زندگی آرام جیک، افسر سابق K-9 که دچار هرج و مرج شده است، هنگامی که یک باند تبهکار به طرز وحشیانهای به خانوادهاش حمله میکند، از هم میپاشد. او به همراه شریک جدید K-9 خود، آرگوس، یک حلقه مواد مخدر را کشف میکند، با مقامات فاسد روبرو میشود و در حین تعقیب مجرمان، با شیاطین درونی خود میجنگد.
مردی به یک مسابقه تلویزیونی میپیوندد. در این مسابقه، شرکتکنندگان اجازه دارند به هر نقطه از جهان سفر کنند، اما شکارچیانی که برای کشتن آنها استخدام شدهاند، آنها را تعقیب میکنند.
در یک جنگ وحشیانه میان شیاطین، شکارچیان و دشمنان مخفی، دختری اسرارآمیز به نام «رِزه» وارد دنیای دنجی شده است. او اکنون با مهلکترین نبرد خود روبرو است، نبردی که در دنیایی بیقانون برای بقا، از عشق مایه میگیرد.
صدمین سالگرد انتشار نیویورکر، دسترسی به پشت صحنهی سردبیران، نویسندگان و آرشیو این مجلهی فرهنگی حیاتی، یکی از آخرین بازماندگان نسخههای چاپی، را آشکار میکند.
مونیکا مونتگومری، یک مربی دوستیابی با اعتماد به نفس و زیرک، کسب و کار موفقی به نام «کوپید کانسل» را اداره میکند - تا اینکه نامزدی زنده تلویزیونی او با پیر سنت کلر، مجری جذاب اما خودشیفته برنامه «مورنینگ ممفیس»، تنها چند هفته قبل از کریسمس به طرز چشمگیری به هم میریزد.
دوستانی که برای غذا خوردن تا دیروقت بیرون رفتهاند، در بزرگراهی بیپایان گیر میافتند که در ورای آن، وحشتهای ماورایی در کمین هستند. آنها که در جیپ چروکی خود محبوس شدهاند، باید تصمیم بگیرند که آیا سرنوشت خود را بپذیرند یا برای فرار تلاش کنند.
یک مدیر اجرایی املاک و مستغلات پس از تصادف ماشین و فراموشی، در ایام کریسمس در یک مسافرخانه کوچک در شهر کوچک به هوش میآید. او بیخبر از رابطه گذشتهاش، عاشق پسر صاحب مسافرخانه میشود - تا اینکه خاطرات گذشتهاش، رابطه عاشقانه نوپایشان را به خطر میاندازد.
زندگی بینقص یک مرد موفق با ناپدید شدن فرزندش از مهدکودک از هم میپاشد. تماس سراسیمه همسرش حقیقتی ویرانگر را در مورد فراموشی ناشی از سندرم کودک فراموششده آشکار میکند که به تراژدیهای مشابه بیشماری میپیوندد.
کنسرت پایانی تیلور سویفت در ونکوور اِراس تور شامل ۴۵ آهنگ، از جمله بخش جدید «خشم زنانه» و قطعات ویژه است. این کنسرت، پایان تور جهانی رکوردشکن او در ورزشگاه BC Place بود.
سارا، دختری که از زمان مرگ مادرش در سایه گذشتهاش زندگی میکند. سارا که در احساس گناه بیپایانی گرفتار شده، راههای مختلفی را امتحان میکند تا دوباره مادرش را «ملاقات» کند.
سطام مرد جوانی است که بدشانسی آورده و هر کاری که انجام داده به شکست انجامیده است. او که اکنون در آستانه از دست دادن خانهاش به دست ابو عتیق بیرحم است، نقشه جسورانهای میکشد تا از پدر ثروتمند اما خسیسش پول بگیرد.