Eszter Tompa

اُرسولیا، مأمور اجرای قانون در شهر کلوژ-ناپوکا، پایتخت ترانسیلوانیا، مأموریت می‌یابد تا مردی بی‌خانمان را از یک زیرزمین تخلیه کند. این اقدام، عواقب ناگواری به دنبال دارد و اُرسولیا را با یک دوراهی اخلاقی عمیق روبرو می‌سازد که او را در مسیر حل آن به چالش می‌کشد.

چهار دوست دوران کودکی که اکنون متاهل هستند، برای صرف شام همدیگر را ملاقات می کنند و همه قبول دارند که همسران خود را دوست دارند، اما دیگر تمایلی به آنها ندارند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند که یک باشگاه کفار ایجاد کنند تا وقتی می‌خواهند بیرون بروند و خوش بگذرانند، به عنوان پوشش عمل کنند...

زنی که در مورد پروانه ها و حشرات تحقیق می کند، محدوده روابط خودش و کسی که عاشقش است را آزمایش می کند.

رادو، مردی سی و چند ساله تصمیم می‌گیرد در شب سال نو از دوستش جدا شود و به دوست سابقش برگردد...