یک شاهزاده مافیای نیوجرسی که در زمینه رایانه خبره است و در حال بازسازی ساختار جرایم سازمانیافته است، از سوی دوست صمیمی دوران کودکیاش که فردی تندخو است، برای تصاحب جایگاه رهبری به مبارزه طلبیده میشود.
داستان در مورد تلاقی سرنوشت چند شخصیت مختلف در یک شهر کوچک تگزاس است. دو خلافکار، یک زن مسن با راز، یک دختر جوان و یک صرافی، همگی در عرض هشت روز با یکدیگر روبرو میشوند.
در جزیرهای مرموز، مسابقهای برای حل یک قتل ساختگی برگزار میشود، اما با قتل یکی از کارکنان، مسابقه به یک پرونده قتل واقعی تبدیل شده و رازهای پنهان آشکار میشوند.
یک افسر پلیس با اراده قوی، به دنبال کشف راز قتل بیرحمانه جی. سی. دارمندرا ردی، سیاستمدار بانفوذ در ایالت تلوگو است. او در این مسیر با موانع زیادی روبرو میشود، چون باید یک شبکه درهمپیچیده از دروغ و نیرنگ را باز کند تا به حقیقت برسد.
سانتوش، زنی که به تازگی همسرش را از دست داده، برای ادامهی راه همسرش، شغل او را به عنوان پلیس در یک منطقهی روستایی در شمال هند برعهده میگیرد. با کشف جسد یک دختر جوان، سانتوش با کمک یک بازرس زن کارآزموده، وارد ماجرایی پیچیده و پر از رمز و راز میشود.
هه-وونگ، نامزد نمایندگی مجلس، پس از حذف از رقابت به دلیل مخالفت با یک فرد بانفوذ محلی و تحت فشار نزولخواران برای بازپرداخت وام، تصمیم میگیرد به کارهای خلاف روی آورد.
نوشتهها و پستهای شبکههای اجتماعی نشان میدهند که لوئیجی مانجیونه، متهم به قتل مدیرعامل یونایتد هلثکر، زندگی پنهان و پرمشکلی داشته است. بسیاری از مردم او را قهرمان میدانند.
فردی منزوی که از اجتماع دوری میکند، پس از آنکه با چند پرونده حلنشدهی محلیِ رازآلود مواجه میشود که در آنها حیوانات به طرز وحشیانهای مثله شده و نشانههایی از جادوگری دیده میشود، تصمیم میگیرد به عنوان یک کارآگاه تازهکار، دست به کار شود.
نگاهی شخصی به زندگی، کار و مرگ نابهنگام هالینا هاچینز، فیلمبردار مستقل مشهور، که در یک حادثه غمانگیز در صحنه فیلم «راست» در سال 2021 مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد.
داستان در مورد مرد جوانی است که با اتکا به خاطرات گنگ دوران کودکیاش، قاتل مادر خود را شناسایی میکند؛ همان کسی که بیست سال پیش مادرش را به قتل رساند و او را به فروش رساند.
داستان فردی سابقاً خلافکار را دنبال میکند که برای محافظت از زنی جوان به نام خوشی استخدام میشود. فاتح برای حفظ امنیت خوشی باید از تمام تواناییهای خود استفاده کند و در عین حال تلاش کند تا حقیقت تهدیدهایی که علیه او صورت گرفته است را کشف کند.
در دل غرب وحشی، گروهی یاغی پس از دستبرد به قطار، کیسهٔ خالی پول را مییابند. این کشف، آنها را به جان هم میاندازد. هر کدام در تلاش برای تبرئهٔ خود و یافتن دزد اصلی، دیگری را متهم میکند. در این میان، سایهٔ مرگ با هر اتهام و انکار، سنگینتر میشود.
کابوراگی، که به اتهام قتل بی رحمانه ای تحت تعقیب است، می گریزد و در ژاپن به فرار خود ادامه می دهد. ماتانوکی، کارآگاهی که مسئول پرونده اوست، به دنبالش است. با این حال، پس از گذشت ۴۸۸ روز از فرار کابوراگی، هنوز هیچ اطلاعاتی در مورد هویت واقعی و دلایل احتمالی او برای این جنایت در دست نیست.
یک مرد جوان با خانوادهاش به کلمبیا نقل مکان میکند به امید زندگی بهتر، اما در نهایت با تنگدستی دست و پنجه نرم میکند. او بعدها بر خلاف همه مشکلات، بازار سیاه بوگوتا را به تسخیر خود درمیآورد.
یک بررسی عمیق در مورد نظریههای جایگزین پیرامون قتلهای مانسون، ارتباطات غیرمنتظرهای را با سازمانهای دولتی، آزمایشهای کنترل ذهن و شخصیتهای کلیدی آن دوره آشکار میکند، که روایت پذیرفته شده را به چالش میکشد.