی و یک ماهیگیر جوان سی و چند ساله آشنا میشود. این سه نفر خود را درگیر جاذبه، ناامیدی و میل به فرار مییابند.