دو دختر ناپدید میشوند. پلیس تازهکار، پل شارتیه، به یک واحد مخفی که یک مجرم را تعقیب میکنند، میپیوندد. پس از اینکه این عملیات با شکست مواجه میشود، شارتیه که از محدودیتهای قانونی ناامید شده، شخصاً به دنبال مجرمان میرود.
جک جانسون، مأمور سابق نیروهای ویژه، با استناد به قانون «دفاع از خود»، انتقام قتل همسرش را از خانواده یک تبهکار محلی میگیرد که به درگیری شدید و نبردی نهایی منجر میشود.
انتقامجویان حتی تو بدترین موقعیتهای کیهانی همیشه یه جورایی پرچم امید دستشون بود، کسایی که میتونستن کل روز مبارزه کنن و کیف کنن. ولی تاندربولتسها؟ اونا کلاً یه چیز دیگهن! این فیلم جدید مارول یه تیم عجیب و غریب رو جمع کرده، نه قهرمانای خوشرنگ و لعاب، بلکه یه سری آدم غرغرو و ناسازگار. یلنا بلووا، قاتل بیوهی سیاه که طعنههاش باحاله، باکی بارنز، سایبورگ روس که قبلاً مامور مخفی بود، جان واکر که کاپیتان آمریکا رو ضایع کرده، گوست که دشمن تغییرشکلدهندهست، رد گاردین، سرباز قدیمی شوروی، تسکمستر که هر حرکتی رو میتونه کپی کنه و یه شخصیت مرموز به اسم «باب». باور کن، اینا اصلاً تیمی نیستن که بخوای واسه نجات دنیا روشون حساب کنی!
شهری دورافتاده در برابر تهدید ۴۴ راهزن مسلح قرار گرفته است که از ساکنان آن پول و گروگان میخواهند. به دلیل کمبود نیروی پلیس، شیا ران مجبور میشود با بی شان، سردسته راهزنان، درگیر شود. همزمان، در اوج طوفان شن، درگیریها و تنشها میان اعضای این گروه مسلح شدت مییابد.
در میان حلقههای جرم و جنایت مرتبط با مواد مخدر، خبرچینهای موسوم به «یابا» اقدام به فروش اطلاعات مجرمان میکنند. مجرمان نیز از این اطلاعات به منظور تخفیف در مجازاتهای خود بهره میبرند و در مقابل، نیروهای انتظامی از آن برای انجام دستگیریها استفاده میکنند. بدین ترتیب، «یابا»، پلیس و دادستانها یک مثلث اساسی و تعیینکننده را شکل میدهند.
دان کی، مردی که در محله لیتل ایتالی زندگی میکند، خودش را یک رئیس مافیا تصور میکند و میخواهد کنترل محله را در دست بگیرد. اما با بازگشت یک خلافکار خطرناک، رویاهای دان کی به واقعیت تبدیل میشوند و او وارد یک جنگ قدرت میشود.
کنان در جستجوی زندگی جدیدی در کشوری غریب است، اما ناخواسته وارد یک حلقه خطرناک و بیرحم میشود. یک سرقت جسورانه امید آنها را به نفرین تبدیل میکند و او را مجبور میکند تا از خود سرنوشت نیز پیشی بگیرد.
افسر کارآزموده و شجاعی که در پروندههای دشوار کارنامهی درخشانی دارد، مسئولیت رسیدگی به پروندهی جدید و پیچیدهتری از قتلهای زنجیرهای را بر عهده میگیرد.
یک گدا دستخوش تحولی چشمگیر میشود. این داستان به بررسی مضامین حرص، جاهطلبی و دوراهیهای اخلاقی پیش روی شخصیتها میپردازد که در نهایت به تلاشی برای رستگاری میانجامد.
زندگی بلاندین پس از اعتراف خواهرش در بستر مرگ مبنی بر اینکه ۱۵ سال پیش با نگفتن علت حضور (آلیبی)، مردی بیگناه را به زندانی کرده، متحول میشود. او اکنون باید برای آزادی آن مرد و یافتن قاتل اصلی بهترین دوستش تلاش کند.
با قتل مشتری هانا (که رقیب تئاتری دلورس هم هست)، هانا برای نجات آبروی مادرش ناچار به پیدا کردن قاتل میشود؛ در همین حین، رابطهاش با چاد نیز پیشرفت میکند.
قاتلی بدنام در آستانه آزادی است. افسری جدید میخواهد او را به هر قیمتی در زندان نگه دارد، حتی بدون دلایل قانونی. این موضوع، تقابل میان عدالت، انتقام و اخلاق را بررسی میکند.
جک که مردی میانسال است و به جرم حمل مواد مخدر دستگیر شده، در طول شش هفته میکوشد تا همسرش را آشتی دهد، رفتارهای زورگویانه خانواده زنش را کنترل کند و برادر ناتنیاش، کنی بوی، را هدایت کند. با این حال، تمام تلاشهای او بیثمر میماند و زندگیاش از مسیر درست منحرف میشود.
زندگی یک نوجوان دستخوش تغییرات اساسی میشود، زمانی که او پی میبرد داییاش مظنون به قتلهای زنجیرهای است. این کشف او را ناگزیر میکند تا با حقایق تلخی درباره فرزندخواندگیاش و سرنوشت مادر واقعیاش مواجه شود. وقایع این داستان در کانزاسسیتی و ایلینوی رخ میدهد.
ژاژا کوردا، بازرگان ثروتمند، تنها دخترش را که یک راهبه است، به عنوان تنها وارث املاکش تعیین میکند. کوردا که در آستانه آغاز سرمایهگذاری جدیدی است، به همراه دخترش به زودی هدف دسیسهچینی سرمایهداران جاهطلب، تروریستهای خارجی و آدمکشهای مصمم قرار میگیرند.
هنگامی که جوانی به شهر خود در مونتانای دهه ۱۸۷۰ بازمیگردد تا میراث خانوادگیاش را مطالبه کند، رازهای مدفون گذشته شهر سربرمیآورند و به خشونت دامن میزنند. او در این میان، بین یک کلانتر که مصمم به برقراری نظم است و یک غریبه مرموز که قصد ویرانی دارد، گرفتار میشود.
زینب، درست در روزی که قرار است تحصیل خود را در مدرسهی جدیدی آغاز کند، شاهد یک قتل در ساختمانی قرنطینه شده به دلیل شیوع یک بیماری همهگیر میشود. او به همراه اونور، بوراک و مرت تلاش میکنند قاتل را پیش از آنکه وحشت در مدرسه فراگیر شود، پیدا کنند. اما این نقشهی پرخطر، آنها را به مسیری بیبازگشت هدایت خواهد کرد.