نوستالژی برای دیکتاتوری مستندی است درباره دلتنگی بخش زیادی از مردم رومانی و دیگر کشورهای اروپای شرقی برای دوران کمونیسم. این فیلم نظرات افراد مختلف را در این باره منعکس میکند.
پس از آنکه بر اثر آتشسوزی، کارمند برجسته یک شرکت مرموز هوش مصنوعی جان خود را از دست میدهد، یک روزنامهنگار مستقل به تحقیق درباره آن میپردازد. او برای پردهبرداری از حقیقت به تکاپو میافتد و در این مسیر، شبکهای از اسرار را برملا میکند و تأثیرات مخرب نرمافزار هوش مصنوعی بر جهان را آشکار میسازد.
ولاد، پسرِ یک موزهدار، در نمایشگاه قهرمانان رومانی، الکساندرو کوزا را زنده میبیند. آنها سپس به دیدار شخصیتهای تاریخی مهمی چون سنت اندرو و ولاد به میخکشنده در لحظات کلیدی زندگیشان میروند.
کلارا، زنی رومانیایی، برای کار در آلمان فرزندش را در وطن تنها میگذارد و در آنجا مادر دو فرزند میشود؛ یکی در کنارش و دیگری در دوردستها که از او غافل شده است.
الکس و ماریا، یک زوج جوان و موفق، در حال برنامهریزی برای بچهدار شدن هستند. اما این کار برای آنها ساده نیست، زیرا هر دو غرق در شغل و استرسهای روزمره خود هستند.
در سال ۱۹۴۴، دفتر MI9 برای یافتن و کمک به فرار خلبانان متفقین سرنگونشده در اروپای شرقی، صهیونیستهای مهاجر از این مناطق به فلسطین را به عنوان جاسوس استخدام میکند. این افراد درگیر ماجراهای جنگی، سیاسی و شخصی میشوند.
هوریا، نوجوانی بیقرار و بیتاب، با موتورسیکلت قدیمی پدرش دل به جاده میزند تا مسیری طولانی را برای رسیدن به معشوقش طی کند. در میانه راه، دختری ۱۳ ساله به نام استلا که شخصیتی سرزنده و جسور دارد، به او ملحق میشود و این همراهی به شکوفایی دوستیای غیرمنتظره و عمیق میان آن دو میانجامد.
«منتوری» روایتگر داستان جانی بالتا، وارث ناپخته یک امپراتوری مالی است. پدرش، دورین، پس از تصادفی، او را از خانه طرد کرده و شش ماه فرصت میدهد تا با کمک خواهرش مگدا، مسئولیتپذیری خود را ثابت کند.
نُه دونده استقامتی در مسیری ۲۵ روزه، طولانیترین و زیباترین مسیر پیادهروی رومانی، "ویا ترانسیلوانیکا" را از شمال به سمت دانوب پیمودند. این چالش همراه با سختیهای فراوان بود و هیچ تضمینی برای اتمام آن توسط دوندگان وجود نداشت.
در رومانی دهه ۱۹۲۰، میخائیل پس از سالها دوری، به روستایش بازمیگردد تا از النای بیوه خواستگاری کند. اما او در ابراز عشقش مردد میشود و از کشیش روستا کمک میخواهد. اوضاع زمانی بغرنج میشود که میخائیل متوجه میشود النا خواستگار دیگری به نام ماندرلو دارد، در حالی که اهالی روستا در حال تدارک چیزی هستند.
چهار نوجوان برای رسیدن به آرزوهایشان، با فروش آنلاین جزوات SAT کسب درآمد میکنند: سُفی برای دانشگاه سوئیس، الکس برای استودیوی ضبط، آمالیا برای تحت تأثیر قرار دادن پدرش و تومیتا برای ماجراجویی. اما این موفقیت دیری نمیپاید و آنها با واقعیتهای زندگی روبهرو میشوند.
سه شخصیت به نامهای «برف، چای و عشق» در حین فرار از زندان، به توانایی سفر در زمان دست مییابند. در این میان، جنگی بزرگ در حال وقوع است و امپراتورها به دنبال قدرت و ثروت هستند. زمان برای نجات افرادی که باید نجات پیدا کنند، در حال اتمام است.
مردی بیهدف به نام کاستیکا به طور ناخواسته نامزد ریاست جمهوری میشود. حزب حامی او فاسد است و قصد دارد با شکست در انتخابات به اختلاس ادامه دهد، در حالی که کاستیکا فقط به فکر حل مشکل جای پارک همسایهاش است.