در شهر رستگاری، یک هفتتیرکش توبهکار و یک نابغه دیوانه تحت هدایت یک رهبر معنوی به دنبال رستگاری هستند، اما گذشتهٔ خشونتآمیزشان و تهدید انتقام، آرامش جدیدشان را به خطر میاندازد.
در دل غرب وحشی، گروهی یاغی پس از دستبرد به قطار، کیسهٔ خالی پول را مییابند. این کشف، آنها را به جان هم میاندازد. هر کدام در تلاش برای تبرئهٔ خود و یافتن دزد اصلی، دیگری را متهم میکند. در این میان، سایهٔ مرگ با هر اتهام و انکار، سنگینتر میشود.
داک هالیدی در روستایی واقع در جورجیا، یک مطب کوچک دندانپزشکی دارد. روزی وایت ارپ جوان به او مراجعه میکند و پیشنهاد میدهد که در شکار برادران بدنام برایدل با او همکاری کند.
وقتی معدنچیان در دهه 1870 برای یافتن طلا انفجار انجام میدهند، به طور تصادفی موجودات باستانی به نام تامیناکرز را آزاد میکنند. شهر دیر کریک، نوادا به زودی مورد محاصره قرار میگیرد و تنها تعداد انگشت شماری از بازماندگان در سالن محلی پناه میگیرند.
چشمبند کاردزن ماهر با مهارتهای رزمی بالا، به طور اتفاقی جان ژانگ شیائویو را که به طرز وحشیانهای در آستانه نابودی بود، نجات داد. شیائویو یتیم و رنجدیده، زیر بال مرد نابینا پناه گرفت و او نیز ناچار شد او را در کنار خود نگاه دارد و مهارتهایش را به او بیاموزد. شیائویو نیز در انتظار فرصتی مناسب برای انتقامجویی بود.
این داستان، سرگذشت بیوه جوان و باارادهای را روایت میکند که برای رهایی خواهرش از دست ربایندگان و گرفتن انتقام خون شوهرش از یاغیان، دل به دل صحرایی پرخطر میسپارد. او در این مسیر، با یکی از اعضای پیشین همان گروه تبهکاری که زندگیاش را ویران کردند، مواجه میشود.
دو یتیم ایرلندی با قطار در سراسر آمریکا سفر میکنند، با افراد بد و خوب روبرو میشوند. آنها یک دوست فوقالعاده پیدا میکنند و در جستجوی خانهای جدید هستند و در این راه با ماجراهای هیجانانگیز و خطرناکی روبرو میشوند.
کلینت ایستوود با ساخت بیش از ۸۴ فیلم در ژانرهای مختلف و کسب جوایز معتبر اسکار، به یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین چهرههای تاریخ سینما تبدیل شده است. مسیر موفقیت او آنقدر هیجانانگیز و پر فراز و نشیب بوده که گویی از دل یکی از فیلمهای دراماتیک خودش بیرون آمده است.
داستان در جهانی روحانی و وهمآلود میگذرد که زمان در آن به طور عجیبی جریان دارد. شخصیتی به نام پدرو پرامو، با ویژگیهای متناقض عشق، قدرت و خشونت، بر این جهان سایه افکنده و بر آن حاکم است.
در سال 1901 در شیلی، سه سوارکار برای محافظت از یک ملک بزرگ استخدام میشوند. یک سرباز انگلیسی، یک مزدور آمریکایی و یک تک تیرانداز دورگه این گروه را تشکیل میدهند. تک تیرانداز در حین انجام ماموریت متوجه میشود که هدف اصلی آنها کشتن مردم بومی است.
دو مامور پلیس باس و سم در تعقیب گروه جنایتکاران خطرناک جک دونر هستند. این دو مامور پلیس با همراهی یک تیرانداز سابق اتحادیه، به شهر کورسیکانا در تگزاس میروند تا این گروه را دستگیر کنند...
دنی ترجو، بازیگری که به تازگی از زندان آزاد شده بود، به سراغ یک ساحره مکزیکی رفت و از او خواست تا با جادوی خود، دوستان قدیمیاش را دوباره زنده کند. هدف ترجو این بود که با کمک این دوستان، مزرعه زنی را از چنگال یک ارباب بیرحم مواد مخدر نجات دهد.
در سال ۱۸۹۹، در شهر بک کریک، ساکنان در ترس و وحشت از قاتلی به نام قاتل بک کریک زندگی میکنند. کلانتر تصمیم میگیرد گروهی متشکل از نه شکارچی جایزه را برای ردیابی و نابودی این قاتل بیرحم برای همیشه جمعآوری کند.
گروهی ماجراجو و پرشور، با شجاعت تمام سختیهای طبیعت و اتفاقات ناگوار بسیاری را تحمل میکنند تا هزاران مایل به سمت غرب سفر کنند و مکانی برای زندگی پیدا کنند.