زنی که قصد دارد مغازه چاپ حروفچینی مادربزرگش را بفروشد، پس از ملاقات با یک علاقهمند به حفظ آثار باستانی، هدف غیرمنتظرهای پیدا میکند که هر دوی آنها را به سمت فرصتی برای رستگاری و عشق سوق میدهد.
در طول تعطیلات، یک رهبر فداکار غیرانتفاعی با عدم قطعیت شغلی روبرو میشود، در حالی که برخوردهای غیرمنتظره با یک دوست قدیمی و یک متحد جدید، قدرت رها کردن را آشکار میکند.
سه دوست که توسط ایو (به دلیل مظنون بودن به دست داشتن در ناپدید شدن خواهرش) در جنگل به زمین بسته شدهاند، با تهدید مرگ مواجه هستند. ایو زیر آنها بامبوی سریعالرشد کاشته و به آنان فرصت داده است که تا پایان روز، یا اعتراف کنند و یا با فرورفتن بامبو در بدنشان کشته شوند.
وارن جفس رهبر بدنام فرقهی FLDS میشود. دختر او، ریچل جفس، که قربانی بود، پس از فرار موفق از این فرقهی محافظتشده، برای نجات فرزندانش دوباره به آنجا باز میگردد.
یک تصویرگر لیست دعاهای کریسمس یک دختربچه برای دیگران (از جمله پدر بیوهاش) را پیدا میکند. او با برآورده کردن مخفیانه این آرزوها، خلاقیتش را احیا کرده و شخصیت یک فرشته را میسازد.
لونگا برای پیوستن به یک باشگاه فوتبال هیجانزده است، اما او را برای تیم D انتخاب میکنند. پدر او این موضوع را یک شکست خواهد دید، تیمی که در آن دختران حضور دارند و مربیاش هم یک زن است. وقتی قلدرها سعی میکنند او را از زمین بازی دور کنند، تنها پدرش میتواند کمک کند. اما آیا او کمک خواهد کرد؟