شب پیش از سفر کلر رینولدز به پاریس، او با غریبهای مرموز و خوشسیما روبهرو میشود. این آخرین خاطرهای است که از آن شب دارد، زیرا صبح روز بعد در هواپیپی بیدار میشود، در حالی که هیچ چیز از وقایع پس از آن به یاد نمیآورد.
هنگامی که یک زن استرالیایی در اوج دوران کاری خود در لندن بود، بیماری اماس در او تشخیص داده شد. پس از این اتفاق و از دست دادن شغلش و همچنین فوت همسرش، او با سه پسر خود به خانه بازگشت. در آنجا، دیداری ناگهانی با عشق دوران کودکیاش، مسیر زندگی او را دگرگون میکند.
یک پلیس زن در یک تیراندازی کوتاهی میکند. خبرنگاری فرصتطلب از این قضیه سوءاستفاده میکند و خانواده پلیس را در معرض خشم زنی قرار میدهد که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.
زنی از زندان فرار میکند و مردی با رازهای پنهان را میرباید. با تغییر نقشها، تقلا برای بقا آغاز میشود که به بررسی پویایی شکارچی و شکار و پیامدهای وحشتناک حقیقتهای پنهان میپردازد.
دو کارگر حزب سیاسی از آتریاپورام با فاجعه روبرو میشوند؛ وقتی همسر باردار یکی از آنها در طول سیل دچار درد زایمان میشود. آنها که قادر به رسیدن به بیمارستان نیستند، یک ماما میآورند، اما نوزاد مرده به دنیا میآید و وضعیت سلامت مادر رو به وخامت میرود.
آدام محمد شیفت شب را در یک رستوران فست فود در یک ایستگاه خدماتی بزرگراه کار میکند. او مردی بیهدف و بیادعاست و زندگی تنهایی دارد. آدام با شنیدن خبر فوت پدرش، خود را در جستجوی پاسخ مییابد.
کارلوس منسیا در برنامه کمدی جدیدش، با انرژی و شوخطبعی خاص خود، مطالب هوشمندانه و تندی را درباره مسائل اجتماعی و تجربیات شخصیاش ارائه میدهد. او بدون هیچ محدودیتی، جنجالهای گذشته و تأثیر آنها بر زندگی امروزش را بررسی میکند.
این فیلم حول محور شرکت شماره یک سوجو در کره جنوبی میچرخد که در آستانه ورشکستگی قرار دارد و در حال مبارزه با یک شرکت سرمایهگذاری جهانی است که قصد تصاحب آن را دارد.
اینسو، کارمند یک آژانس کارآگاهی، مجسمه بودای طلایی گرانبهایی را میدزدد و ده سال پنهان میشود. هنگام فروش، توسط همکارش کیهیوک کشته میشود و کیهیوک بودا را برمیدارد. اما کیهیوک نیز به دست قاتل گوشوارهای به قتل میرسد.
با اینکه فعالیت هنری رقابتی نیست، متقاضیان آکادمیها باید بر اساس شایستگی رتبهبندی شوند. این امر سؤالاتی را در مورد نحوه ارزیابی استعداد هنری و نقش هنر در دنیای امروز مطرح میکند.
این گروه قهرمانان گمنامی هستند که پیام صلح و فانکشان بر موسیقی جهان برای پنج دهه تأثیر گذاشت. با اینکه مدتها بود دیگر نمینواختند، اما موسیقیشان همچنان محبوب بود و به همین دلیل تصمیم گرفتند دوباره به صحنه بازگردند.
جان سوینی، خبرنگار جنگ، و کاولن رابرتسون، فیلمساز، به همراه پل کانروی، عکاس، و زارینا زابریسکی، روزنامهنگار، برای جمعآوری شواهدی درباره استفاده از سلاحهای غیرقانونی و شکنجه غیرنظامیان در اوکراین، و همچنین بررسی زندگی مردم در جبهه شرقی این کشور، به سفر پرداختند.
یک گروه چهار نفره از دوستان، با هواپیمایی پر از عنکبوتهای کشنده و سمی روبرو میشوند که به طور تصادفی توسط یک دانشمند دیوانه روسی آزاد شدهاند و به همه سرنشینان پرواز ۷۴۷ از انگلستان به کلمبیا حمله میکنند.
نوار ویدیویی فرستاده شده از مادر کیتا، از ناپدید شدن برادرش خبر میدهد. این اتفاق، کیتا را ترغیب میکند تا به کوهی مرموز برود و با این ماجرا روبرو شود.