گروهی از دوستانی که همگی مادران جدید هستند، وقتی یکی از آنها متهم به آسیب رساندن به نوزادش میشود، از هم میپاشند. این اتهام، پیوند دوستی آنها را از بین میبرد و تقریباً خانوادههایشان را نابود میکند.
در قلب لندن معاصر، یک تماس تلفنی ناشناس، دو کارآگاه باهوش را به رویارویی بر سر یک پرونده قتل قدیمی می کشاند، یکی زن جوانی است که در مراحل اولیه کارش است. دیگری مردی با ارتباط خوب مصمم است از میراث خود محافظت کند.
لورنا بردی یک روز صبح از خواب بیدار می شود و جسدی را در خانه اش پیدا می کند که نمی داند زن مرده کیست. او به خودش شک دارد، زیرا مدت هاست از حملات شدید راه رفتن در خواب رنج می برد.
داستان از یک شبکه تلویزیونی شروع میشه که کارمندها کارهای روزمره رو انجام میدن و نمایش های تلویزیونی برای پخش تهیه میکنند تا اینکه راننده اون شبکه تلویزیونی که داشته دوتا از همکار ها رو میرسونده مقصدشون,توسط یه زامبی زخمی میشه و به یه اویل تبدیل میشه و دونه دونه افراد اون شبکه رو اویلی میکنه به جز تهیه کننده و چند نفر دیگه از کارمندهای اون شبکه رو....