"بو" که کارش وصول بدهی است، پس از وصول بدهی از دختری زیبا، در نگرش خود به زندگی و کارش تجدید نظر میکند. این اتفاق نقطهعطفی در زندگی اوست که باعث میشود به ماهیت واقعی کارش و تأثیر آن بر دیگران عمیقتر بیندیشد.
دانشجویی که در یک حلقه زمانی گیر افتاده و مدام دوشنبه اول آوریل را تکرار میکند، سعی دارد با تصحیح اشتباهاتش قلب دختری را به دست آورد، اما در نهایت اوضاع را بدتر میکند.
در پادشاهی کاستیلیا، نیرویی تاریک بار دیگر در حال ظهور است. چند روز مانده به تاجگذاری امپراتور و امپراتریس جدید، هفت فرزند سلطنتی آنها ربوده میشوند و این وظیفه یک قهرمان است که آنها را سالم بازگرداند...
مردی بدشانس و درمانده، از سر ناچاری نقشی را در یک سریال تلویزیونی تایلندی که به آن علاقهای ندارد، قبول میکند. اما به طور ناگهانی، متوجه میشود که زندگی واقعیاش با داستان آن سریال تداخل پیدا کرده است.
ژان (Chutimon Chuengcharoensukying) می خواهد خانه خود را به یک دفتر تبدیل کند و او نیاز دارد تا اکثراً خانه خود را خراب و سازماندهی کند. هر چیزی که در اطراف خود بی استفاده بوده است ، او فقط به سادگی همه را دور می اندازد و...
داستان دربارهی "وِی" است؛ کارمند ادارهای معمولی که در خفا به شغل پاکسازی اجساد مشغول است و با نام مستعار "تمیزکار" شناخته میشود. او با قاتلی به نام "گای" همکاری میکند، اما حادثهای ناگهانی وِی را به ورطهی قتل میکشاند.
داستان در سال ۱۹۴۱ و در تایلند رخ میدهد. یک گروه کوچک از سربازان جوان به رهبری موک، در برابر حملهی ژاپنیها مقاومت میکنند. ژاپنیها یک سلاح بیولوژیکی خطرناک با خود آوردهاند که تهدیدی بزرگ برای همه است.
استلا برای مراقبت از مادرش به زادگاهش برمیگردد. او که هنوز از ناپدید شدن پدرش رنج میبرد، ناگهان با او از طریق یک رادیو قدیمی تماس میگیرد. حالا استلا باید با استفاده از یک دستگاه خاص، در زمان سفر کند تا پدرش را به خانه بازگرداند.
سه داستان جداگانه از وقایع ماورایی و ترسناک در دانشگاههای تایلند نقل شده است. این داستانها به ترتیب به جاو نان، فی تکه و زیارتگاه نامرئی اشاره دارند که هر یک از آنها به تنهایی داستانی مرموز و پر از راز و رمز است.
توی در یک حلقه زمانی گیر کرده و شب سال نو را بارها و بارها تجربه میکند. او وی را ملاقات میکند که او هم در همین حلقه گیر افتاده است. آنها تصمیم میگیرند به دنبال «لحظات کامل» بگردند و یاد بگیرند که از شادیهای کوچک زندگی لذت ببرند و هر روز را قدر بدانند.
یک خواننده پاپ سابق برای بازسازی یک هتل قدیمی و ویرانه به شهر کودکیاش برمیگردد. این هتل که زمانی بسیار مجلل بوده، نشانههایی از تاریخچهای دارد که تحت سلطه آمریکا بوده است.