دو برادر دوقلو که میخواهند زندگی پر دردسر خود را پشت سر بگذارند، به شهر زادگاهشان بازمیگردند تا دوباره شروع کنند. اما متوجه میشوند که شرارت بزرگتری در انتظار بازگشت آنهاست.
هفت مرد توسط ربایندگان نقابدار اسیر شدهاند. با روشن شدن دلیل اسارت، آنها باید بین قربانی کردن یک نفر یا تلاش برای یافتن راهی دیگر برای نجات همگی، تصمیمی سرنوشتساز بگیرند.
هنگام سوار کردن مسافر، یک راننده تاکسی سالخورده ویتنامی توسط سه تن از محکومان تازه گریخته از زندان شهرستان اورنج، تحت تهدید سلاح گرم به گروگان گرفته میشود.
یه مرد حسابی خودشو به آب و آتیش میزنه تا دختر گمشدهاش رو پیدا کنه، چون یه سری ویدیوی عجیب رازاشو رو کرده. آخرش این تعقیب و گریز به یه برخورد ترسناک با یه آدم مرموز میرسه.
مردی که تمام زندگیاش وقف خانوادهاش شده، دچار وسواسی عجیب میگردد: نجات جان کسانی که در پیچ تند روبهروی خانهاش قربانی تصادفات خودرو میشوند. این وسواس ممکن است به قیمت از دست دادن همه چیز برای او تمام شود.
میشل پس از تصادف مرگباری که منجر به خودکشی مسافرش میشود، فرار میکند. او و همسرش در حین پنهانکاری، دو میلیون یورو مییابند که زندگی آنها را دستخوش آشوب میکند.
پس از کشف حیرتآور مردی بیهوش در یک انبار قفلشده، کارمند تنهای یک مرکز نگهداری دورافتاده برای بقا در برابر دارودستهای سنگدل که قصد دارند محموله ارزشمندشان را به هر قیمتی بازیابند، باید تمام شب تلاش کند و بجنگد.
یک زوج جدا شده که برای دستگیریشان جایزه تعیین شده است، برای نجات جان خود و پسرشان، مجبور به فرار از دست کارفرمای پیشینشان میشوند؛ کارفرمایی که یک گروه از نیروهای ویژه پنهانی را برای نابودی آنها اعزام کرده است.
در ماه مه ۱۹۸۴، یک راننده بیکار بستنی با دانستن راه تقلب در مسابقه "شانست رو امتحان کن" شرکت میکند و بردهای زیادی کسب میکند. اما وقتی مدیران از هدف واقعی او مطلع میشوند، موفقیتش در خطر قرار میگیرد.
خانوادهای که در خانهای در ایندیانا زندگی میکردند، با وقایع عجیب و شیطانی روبهرو شدند که باعث شد خودشان و اهالی محل باور کنند خانهشان دروازهای به جهنم است.
آرجون سرکار، یک افسر برتر HIT (واحد مداخله در جنایات) از ویشاکاپاتنام، به جامو و کشمیر فرستاده میشود تا مجموعهای از قتلهای وحشیانه را بررسی کند. در حالی که او گروهی از قاتلان گریزان را تعقیب میکند، این پرونده مهارتها و قدرت ذهنی او را به چالش میکشد.
تعطیلات به فاجعه تبدیل میشود وقتی که فارغالتحصیل هوستون، کایل و دوستانش پس از سقوط هواپیما در باتلاقهای متروک لوئیزیانا، فرار میکنند و متوجه میشوند که چیز بسیار خطرناکتری در آبهای کمعمق کمین کرده است.
سازمان بوکوشی برنامهای را برای سربازان بازنشسته آمریکایی که در جنگ شرکت داشتهاند و به دنبال یافتن "هدف" و مسیر زندگی آینده خود هستند، ارائه میدهد. در حال حاضر، دولت از افزایش شتابان تعداد این شینجاهای مسلح، به شدت آموزشدیده و کاملاً وفادار در این "برنامه" که شباهت به یک فرقه دارد، نگران است.
در پاریسِ پانزدهم اوت، زنی باید کشته شود و قاتل قصد دارد تا پیش از نیمهشب عمل کند. در این میان، لیزا در آپارتمانش بیدار میشود و متوجه خلوتی خیابانها و گرمای شدید میشود. او به سرعت از رفتن همسرش، والتر، برای دیدار با خانوادهاش مطلع میشود و با تنهایی پیش رویش مواجه میگردد. آیا دو پلیس در این شهر میتوانند از رویارویی با یکدیگر بپرهیزند؟