یک روانپزشک در جریان جنگ جهانی دوم، رهبران نازی را پیش از دادگاه نورنبرگ معاینه میکند. او که در حین این کار رابطهای آشفته با هرمان گورینگ برقرار کرده، به تدریج وسواس شدیدی نسبت به درک ماهیت شرارت پیدا میکند.
امیلی وایلند، فیلمساز، برای ساخت مستندی با مادرش که از او جدا شده بود، دوباره همکاری میکند. وقتی مادرش ناپدید میشود، امیلی و دنی، فیلمبردار، در میان آثار اعتیادهای گذشتهاش، سرنخهایی را برای یافتن او دنبال میکنند.
در پی یک تراژدی خانوادگی، یک نوجوان بااراده و ناپدری داغدارش داوطلب میشوند تا به یک شرکت فناوری مرموز در ارزیابی سیستم عامل هوش مصنوعی جدیدش کمک کنند.
یک سرباز سابق یگان «سیل» که از اختلال PTSD رنج میبرد، پس از عاشق شدن و ربوده شدن زن مورد علاقهاش، یک تیم تشکیل میدهد تا او را نجات دهد. او در نهایت درمییابد که آن زن توسط یک دانشمند سوگوار، به صورت بیولوژیکی مهندسی و ساخته شده است.
یک مامور DEA و شریکش سارقانی را تعقیب میکنند: نوجوانان سرکش خودشان که با استفاده از تاکتیکهای والدینشان و اطلاعات طبقهبندیشده شروع به سرقت از کارتل کردهاند.
کارلایل، مردی که خلبان هری بلک را برای پرواز به استانبول استخدام کرده، در آنجا به قتل میرسد. اکنون، دایان رید مرموز و یک گانگستر محلی به نام راشی، به دنبال هری هستند و معتقدند که او پلاکهای بیقیمتی را که کارلایل برای جعل پول استفاده میکرده، در اختیار دارد.
زن جوانی از زندگی آشفتهاش فاصله میگیرد و در یک برج دیدهبانی آتشنشانی مشغول به کار میشود، اما وقتی پدیدههای ماورایی شروع به آشکار شدن میکنند، زندگیاش دگرگون میشود.
یک خاندان داروساز پس از مرگ عجیب بزرگ خاندانشان دوباره متحد میشوند. در حالی که اعضای خانواده با یکدیگر در حال جنگ هستند، نفرینی بر طمع آنها دامن میزند. ثروت مسکن آنها نمیتواند آنها را از آنچه در پیش است نجات دهد.
یک نویسندهی ناموفق اعلام میکند که مرتکب جرم بینقصی خواهد شد و این باعث میشود پلیس برای جلوگیری از قتلهای برنامهریزیشدهی او، تعقیب و گریز شدیدی را آغاز کند.
جراح یک فیلم بلند ترسناک-هیجانی روانشناختی است که در زمستان تاریک لندن اتفاق میافتد. داستان فیلم درباره یک هنرمند اجرا با بدن و ذهنی آسیبدیده به نام سوزی است که خیلی زود خود را درگیر یک رابطه عاشقانه مثلثی سادومازوخیستی مییابد.
مسابقه علیه یک قاتل سریالی سادیست در جریان است، زیرا یک بازمانده قاچاق انسان بیوقفه تلاش میکند تا دختر نوجوانی را پیدا کند که سرنوشتش با گذشت هر ساعت از ربوده شدنش، تیره و تارتر میشود.
چهار سوارکار به همراه نسل نوینی از تردستان بازگشتهاند تا با اجراهایی که ذهنها را در هم میآمیزد، پیچیدگیها، غافلگیریها و جادویی بیمانند را به نمایش بگذارند؛ جادویی که تاکنون در هیچ فیلمی به تصویر کشیده نشده است.
زندگی، لوک ولف، یک کهنه سرباز جنگ را به زادگاهش، جایی که خواهرش مبتلا به سندرم داون است، بازمیگرداند. اوضاع فرق کرده، یا شاید فقط او حالا فرق کرده است. لوک پس از سالها فرار از مشکلاتش، باید با هیولاهایش روبرو شود.
وقتی ترنس، سرباز عملیات ویژه، برای ساختن یک زندگی بهتر برای خود و نامزدش آلیس، تحت آزمایشی قرار میگیرد، بازگشت او به خانه با فاجعه همراه میشود، زیرا مصرف داروهایش را متوقف کرده و به جنونی وحشیانه فرو میرود.