بتمن که از عملکرد ابرقهرمان ، سوپرمن در هراس است، خود را تبدیل به ناجی جدید شهر گاتهام میکند. زمانی که بتمن و سوپرمن در جنگ با یکدیگر به سر میبرند، تهدیدی تازه نسل بشر را در خطر بزرگتری از آنچه با آن رو به رو بودند قرار میدهد…
« بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت » یکی از جنجالی ترین و در عین حال پر هزینه ترین پروژه های سینمایی در یک دهه اخیر محسوب می شود که از زمان انتشار خبر کوتاهی درباره ساخته شدن آن، میلیون ها پیغام از طریق شبکه های اجتماعی درباره آن منتشر گردید و گمانه زنی ها درباره نحوه قرار گرفتن شخصیت بتمن در مقابل سوپرمن آغاز گردید. این پیغامها در ماه های بعد با مشخص شدن جزئیات بیشتری از داستان و حضور شخصیت های مهم دیگری از جمله « زن شگفت انگیز » به داستان، وارد مرحله تازه ای شد و هوادارن داستان های اَبَرقهرمانی هیجان زده از اتفاقاتی که شاهدش بودند، سناریوهای متفاوتی را در ذهن مرور می کردند تا بتوانند اَبَرقهرمانان محبوبشان را در یک قاب تصویر کنند.
جدیدترین فیلم اَبَرقهرمانی دی سی پس از مدتها منتشر شدن تریلر و اخبار،حالا منتشر شده است. رقیب این کمپانی یعنی مارول، در سالهای گذشته سود هنگفتی از انتشار آثار خود بدست آورده است و در پروژه مشترک اَبَرقهرمانانش یعنی « انتقام جویان » نیز این سود را به حداکثر ممکن رساند. تمام این اتفاقات سبب شد تا دی سی هم تصمیم بگیرد قهرمانان محبوبش را در یک فیلم مشترک ببیند تا در رقابت با رقیب دیرینه اش قافیه را نبازد. اثری که با احتساب بودجه بازاریابی تبلیغاتی، با رقم شگفت انگیز 400 میلیون دلار تولید شده و از این حیث در میان یکی از پرخرج ترین آثار تاریخ سینما قرار می گیرد.
داستان فیلم پس از اتفاقاتی که در فیلم « مرد پولادین » ( سوپرمن ) شاهدش بودیم رخ می دهد. سوپرمن پس از مبارزه اش با زد، به غرور و تکبر زیادی رسیده است و دیگر نشانی از اَبَرقهرمان محبوب مردم ندارد. سوپرمن به نوعی خود را در مقام خدایی می بیند و منش قهرمانانه خویش را فراموش کرده است. در آن سوی داستان ، بروس وین ( بن افلک ) نیز سوپرمن را بخاطر رفتار و کرداری که پیش گرفته سرزنش می کند و این اعتراض را با صدای بلند به او منتقل کرده است. سوپرمن هم که خیلی علاقه ای به شنیدن این اظهار نظرها ندارد، تصمیم می گیرد راهی برای از میان برداشتن بتمن پیدا کند تا با خیال راحت راه خودش را ادامه دهد.در این میان لکس لوثر ( جیسی ایزنبرگ ) نیز سوپرمن را به عنوان تهدیدی برای برنامه هایش می بیند. وی قصد دارد تا کریپتون را احیاء نماید و همچنین با استفاده از DNA زد، یک هیولای مخوف بسازد تا بتواند تمام مشکلات را از سر راه بردارد اما...
برای نوشتن در مورد « بتمن علیه سوپرمن : طلوع عدالت » باید به آثاری که در سالهای گذشته از این دو شخصیت ساخته شده پرداخت که در این بین، توجه به سری فیلمهای « بتمن » بیش از « سوپرمن » می باشد. کریستوفر نولان که در این پروژه نیز به عنوان مشاور حضور داشته، با ساخت سه گانه « بتمن » انتظارات طرفداران داستان های اَبَرقهرمانی را به طور شگفت انگیزی افزایش داد تا طرفداران نسبت به تغییراتی که در فیلم « بتمن علیه سوپرمن : طلوع عدالت » درباره این شخصیت و جایگزینی بن افلک با کریستین بیل رخ داد، واکنش بسیار تندی داشته باشند. نولان به خوبی ثابت کرد که حتی در آثار اَبَرقهرمانی هم می توان داستان مناسبی روایت کرد و شخصیت های داستان و دنیایشان را برای مخاطب پرورش داد تا آنها صرفا یک قهرمان تک بعدی نباشند.
اما رویه ای که زک اسنایدر و در مجموع سازندگان « بتمن علیه سوپرمن : طلوع عدالت » پیش گرفته اند، موازی با شرایطی است که در سالهای گذشته سازندگان آثار مارول با استفاده از این رویکرد، مخاطبین زیادی را به سوی خود جلب کرده و سود سرشاری نیز بدست آورده بودند. دی سی در نهایت به این خواسته تن داده که با ساده کردن روایت داستان و اکشن بیشتر و پر زرق و برق، می توان توده بیشتری از مردم را جذب کرد؛ این همان نقطه ای است که « بتمن علیه سوپرمن : طلوع عدالت » را از فیلمهای انفرادی اَبَرقهرمانانش جدا می کند.
متاسفانه فیلمنامه و کیفیت داستان و شخصیت پردازی در « بتمن علیه سوپرمن : طلوع عدالت » تا حد زیادی از بین رفته و نشانی از سه گانه نولان و حتی چند فیلم اخیر « سوپرمن » نیز در آن به چشم نمی خورد. در اینجا دو اَبَرقهرمان داستان بی آنکه اطلاعات کافی به مخاطب بدهند، عصبانی هستند و علیه یکدیگر موضع می گیرند. اسنایدر در یک ساعت ابتدایی تلاش کرده تا شخصیت های داستان را معرفی نماید و انگیزه های متفاوتی از آنان برای رویکردشان در داستان مطرح نماید. اما آنچه که اسنایدر در سالهای اخیر از خود در سینما نشان داده، این نکته را به خوبی اثبات می کند که وی هرگز توانایی سرو سامان دادن به فیلمنامه و منطق روایی را نداشته و ترجیح می دهد از این مسیر به سرعت گذشته و به اکشن دیوانه وار مورد علاقه خود برسد. این اتفاق متاسفانه در « بتمن علیه سوپرمن » نیز رخ داده و شخصیت پردازی سرهم بنده شده اسنایدر در یک ساعت ابتدایی، بی رمق، خسته کننده و بسیار کلیشه ای است. اَبَرقهرمانان این فیلم در مقایسه با خود گذشته شان چند قدم عقب تر هستند.
حضور اَبَرقهرمانان محبوب دی سی که برای اولین در یک اثر مشترک در کنار یکدیگر قرار گرفته اند، در نگاه اول هیجان انگیز به نظر می رسد اما با گذشت زمان متوجه می شویم که عدم پرداخت مناسب این شخصیت ها، علنا فرصت های بی نظیری که حضور این افراد در کنار یکدیگر می توانست بوجود بیاورد را از بین برده است. در این میان، وضعیت لکس لوتر به مراتب بدتر از دیگران است و اولین حضور این شخصیت بر پرده سینما با پرداختی بسیار بد گذشته است. با اینحال اضافه شدن زن شگفت انگیز و یکی دو تایی مبارز دیگر به داستان، حداقل هیجان تماشاگر را بالا می برد تا حواسش بطور کامل از ضعف های فیلم منحرف شود.
در بخش اکشن، « بتمن علیه سوپرمن : طلوع عدالت » سرگرم کننده است و با انفجارها و افکت های جذابی که هر لحظه به نمایش می گذارد، بسیاری را دچار هیجان خواهد کرد. نمی توان جذابیت های اکشن فیلم را انکار کرد و باید گفت که لذت بردن از آن امری اجتناب ناپذیر است، اما حتی در این بخش نیز فیلم با کاستی هایی مواجه می باشد. متاسفانه پرداخت و کارگردانی صحنه های اکشن فیلم خلاقیت مشخصی ندارد و پس از مدتی یکنواخت می شوند. این قضیه زمانی آزاردهنده تر می شود که بدانیم در سالهای گذشته کیفیت کارگردانی اکشن آثار « بتمن » و « سوپرمن » به مراتب بالاتر از « بتمن علیه سوپرمن : طلوع عدالت » می باشد. انفجارهای بی پایان و ریخت و پاش های غیرلازم، یادآور آثاری نظیر « ترنسفورمز » می باشد!
در میان بازیگران فیلم؛ اولین حضور بن افلک در نقش بتمن راضی کننده بوده است. در ماه های اخیر اظهار نظرهای بی رحمانه ای درباره جایگزینی وی با کریستین بیل منتشر شده بود اما حالا با اکران فیلم، باید گفت که بازی بن افلک در نقش بتمن شاید راضی کننده ترین نقش آفرینی فیلم باشد. هنری کاویل نیز در نقش سوپرمن عصبانی تر از گذشته است و البته بعد از مدتی بی خود و بی جهت نرم می شود. با اینحال کاویل هنوز هم در نقش سوپرمن قابل قبول است. گال گدوت هم که اولین حضور شخصیت زن شگفت انگیز در سینما را رقم زده، حداقل در اولین نقش آفرینی اش ما را امیدوار به قسمت های بعد نگه می دارد. جیسی ایزنبرگ در نقش لکسی لوتر به جهت پرداخت بد شخصیت، درخشش چندانی ندارد. اِمی آدامز و جرمی آیرونز را هم می توان به عنوان شکست خورده های فیلم معرفی کرد!
« بتمن علیه سوپرمن : طلوع عدالت » را باید مارولی ترین فیلم دی سی معرفی کرد. اثری که پر زرق و برق است و تا می توانسته سعی کرده اکشن پر بزرق و برق و بی مغزی را بر پرده سینما بیاورد تا هیجان مخاطب حتی یک لحظه فروکش نکند. انکار جذابیت های تماشای « بتمن علیه سوپرمن : طلوع عدالت » امکان پذیر نیست و هر مخاطبی می تواند از تماشای این حجم از جلوه های ویژه در فیلم لذت ببرد. اما زمانی که صحبت از شخصیت پردازی و روایت داستان مطرح می شود، فیلم جدید زک اسنایدر چند قدم از فیلمهای قبلی این شخصیت های محبوب عقب تر می ایستد. زک اسنایدر در جدیدترین ساخته اش دقیقا همان فیلمی را ارائه کرده که می تواند طیف گسترده ای از مخاطبین را در برگیرد؛ اثری با اکشن های غیرقابل توقف، ویرانی های فراوان، پرواز و درگیری های بی پایان که فیلمنامه و کارگردانی و منطق روایی که پیش از این نمونه اش را در « بتمن » نولان شاهدش بودیم، در آن از دست رفته است. در صورتی که « بتمن علیه سوپرمن : طلوع عدالت » را همانند آثار مارول جدی نگیریم، تماشای این اَبَرقهرمانان عصبانی و جدی می تواند سرگرم کننده باشد.
پر دلیل ترین فیلم برای جنگ ها در میان فیلم های مارول و دی سی(دلیل مناسب برای نبرد ها می آورد،صرفا داستان تسخیر زمین نیست)
موسیقی متن شاهکار
انتخاب عالی بازیگر
نقاط ضعف
زک اسنایدر سعی داشت تا یک فیلم ابرقهرمانی بسازد، اما کاراکتر های آن چنان ابرقهرمانانه به نظر نمی رسیدند. فیلم Batman v Superman: Dawn of Justice ویژگی های یک فیلم ابرقهرمانی، مثل عظلات قوی، شنل، وسایل و تجهیزات مختلفی را شامل می شود، اما دو ستاره ی اصلی فیلم چندان جالب نیستند، آنها بیشتر خودخواه، خشن، پرخاشگر و عصبانی هستند و در بیشتر فیلم به عنوان یک شخصیت بد شناخته می شوند، در نسخه ی زک اسنایدر حفاظت از جهان یک وظیفه نیست بلکه بار اضافی است که بر دوش کاراکتر های می باشد و تلاش و مبارزه ی این دو کاراکتر ۱۵۰ دقیقه طول می کشد، در حالی که دقیقه به دقیقه ی آن اشتباه محض می باشد.
فیلم طلوع عدالت بازسازی سوپرمن و اقتباسی از فیلم قبلی زک اسنایدر، یعنی Man of Steel است. اگرچه فیلم فروش خوبی داشت، اما بازهم چندان مورد پسند منتقدان و برخی از هواداران واقع نشد. مخصوصا بخاطر پایان فیلم، زمانی که سوپرمن (هنری کویل) در حال مبارزه با جنرال زُد (مایکل شنون) بود، در حالی که به مرگ هزاران نفر از مردم در اطراف خود چندان توجهی نداشت. آیا این چنین رفتاری از سوپرمن درست است؟ آیا او واقعا شجاع است؟ آیا او به طور غیر مستقیم مسئول مرگ مردم بی گناه است؟ اینها سوالاتی هستند که در طول چند سال گذشته همیشه در مورد آنها بحث می شود.
فیلم بتمن علیه سوپرمن از جایی آغاز می شود که بروس وین (بن افلک) در بین مبارزه ی ویرانگر سوپرمن و زُد به متروپلیس می رسد که همین نبرد باعث تخریب ساختمان اداره ی وین در شهر می شود. ۱۸ ماه بعد و با افزایش خشونت و جرم در گاتهام بتمن، بروس وین بیشتر از دست سوپرمن و قدرت بدون کنترل او عصبانی می شود.
او تنها نیست. بعد از اقدامات سوپرمن برای نجات لویس لین (امی آدامز) که منجر به کشته شدن افراد بیشتری شد، کنگره به رهبری سناتور جون فینچ (هالی هانتر) بحثی پیرامون جایگاه سوپرمن در جهان را مطرح می کند. در بازگشت به متروپلیس، لکس لوتر (جسی اینسبرگ) در تلاش برای کنترل کریپتونیت است، ماده ای که می تواند به سوپرمن آسیب برساند و به ظاهر تعادل را به جهان بازگرداند، در حالی که همین ماده باعث تهدید بیشتر حیات بشر خواهد شد.
زک اسنایدر در این فیلم نسبت به Man of Steel درگیر پس زمینه ی سنگین تری است، او در تلاش برای برقراری امنیت در جهانی است که هیچ جایگاه مشخصی ندارد. رابطه زک با فیلم بتمن علیه سوپرمن مقداری هم گیج به نظر می رسد، چون در یک طرف به عنوان یک مظهر قدرتمند به سوپرمن احترام می گذارد و از طرف دیگر او را توسط مجلس سنا یک تهدید معرفی می کند. نکته ی دیگری که در فیلم وجود دارد، آنها از نبرد سوپرمن و زُد یک مجسمه ساخته اند و به نظر می رسد که به آن افتخار می کنند، در حالی که همان نبرد باعث کشته شدن هزاران نفر شد.
سناتور فینچ در نکته ای یادآوری می کند که، دموکراسی یک گفتگو است تا شاید این دیدگاه در سوپرمن تاثیر داشته باشد، اما این نوع گفتگو ها باید بصورت پنهانی انجام شود، مسئله ای که زک آن را رعایت نکرده است. این فیلم همچنین در رده ی سنی ۱۳+ قرار گرفته است، ولی با صحنه هایی که در آن وجود دارد این محدوده ی سنی چندان مناسب فیلم به نظر نمی رسد.
بن افلک نقش یک بتمن مجهز را بازی کرد، حتی اگر کاراکتر او توسط دیوید اس.گویر و کریس تریو طراحی شده باشد. شخصیت او قابل تغییر و انعطاف پذیر است در حالی سوپرمن همچنان یک چهره ی ثابت می باشد. اما بهترین شخصیت فیلم که همیشه بصورت پنهانی در حال انجام کارهای خود است، کاراکتر Wonder Woman با بازی گل گدات می باشد. هیچ توضیحی برای سرگردانی های او در گاتهام داده نشد، اما با ظاهر شدن دیانا پرینس در شخصیت ابرقهرمانی خود، یک روح تازه به فیلم تزریق شد. از نکات جالب دیگر او قدرت شگفت انگیز او ارتباطش با بروس وین می باشد و اگر هیچ چیز جالبی در فیلم بتمن علیه سوپرمن وجود نداشت، حداقل توانست تبلیغ خوبی برای فیلم Wonder Woman باشد.
از مشکلات Wonder Woman و البته فیلم بتمن علیه سوپرمن، می توان به این مسئله اشاره کرد که او بیشتر سعی دارد تا کاراکتر خود را دور از حوادث نگه دارد در حالی که هر وقت داستان به سمت او چرخید، می توانست در فیلم ظاهر شود و این فیلم کابوس وار را مقداری جذاب کند. زک اسنایدر سعی کرده بود تا یک فیلم حماسی مثل The Empire Strikes Back و یا Iron Man 2 بسازد، اما نتیجه ی آن فقط یک فیلم ملال آور شد که صرف نظر از فروش آن هیچ بازخورد مثبتی در بین طرفدران و منتقدان نداشت.
اختلاف بین سوپرمن و بتمن قطعا می توانست بک فیلم جالب باشد، اما طبق فیلم بتمن علیه سوپرمن می توان نتیجه گرفت که حداقل زک اسنایدر قادر به انجام چنین پروژه ای نیست. اگر بخواهیم به بتمنِ فیلم بپردازیم می بینیم که در چندین صحنه احتمال مرگ ۱۰۰ درصد او وجود دارد از جمله در نبرد پایانی فیلم، او در درگیری با سوپرمن نیز بیشتر به یک روبات شبیه بود تا بتمن آماده، همچنین در همان اواسط فیلم شخصیت او توسط سوپرمن شناخته شد و به نظر می رسد جنگ و آشتی این دو قهرمان هیچ دلیلی نداشت. در انتها اگر بخواهیم مقایسه ای بین بتمن زک اسنایدر با بازی بن افلک و بتمن کریستوفر نولان با بازی کریستین بیل انجام دهیم، نتیجه ی آن کاملا مشخص است، شکست محض بن و زک و باید دید بلایی که این دو نفر بر سر این کاراکتر محبوب DC آوردند، همچنان در فیلم هایی مثل The Batman و Justice League ادامه خواهد داشت یا خیر!
بروس وين كه بار ديگه به انسانيت ايمان آورده و تحت تاثير كار خودخواهانه ي سوپرمن قرار گرفته با متحد جديدش دايانا پرايس گروهي تشكيل ميدهد تا تا بادشمني بزرگتر مقابله كنند...
هشت سال بعد از اینکه «بتمن» ( کریستین بیل ) تمام جنایت های «هاروی دنت» را گردن میگیرد، رهبر گروهی از تروریست ها بنام «بین» ( تام هاردی )، شهر گاتهام را ویران می کند و اینگونه است که شوالیه تاریکی برای محافظت از شهر باز می گردد...
بتمن به کمک سرگرد جیم گوردون و دادستان جدید هاروی دنت، شهر را از وجود آخرین خانوادههای تبهکاری پاک می کند. همکاری این سه نفر ظاهرا موثر واقع میشود، اما طولی نمی کشد که خود را در مقابل هرج و مرج های یک تبهکار نو پا بنام جوکر، عاجز می بینند...
بروس وین که در تمام عمرش، شهر خود، گاتهام را غرق در فساد و خلاف دیده است، تصمیم میگیرد به قهرمانی تبدیل شود که گاتهام بیشتر از هر چیزی به آن نیاز دارد – بتمن…
«بتمن» (وال کیلمر) به کمک یک روانشناس (نیکل کیدمن)، و «رابین»، که یک آکروبات سیرک است، به نبرد با «دو چهره» (تامی لی جنز) و «ریدلر» (جیم کری) می رود...
مردی بدذات و عجیب و غریب، مشهور به «پنگوئن» (دنی دویتو)، به کمک یک تاجر فاسد بنام «مکس شرک» (کریستفر واکن) قرار است کنترل شهر گاتهام را در دست بگیرد. «بتمن» تنها کسی است که می تواند جلوی آن دو را بگیرد، گرچه «زن گربه ای» (میشل فیفر) نیز راه و روش خود را برای مقابله با آن ها دارد...
«بروس وین» (مایکل کیتون) بعنوان شوالیه تاریکی شهر گاتهام به نبرد با جنیاتکاران بر می خیزد و با اولین دشمن بزرگ خودش، یعنی جوکر (جک نیکلسون) روبرو می شود...
«زن گربه ای»، «جوکر»، «ریدلر» و «پنگوئن» با همکاری یکدیگر سعی دارند نقشه ای را برای کنترل کل دنیا پیاده کنند، تنها مانع برای آن ها «بتمن» و «رابین» هستند...