این فیلم ترسناک سه داستان مرتبط را روایت میکند که در آن یک استاد روانشناسی، یک راهبه و یک زن جوان آسیبدیده درگیر ماجراهایی مانند ظهور ارواح و قتلهای زنجیرهای در یک دانشگاه انگلیسی میشوند.
داستان درباره یک پسر نوجوان است که پس از جدایی والدینش، با احساس تنهایی و اضطراب دستوپنجه نرم میکند. او که در این شرایط، خود را تنها میبیند، به تدریج متوجه وجود شخصیتهای عجیبی در دست راستش میشود. این اتفاق باعث شکلگیری دوستیای نامتعارف میان او و دستش میشود که اصلا مورد تأیید مادرش نیست.
در این داستان، یک محقق به نام نیک، نسخه اصلی کمدی الهی را از یک گروه قاچاق مافیا میدزدد. او به همراه معشوقهاش، جولیتا، وارد مسیری پرخطر میشود. همزمان، داستان زندگی دانته، خالق این اثر، روایت میشود که چگونه از یک ازدواج ناگوار فرار کرده و شاهکار خود را خلق میکند.
این فیلم، ادامه ماجراهای هیجانانگیز مامور ایتن هانت در قسمت هشتم از مجموعه فیلمهای ماموریت غیرممکن است. ایتان هانت و تیمش در جستجوی هوش مصنوعی خطرناکی به نام "انتیتی" هستند که به شبکههای اطلاعاتی جهانی نفوذ کرده است. آنها تحت تعقیب دولتها و یک فرد مرموز از گذشته ایتان قرار دارند و با کمک متحدان جدید و ابزاری برای نابودی "انتیتی"، در تلاشند تا از تغییر دائمی جهان جلوگیری کنند.
لینه برای تضمین آینده خودش و برادرش، همهچیز را به خطر میاندازد و سفری پرمخاطره را آغاز میکند. در طول یک شب پرالتهاب، او با گذشته تاریک خود روبهرو میشود.
گازا، یک خلافکار، برای تأمین هزینه درمان مادربزرگش به دنبال ۳۵,۰۰۰ پوند است. او برای این کار نقشهای میکشد که طی آن باید ظرف ۲۱ روز با فرهنگ جامائیکا آشنا شود تا بتواند کلاهبرداری خطرناکی را در لندن و جامائیکا انجام دهد.
ایان مردی تنها و سرشار از نفرت است که با آزار افراد آسیبپذیر، خشم خود را تخلیه میکند. او در خیابانهای پورتسموث به دنبال قربانی بعدی میگردد و از گذشتهاش درس نمیگیرد.
پس از آنکه بابا اسمورف به اسارت رازمِل و گارگامل، دو جادوگر بدجنس، درمیآید، اسمورفت برای نجات او، اسمورفها را در مأموریتی به دنیای حقیقی هدایت میکند.
دکتر و دوستانش وارد سیارهای میشوند که در واقع یک منطقه جنگی تحت کنترل «اربابان جنگ» است. آنها با استفاده از سربازان انسانی ربودهشده، در حال ساختن ارتشی برای تسخیر کهکشان هستند.
یک معلم مدرسهی فلسطینی درگیر کشمکشی درونی است؛ او باید میان تعهد خطرناکش به مقاومت سیاسی، حمایت عاطفی از یکی از شاگردانش و فرصت ایجاد یک رابطه جدید با یک مددکار داوطلب، توازن برقرار کند.
سه خواهر برای شرکت در مراسم عروسی سوم مادرشان که پیش از این دو بار بیوه شده بود، به خانه خانوادگی باز میگردند. این بازگشت آنها را وادار میکند تا با گذشته روبرو شوند و در مورد آینده تصمیم بگیرند. در این میان، مهمانان رنگارنگ و غیرمنتظره عروسی نیز به آنها کمک میکنند.
آل کاپون، گانگستر بدنامی بود که به دلیل زخمی در صورتش، «صورتزخمی» نامیده میشد. او در سال ۱۹۱۹ به شیکاگو رفت و با همکاری جانی توریو، در دهه ۱۹۲۰ یک امپراتوری جنایتکارانه در زمینه قمار را در این شهر بنیانگذاری کرد.
طی هفت روز وهمآلود، دهکدهای بینام در زمانی و مکانی نامشخص ناپدید میشود. در این میان، والتر تیرسک، مردی از اهالی روستا که اکنون کشاورز شده است، و چارلز کنت، ارباب دستپاچهی عمارت، دو دوست دوران کودکی هستند که باید با هجوم دنیای بیرون و ضربهی ناشی از مدرنیته روبرو شوند.