سازندگان سینما تصمیم گرفتهاند تا انیمیشن کلاسیک دیزنی، "سفیدبرفی و هفت کوتوله" که در سال ۱۹۳۷ ساخته شده است را با استفاده از بازیگران واقعی به یک فیلم سینمایی تبدیل کنند.داستان فیلم درباره شاهزاده خانمی است که برای نجات پادشاهیاش از دست ملکه بدجنس، با هفت کوتوله همراه میشود.
وقتی یک تهدید باستانی، وایکینگها و اژدهایان را به طور یکسان در جزیره برک به خطر میاندازد، دوستی بین هیکاپ، یک وایکینگ مخترع، و بیدندان، یک اژدهای خشم شب، تبدیل به کلیدی برای هر دو گونه میشود تا آیندهای جدید را با هم رقم بزنند.
هنگامی که جوانی به شهر خود در مونتانای دهه ۱۸۷۰ بازمیگردد تا میراث خانوادگیاش را مطالبه کند، رازهای مدفون گذشته شهر سربرمیآورند و به خشونت دامن میزنند. او در این میان، بین یک کلانتر که مصمم به برقراری نظم است و یک غریبه مرموز که قصد ویرانی دارد، گرفتار میشود.
ریون و پینکی، دو دوست صمیمی، تحت فرماندهی ناخدا سابرتوث، دزد دریایی قدرتمند، مشغول کارند. اما کنتس سیبیلا با حمله به کشتی آنها، سرکشتی باارزشی را میدزدد و پینکی را میرباید. این اقدام، بخشی از نقشه او برای به دام انداختن ناخدا سابرتوث و تصرف سرزمین دزدان دریایی است. حال ریون و ناخدا سابرتوث...
آقای هگزنمایستر از زندان فرار کرده و بار دیگر ویکسنبرگ را تهدید میکند. برای یافتن گوی باستانی که قادر به نابودی کل شهر است، مسابقهای علیه زمان آغاز شده است تا قبل از اینکه به دست افراد اشتباه بیفتد، آن را پیدا کنند.
هوریا، نوجوانی بیقرار و بیتاب، با موتورسیکلت قدیمی پدرش دل به جاده میزند تا مسیری طولانی را برای رسیدن به معشوقش طی کند. در میانه راه، دختری ۱۳ ساله به نام استلا که شخصیتی سرزنده و جسور دارد، به او ملحق میشود و این همراهی به شکوفایی دوستیای غیرمنتظره و عمیق میان آن دو میانجامد.
این داستان درباره سه جنگجوی تاریخی (یک وایکینگ، یک نینجا و یک خلبان جنگ جهانی دوم) است که هرچند خودشان قاتل هستند، اما در نهایت به طعمه قویترین قاتل تاریخ تبدیل میشوند.
تیمی نامنظم از غواصان که قصد داشتند یک خودروی غرقشده را از رودخانه بیرون بکشند، با هجوم یک کوسه نر بسیار مهاجم مواجه شده و در عملیات خود ناکام ماندند.
دو همسفر ناهمگون در سفری جادهای از بنگلور به هیمالیا، در میان مناظر زیبا، با چالشها و لحظات احساسی روبرو شده و به تدریج رابطهای عمیق بینشان شکل میگیرد.
چهار داستان به هم پیوسته که در سال 1987 در اوکلند، کالیفرنیا، اتفاق میافتند، از عشق به موسیقی، فیلم، آدمها، مکانها و خاطراتی فراتر از جهان قابل شناخت ما خواهند گفت.
یک مهندس نادیده گرفته شده به آلاسکا فرستاده میشود تا ادعای یک دانشمند عجیب و غریب را بررسی کند که میگوید گرفتن رعد و برق میتواند منبع جدیدی از انرژی تجدیدپذیر باشد.
داستان سه دوست را دنبال میکند که کشف میکنند با عطسهای ساده میتوانند ۲۰ سال به عقب یا جلو در زمان سفر کنند. اما آیندهای که به آن میرسند به خوبی چیزی نیست که انتظار داشتند و مجبور میشوند مسئولیت نجات جهان را بر عهده بگیرند.
روبین ۱۱ ساله، دختر جسور و دوستان صمیمیاش که خودشان را "هودز" مینامند، آن قطعه زمین پوشیده از بوته و درختچه در انتهای کوچه بنبستشان را پادشاهی جادویی میدانند.
دو خواهر و برادر که سالها از یکدیگر دور بودهاند، برای یافتن چشمه افسانهای جوانی، دست در دست هم میدهند. آنها با تکیه بر نشانههای تاریخی، سفری پرماجرا و حماسی را آغاز میکنند. در صورت موفقیت، این چشمه جادویی میتواند عمر جاودانه را به آنها هدیه کند.
مستندی درباره اینوکستاگ، یوتیوبر ۲۱ سالهای که بدون سابقه ورزشی، رویای صعود به اورست را در یک سال در سر دارد و نشان میدهد چگونه زندگیاش را برای رسیدن به این هدف تغییر میدهد.
یک دختر هاوایی که از تنهایی رنج میبرد، با موجودی فضایی که از محل خود گریخته، طرح دوستی میریزد. این دوستی به دخترک کمک میکند تا بتواند خانواده از هم پاشیدهاش را دوباره سر و سامان دهد.