گروهی کشتیکجکار برای اجرای نمایشی در شهری دورافتاده، قراردادی پرمنفعت را قبول میکنند، اما در ادامه متوجه میشوند که این شهر توسط یک رهبر فرقه اداره میشود که نقشههای شومی برای آنها در سر دارد.
رهبران هفت کشور دموکراتیک ثروتمند در حالی که در حال تهیه بیانیهای در مورد یک بحران جهانی هستند در جنگل گم میشوند و در تلاش برای یافتن راه خروج با خطر مواجه میشوند.
دانش آموزان مدرسه شبانه روزی به نام های سامانتا و کلارا که نمی توانند برای تعطیلات به خانه بروند، با ورود یک گروه آدمکش درست زمان کریسمس، با خطری مرگبار روبرو می شوند...
دانشجویی که برای فرار از دست کارفرمای نامردی به جزیرهای دورافتاده پناه برده بود، قصد داشت تا با برداشت گوجه فرنگی امرار معاش کند. اما سرنوشت او را به سوی ماجرایی هیجانانگیز سوق داد؛ جایی که با گروهی آدمهای عجیب و غریب، عشقی ناب و مبارزهای سخت برای بقا مواجه شد.
ملاتی، در حالی که از گرسنگی جان داده بود، جسد بیجانش در کنار مادری یافت شد که مشغول صرف غذای محبوبش، تلور ایكان پارانگ، بود. با این اتفاق تلخ، ملاتی به موجودی شبحوار به نام پونتیاناک تبدیل شد و با ترساندن اهالی روستا و بلعیدن غذایشان، وحشت را بر دل آنها انداخت.
در دل زمستانی سخت و طاقتفرسا، کشتیای غریب در سواحل روستای ماهیگیری ایسلند غرق میشود. زنی بیوه و تنها که در آن روستا زندگی میکند، ناگهان خود را در موقعیتی دشوار و انتخابی پیچیده میبیند. این زن قرن نوزدهمی، باید تصمیمی غیرممکن بگیرد.
یک زوج جوان پس از خرید خانهای با گذشتهای تاریک، درگیر اتفاقات ماورایی میشوند. با ورود یک روحخوان به خانه، رازی هولناک آشکار میشود که زندگی و روح آنها را تهدید میکند.
داستان درباره وسواس یک زن جوان که روحش آشفته است و خون آشامی وحشتناک که شیفته اوست.این رابطهٔ نفرینشده، وحشتی بیحد و حصر را در پی داشته و موجب رعب و وحشت فراوانی شده است.
در اوج تابستان سال ۱۹۹۰، دو غریبه با جسدی بیجان، راهی دل جنگلهای انبوه شدند. آنها به دنبال مکانی اسطورهای میگشتند که باور داشتند قادر است معجزه کند و مرده را به زندگی بازگرداند.
یک پزشک متخصص قلب، پس از مرگ مشکوک دخترش که پس از یک مراسم مذهبی رخ داده بود، به مرگ او شک میکند و معتقد است که دخترش ممکن است هنوز زنده باشد. او با یک کشیش بر سر این موضوع اختلاف پیدا میکند و سعی میکند حقیقت را کشف کند.