یک مدیر اجرایی املاک و مستغلات پس از تصادف ماشین و فراموشی، در ایام کریسمس در یک مسافرخانه کوچک در شهر کوچک به هوش میآید. او بیخبر از رابطه گذشتهاش، عاشق پسر صاحب مسافرخانه میشود - تا اینکه خاطرات گذشتهاش، رابطه عاشقانه نوپایشان را به خطر میاندازد.
صاحب یک کافه برای سنت سالانه مهمانی شام کریسمس به زادگاهش برمیگردد. او به طور اتفاقی با دوست دختر بیست سال پیشش که حالا یک مهندس نظامی است، روبرو میشود و این باعث ایجاد یک رابطه عاشقانه غیرمنتظره در تعطیلات میشود.
یک مشاور املاک موفق در فصل اوج فروش به خانهاش برمیگردد تا کسب و کار خانوادگیشان را اداره کند. اما وقتی با یک عکاس جذاب آشنا میشود، برنامههایش پیچیده میشود و این عکاس باعث میشود اولویتهای زندگیاش را زیر سوال ببرد.
یک مدیر اجرایی تبلیغات در شهری بزرگ برای نجات کتابفروشی خانوادگیشان به زادگاهش سفر میکند. او با همکاری یک هنرمند محلی بااستعداد در یک پروژه نقاشی دیواری تعطیلات، هم جرقه خلاقیت خود و هم ریشههایش را در جامعه کشف میکند.
دو مجری تلویزیونی که در حال دعوا هستند در کریسمس به یک شهر کوچک جشن فرستاده می شوند. در حالی که وانمود می کنند که به خاطر ظاهر با هم کنار می آیند، آنها متوجه می شوند که چیزهای بیشتری از آنچه فکر می کردند برای یکدیگر وجود دارد...
امیلی و بن با اذیت کردن پرستاران، آنها را از کار فراری میدهند تا اینکه پرستاری به نام کیت میآید و اعتماد بن را جلب میکند. پدر امیلی عاشق کیت میشود و امیلی برای جدا کردن آنها و وصل کردن پدرش به معلم بالهاش، نقشهای میکشد.