دو برادر ماجراجویی بینظیری را آغاز میکنند - سفری در اعماق تونلهای جنگ جهانی دوم در جبل الطارق برای یافتن گنجی گمشده. پیچیدگیهایی پیش میآید و آنچه که به عنوان یک ماجراجویی آغاز شده بود، در نهایت به یک موقعیت مرگ و زندگی برای زنده ماندن تبدیل میشود.
یک دانشمند نابغه اما متکبر، در پی یک آزمایش هولناک، موجودی را خلق میکند که زنده شود. در نهایت، این اقدام منجر به تباهی هم خودِ خالق و هم آن مخلوق تراژیک میشود.
یک مادر تازه متولد شده که در حال مبارزه با مشکلاتی است، با حضوری که نسلهاست در خانه خانوادگیشان کمین کرده و امنیت، سلامت عقل و زندگی فرزند نوزادش را تهدید میکند، مبارزه میکند.
در نمایش درگ خود در بروکلین، در حالی که زامبیها در حال شیوع هستند، دراگ کوئینها و بچههای کلوپ با زامبیهایی که تشنهی مغز هستند، مبارزه میکنند و اختلافات شخصی را کنار میگذارند تا از تواناییهای متمایز خود در برابر تهدید مردگان متحرک استفاده کنند.
در حالی که در خوابگاه هستند، ساکن خوابگاه توسط موجودی ماوراءالطبیعه وحشت زده میشود. نوعی موجود ماوراءالطبیعه به نام «مکوم» (دنبال کننده) وجود دارد که هنگام نماز آنها را دنبال میکند.
بعد از اینکه فضانورد سام واکر از اولین مأموریت فضایی خود برمیگردد، ناسا برای توانبخشی و آزمایشهای پزشکی او را تحت مراقبت در یک خانه با امنیت بالا قرار میدهد. با این حال، زمانی که اتفاقات نگرانکنندهای در اطراف ملک شروع میشود، او میترسد که چیزی فرازمینی او را تا زمین دنبال کرده باشد.
مردی در یک راهروی زیرزمینی گم میشود. او به دنبال "راهنما" در این گذرگاه پیش میرود، اما پیدرپی اتفاقات غریبی برایش رخ میدهد. آیا این مکان واقعی است یا صرفاً یک توهم است؟ آیا مرد میتواند از این راهرو فرار کند؟
یک افسر پلیس که در حال بررسی پروندههای کودکان گمشده است، حقایق نگرانکنندهای را کشف میکند، در حالی که اتفاقات ماوراءالطبیعه، خانوادهاش و آرامش بارامولا را تهدید میکند.
فینِ ۱۷ ساله پس از رهایی از اسارت با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکند. در همین حال، خواهرش در رویاها از طریق "تلفن سیاه" تماسهایی دریافت کرده و رؤیاهای نگرانکنندهای از مورد تعقیب قرار گرفتن سه پسر در اردوگاه زمستانی "دریاچه آلپاین" میبیند.
دختری تخممرغی عجیب را به روستا میآورد و متوجه میشود که متعلق به یک هیولاست. پس از آن، یک هیولای غولپیکر از دریاچه خارج شده و برای یافتن تخم خود، روستا و ساکنانش را نابود میکند.
در یک جنگ وحشیانه میان شیاطین، شکارچیان و دشمنان مخفی، دختری اسرارآمیز به نام «رِزه» وارد دنیای دنجی شده است. او اکنون با مهلکترین نبرد خود روبرو است، نبردی که در دنیایی بیقانون برای بقا، از عشق مایه میگیرد.
در قلمرو وروکا، پادشاه ساموئل یک گروه نخبه از شکارچیان هیولا را احضار میکند تا شیطان استخوانی باستانی را که تهدیدی برای پادشاهی رمِنی است، از بین ببرند.
آنا پس از فوت والدینش، غمگین و تنها، برای زندگی به فلوریدا و نزد مادربزرگش میرود. او در آنجا وارد جمعی از نوجوانان میشود، اما مشاهدهی یک عمل خشونتآمیز هولناک باعث میشود او در شرایطی خطرناک و گرفتار قرار گیرد.
اما، دختر مارتین، برای یافتن حقیقتِ اتفاقی که سی سال پیش برای والدینش رخ داده بود، نگهبان شبانه میشود. ملاقات او با وُرمر، قاتل سریالی، در سلولش، این قاتل را از کما بیرون میآورد و زنجیرهای از حوادث سرنوشتساز را رقم میزند.
پِری نوجوان که ازدواج سنتیاش دچار مشکل شده، برای رفع آن، به آرشیوهای خانوادگی در سلیمانیه (دهه ۲۰۰۰) که پس از فوت زودرس مادرش توسط خویشاوندان ثبت شده، مراجعه میکند.