سلام دوستان
بحث خیلی خوبیه و جا داره بیشتر صحبت بشه.
قطعا ملاک فیلم دیدن ، سایت هایی مثل IMDB نیست. سایتی مثل IMDB خب کاربران خودش رو داره و اونا طبق سلیقه خودشون رای میدن. بقیه سایت ها هم به هر حال منتقدین خودشون رو دارن و قابل احترام هستن.
به نظر من کسی که فیلم بین حرفه ای باشه ( کسی که سینما رو به طور جدی دنبال میکنه و فیلم دیدن براش فقط سرگرمی نیست) هم به منتقدین توجه میکنه و هم به نظر مخاطبان.
مثلا خود من ، فیلم Birdman رو بسیار میپسندم و این فیلم علاوه بر اینکه نظر منتقدین رو به خودش جلب کرده ، جوایز مختلفی رو هم برده. منتهی این فیلم به نظر من برای مخاطب عادی ممکنه خسته کننده و تا جاهایی غیر قابل فهم باشه که طبیعی هم هست. یک سری فیلم ها هست که شما یه بار نگاه میکنی و لذت خاصی هم شاید نداشه باشه ، بعد دو تا نقد چه مثبت چه منفی میخونید بعد ممکنه دوباره بشینید فیلم رو ببینید با یه نگاه جدیدتر.
فیلم های دیگه ای هم هست که اتفاقا خیلی مخاطب پسند هستن ولی منتقدین کاملا اونهارو پس زدن.
یک اثر هنری برای اینکه موفق باشه هم باید درونمایه داشته باشه هم مخاطب پسند.همین چیزی که ما توی سینما از هیچکاک به خوبی یاد گرفتیم.
به عنوان یه برادر کوچکتر ، نظر من به دوستانی که میخوان به هر حال سینما رو به طور جدیتر دنبال کنن ،اول اینکه سعی کنید هر چیزی ببینید . نگید فلان فیلم بلاک باستری هست و ارزشی نداره . چون اگر شما پای منتقدین هم بشینید متوجه میشید که فیلم های تارکوفسکی هم نقص هایی داره.از فدریکو فلینی بگیرید تا ایناریتو .
دوم اینکه تعصبی نباشید . ما دیدیم طرف مثلا عاشق فیلم Inception هست بعد زیر فیلم Gravity که اتفاقا فیلم خوبی هست نوشته این فیلم به پای اون نمیرسه. و از اینجور چیزای خنده دار که شاهدش هستیم متاسفانه.
سوم هم اینکه منتقدین رو چه بخواید چه نخواید باید قبول کنید . کسی که میگه منتقدین هیچی حالیشون نیست پس لابد نمیفهمه که همون منتقدی که موهاش الان سفید شده یا سال ها کار کرده ، لابد فیلم های بیشتری دیده یا تجربه بیشتری داشته. به پای حرفشون بشینید و با خودتون تجزیه تحلیل کنید چیزی که به دردتون میخوره رو ازش یاد بگیرید.
و در آخر به لیست IMDB هم دلخوش نباشید همین الآن مثلا Avengers تو لیست هست ولی چند تا فیلم مهم از کارگردانهای مهم مثل اینگمار برگمان تو لیست نیست.
یا مثلا همین فیلم ، که بیشتر جنبه تبلیغاتی داره تا خود فیلم ، نمره بیشتری از مثلا Birdman و دیگر فیلم ها داره.
مرسی
سلام دوست عزیز
زمانی که تاینی موویز بود این سایت هم مجبور بود برای حفظ کاربرانش مثلا قالب سایت رو به روز کنه، دوبله اختصاصی کنه یا نسخه های با کیفیت از فیلم هارو منتشر کنه
ولی وقتی رقابتی در کار نباشه، این وضعیت به وجود میاد. زمانی که ادمین های سایت هیچ ارزشی برای مخاطب قائل نیستن. من خیلی نایت مووی رو قبول داشتم حتی وقتی تاینی بود من بیشتر این سایت اشتراک میگرفتم ولی جایی که ادمیناش دل بخواهی میان سایت رو به روز میکنن یا به درخواست کاربرا توجهی نمیکنن، همون اشتراک نگیریم بهتره.
امتیاز 9 از 10
بدون اسپویل!
مقدمه:
فیلم *Burning* یا سوختن، فیلم جدید کارگردان کره ای Chang-dong Lee هست که گفته شده بعد از سال های بدون فعالیت، این فیلم رو ساخته.
داستان اولیه توسط Haruki Murakami نوشته شده و کارگردان حین وفاداری به متن اصلی، برداشت آزاد خودش رو از داستان داشته.
این فیلم در کل سه بازیگر اصلی داره که یکی از این سه، بازیگر نقش زن Jong-seo Jun اولین بازیگری خودش رو ارائه کرده.
اقای Steven Yeun رو که ما با سریال Walking Dead میشناسیم و در آخر شخصیت اصلی داستان با بازی Ah-In Yoo که اگر سریال باز آسیایی باشید حتما Six Flying Dragons یا چند سریال دیگه رو با ایشون میشناسید.
بریم سراغ اصل مطلب.
مخاطب با این فیلم به شکل عجیبی، ارتباط برقرار میکنه و به معنی اصل کلمه تونسته بیننده رو جذب کنه.
کلیت فیلم مربوط میشه به مرموز بودن و غیر قابل پیشبینی بودن داستان.
از نظر داستانی ما با نگاه اختلاف طبقاتی طرف هستیم ولی لزوماً این فیلم به ریشه های دیگه هم میزنه مثلا سیاست.
اما اصلی ترین ویژگی این فیلم، این عدم تشخیص واقعیت و خیال بین مخاطب و حتی خود شخصیت فیلم هست. با این که داستان، یک سری وقایع رو به ما توضیح میده ولی لزوماً به معنی اینکه ما کاملاً قبول کنیم نیست.
سکانس پایانی، به نظر برداشت خود کارگردان از داستان بود و با اینکه برداشت معقول تری به نظر میاد اما باید تمام جوانب داستان رو درنظر گرفت.
از ابتدای داستان ما با شخصی طرف هستیم که از طبقهی ضعیف جامعه است و اتفاقی با دختری که در کودکی میشناخته رو به رو میشه. شخصیت سوم که کاملا متضاد با شخصیت اصلی داستان هست ظاهر میشه و ما از همون ابتدا با این کشمکش و عدم درک این شخصیت ها طرف هستیم.
جدا از اینکه این فیلم هم نگاه فلسفی خودش رو داره، مخاطب جاهایی از این ارتباط بین کاراکتر ها دچار شک میشه و از همون ابتدا هم میشد رخ دادن یک اتفاق عجیب بین این سه کاراکتر رو پیشبینی کرد.
خطر اسپویل!!!
لطفا اگر فیلم رو ندیدید ادامه نظر رو نخونید!
سکانس پایانی فیلم زمانی که (جونگ سو) به طور غیر منتظره (بن) رو به قتل میرسونه و جنازه رو به همراه ماشین آتش میزنه، یه مهر محکم دیگه ای هست به این عدم قطعیت. چرا که ما با شخصیتی طرف هستیم که کنجکاو هست و بعد از شنیدن حرف های (بن)، مرتب به گلخونه های اطراف سر میزنه که ببینه این گرسنگی بزرگی که (هائه می) در رابطه با چیستی زندگی بهش گفته بوده، چطور به انجام میرسه. طبیعتاً چنین شخصی که تا حدودی روح نویسندگی داره و اتفاقا سکانس ماقبل پایانی هم ما در حال تایپ کردن میبینیمش، این امکان هم براش هست که واقعیت رو طور دیگه ببینه همونطور که ما با یک پایان غیر منتظره رو به رو بودیم.
سکانسی که (بن) و (جونگ سو) بعد از غروب آفتاب باهم صحبت میکردند رو بخاطر بیارید. (بن) چنان از این حس آتش زدن و اشاره به ضربان قلبش صحبت میکرد که (جونگ سو) به نظر هرگز این حس رو نداشته برای همین این حس براش قابل درک نبود. چیزی که (جونگ سو) بهش باور داشت این بود که عاشق شده و وقتی این حرف رو به (بن) میزنه، (بن) میخنده و انگار (جونگ سو) رو یه شخصیت ساده لوح تصور میکرده.
در کل هر شخص میتونه یه برداشت از این فیلم داشته باشه و درنظر داشته باشید این درحالی هست که ما به هر حال با یک سکانس پایانی طرف هستیم که این خلاقیت کارگردان رو میرسونه.
و آخرین نکته از سکانس پایانی، بعد از اینکه (جونگ سو)، (بن) رو به قتل رسوند، باز هم فیالبداهه لباس خودشو در اورد و برهنه تا ماشین خودش رفت. انگار بعد از انجام دادن اون کار، همه چیز خودشو از دست داده بود.
مرسی
sons_of_anarchy@
سلام عزیز
نه بابا من چرا ناراحت بشم الان من و شما داریم دوستانه با لحن مودبانه صحبت میکنیم.
ببینید
زیر Bohemian Rhapsody بعد از اینکه واو و Eh oh گفته
نوشته:( منتقدین برن درشونو بزارن)
و کلی چیزای خنده دار دیگه. حالا این آدم با این تفکرات تعصبی میاد زیر نظر من و با من به بحث میشینه. اونم چه بحثی. که لهجه و موهای بردلی کوپر خیلی خوبه و دوستش داره و من هم نباید این حرفو میزدم:)
دوباره میگم به نظر من، به نظر من، به نظر من این فیلم فاجعه است.
چیزی جز تبلیغات پشتش نیست از کمپین ها بگیریم تا حواشی.
قرار هم نیست من اگر فردا یه گیتار دست بگیرم برم خواننده بشم و بدتر از اون برم فیلم بسازم.
مرسی ازت
و مرسی از دوستان که کامنت گذاشتن
فدا
فصل اول و دوم :امتیاز 9 از 10
بدون اسپویل!
یکی از سریال های موفق که از عنصر هیجان به شکل جدی تر و روایت گونه خاص استفاده میکنه.
درواقع هیجان این سریال یکی از نمونه های مثال زدنی برای آثار تلویزیونی هست. و مخاطب رو هم جذب میکنه.
La casa De Papel یا Money heist داستان گروهی از درواقع اشخاصی هستند که در کار های بخصوصی ماهر هستند و حالا با کمک شخصی به نام پروفسور دست به بزرگترین سرقت تاریخ میزنند.
ایده سریال واقعا جالبه و مارو یاد فیلم های قدیمی با محوریت سرقت میندازه.
این سریال به نظر یه فصل15 قسمتی بوده که نتفلیکس اونو خریده و خودش دوباره طی 2 فصل منتشر کرده.
فصل سوم به نظر 2019 میاد.
در کل حتما پیشنهاد میکنم تماشا کنید
مرسی
@Edward_Tomas
سلام و ارادت.
ببینید بحث وقتی به یه راه دیگه کشیده میشه، ادامه ندادنش بهترین راهه.
یک بار دیگه کامنت دوم منو بخون و ببین من با چه لحنی صحبت میکنم. کاملا دوستانه و محترمانه. وقتی طرف میاد میگه از موسیقی هیچی نمیفهمی درصورتی که منو نمیشناسه، قاعدتا من هم با ایشون به بحث نمیشینم و اگر این حرف از سر عقده نیست پس از کجاست؟
مثلا
من راجع به موسیقی کشور اسپانیا یا آمریکا یه سری اطلاعات دارم. از قضا یه فیلمی هم میاد و من خوشم میاد. شما از فیلم بدت میاد و موسیقی فیلم رو نمیپسندی با این حال مردم رو تشویق میکنی فیلم رو تماشا کنن. حالا خوبه من بیام زیر کامنت شما و بهتون بگم نمیفهمید و من میفهمم؟
بیخیال این بحثو ادامه ندیم کامنت ها هست دوستان میتونن بخونن.
از موسیقی فیلم هم اگر کامنت اول رو خونده باشی گفتم من از جاهایی از فیلم خوشم اومده و به دلم نشسته. توی کامنت دوم کلا گفتم این موسیقی در مجموع کامل نیست و پاپ کورنی هست و نظرمم شخصی بود. قرار نیست همه مثل من فکر کنن.
به نظرات همدیگه احترام بزاریم و امیدوارم ما ایرانی ها به روزی برسیم که دیکتاتوری نه در افکارمون باشه نه در رفتارمون.
مرسی
سخنی با کاربران.
ببینید دوستان ، ما تا زمانی که تحمل نظر مخالف رو نداشته باشیم هرگز کاری از پیش نمیبریم.
من نظرم اون پایین هست ، گفتم من این فیلم رو دوست نداشتم و نظر شخصی من این بود و فلان و فلان. آخرش هم نوشتم با این حال امیدوارم فیلم رو ببینید و لذت ببرید.
یکی از دوستان ( باز هم اینجا من به عنوان دوست ازش یاد میکنم به عنوان احترام برای ایشون) در اومده زیر کامنت من که مخالف فیلم هستم ، کلی چرندیات راجعبه لیدی گاگا و شخصیت پردازی ها ( مثلا اومده Mr Robot رو با True Detective مثال زده :) ) و موسیقی کانتری و از این چیزها که توی اینترنت به وفور پیدا میشه برای من نوشته آخرش هم نوشته من میفهمم تو نمیفهمی. من خیلی محترمانه گفتم یک بار شک کن شاید تو اشتباه کنی من درست بگم.
و باز حرف خودشو زده و خلاصه ادبیاتی به کار برد که به نظر من برای خالی شدن عقده شخصی بوده و من دیگه به خودم این اجازه رو نمیدم که با ایشون به بحث ادامه بدم. چون تکلیف یک سریها از قبل مشخصه.
من با خودم گفتم اصلا شاید من اشتباه میکنم. خب؟ ایشون درست میگه.
رفتم زیر فیلم Bohemian Rhypsody دیدم نوشته به نام خدایی که کوئین را آفرید!!!
جای اینکه راجع به فیلم صحبت کنه و بگه این فیلم این ویژگی هارو داره و خوبه و این نقطه ضعف هارو داره ، نشسته یه سری حرفای خنده دار راجعبه کوئین که اتفاقا همه ما دوستشون داریم گفته و ادعاش هم میشه که نقد کرده. یا چه میدونم آل پاچینو رو با رامی مالک مقایسه میکنه ، یا دیوید لینچ رو مطرح میکنه :)
خب مشخصه این شخص نه دیوید لینچ رو میشناسه نه دو تا کتاب راجع به سینما خونده نه فیلم درستی دیده. اینکه من شیفته یک فیلم پاپ کورنی باشم و بگم واوووو این فیلم حرف نداره و عالیه و چه میدونم بگم من از لهجه و موهای بردلی کوپر خوشم میاد و عاشق این فیلم هستم ، اوکی هست و مشکلی نیست چون سلیقه هر کس متفاوته و ممکنه نظر مخالف باشه. ولی اینکه بیای زیر کامنت من مستقیما به بحث بشینی که شخصیت پردازی این است و اسکار فلان است و من میفهمم و تو نمیفهمی ، با اینکه من شخصا هیچوقت با خودم فکر نکردم من بیشتر میفهمم یا عقلم بیشتره ، به کامنت خودم بیشتر ایمان میارم و قطعا دیگه الآن مطمئنم این فیلم یک فیلم پاپ کورنی ، تبلیغاتی و دهن پرکنه.
حالا صحبت اصلی با کاربران حرفه ای نایت مووی که چند سالی هست در کنار همدیگه هستیم و به هر حال سینما رو به طور جدی دنبال میکنیم. من به عنوان برادر کوچکتر از همه میخوام که نظر مخالف رو اگرچه میتونیم قبول نکنیم ولی احترام بزاریم. سعی کنیم به سلیقه همدیگه احترام بزاریم. سعی نکنیم همیشه کامنت بزاریم یا مثل بعضی دوستان دنبال لایک و کامنت باشیم. باید بدونیم که گفتن اینکه (من میفهمم و تو نمیفهمی) نه تنها کمکی به قضیه نمیکنه بلکه فقط تعصب و غرور مضحک خودمون رو نشون میده. هیچ آدم حسابی توی کل تاریخ نیومده بگه من بیشتر میفهمم. از فیلسوف بگیر تا نقاش تا موزیسین تا دانشمند. هیچ کدوم ادعایی نداشتن با اینکه قرن ها بعد اندیشه هاشون تدریس میشد.
کلام آخر. فیلم رو ببینید و لذت ببرید ، اگر نظری دارید حتما بیان کنید. اگر نقدی دارید حتما حتما بیان کنید. اگر مثل همین دوستمون تعصبی هستید ، باشید. از فیلم لذت ببرید ولی نظرتون رو به کسی تحمیل نکنید و بدونید که در طول تاریخ تمام مفاهیم مغلوب دیکتاتوری شدند بجز هنر .
بحث رو تموم میکنم و مرسی که خوندین.
ارادتمندم
سعی کنیم نظرات مخالف همدیگرو تحمل کنیم و حمله نکنیم. چون تا وقتی ما احترام گذاشتن به همدیگه رو یاد نگیریم فیلم که هیج، اگر تمام هنر هارو هم از بَر باشیم باز به داد ما نخواهد رسید.
@xosturex
متن دوم شما به نظرم بیشتر خالی کردن عقده بود تا متن. اواسط متن دیگه به خوندن ادامه ندادم چون فکر میکنم با این چرندیات و یاوه گویی ها میشه شخصیتت رو سنجید.
من سالهاست که موسیقی کار میکنم و اگر میگم این فیلم به همراه موسیقیش فاجعه است، مثل شما از روی هوا و تخیلات از خودم در نمیارم. حالا شما 9 بده من 3 میدم :)
خواستم باز یه متن دراز از این کامنت برات بزارم ولی دیدم چرا باید خودمو خسته کنم تو که در نهایت نخواهی نفهمید :)
باشد که رستگار شوید...
بحث خیلی خوبیه و جا داره بیشتر صحبت بشه.
قطعا ملاک فیلم دیدن ، سایت هایی مثل IMDB نیست. سایتی مثل IMDB خب کاربران خودش رو داره و اونا طبق سلیقه خودشون رای میدن. بقیه سایت ها هم به هر حال منتقدین خودشون رو دارن و قابل احترام هستن.
به نظر من کسی که فیلم بین حرفه ای باشه ( کسی که سینما رو به طور جدی دنبال میکنه و فیلم دیدن براش فقط سرگرمی نیست) هم به منتقدین توجه میکنه و هم به نظر مخاطبان.
مثلا خود من ، فیلم Birdman رو بسیار میپسندم و این فیلم علاوه بر اینکه نظر منتقدین رو به خودش جلب کرده ، جوایز مختلفی رو هم برده. منتهی این فیلم به نظر من برای مخاطب عادی ممکنه خسته کننده و تا جاهایی غیر قابل فهم باشه که طبیعی هم هست. یک سری فیلم ها هست که شما یه بار نگاه میکنی و لذت خاصی هم شاید نداشه باشه ، بعد دو تا نقد چه مثبت چه منفی میخونید بعد ممکنه دوباره بشینید فیلم رو ببینید با یه نگاه جدیدتر.
فیلم های دیگه ای هم هست که اتفاقا خیلی مخاطب پسند هستن ولی منتقدین کاملا اونهارو پس زدن.
یک اثر هنری برای اینکه موفق باشه هم باید درونمایه داشته باشه هم مخاطب پسند.همین چیزی که ما توی سینما از هیچکاک به خوبی یاد گرفتیم.
به عنوان یه برادر کوچکتر ، نظر من به دوستانی که میخوان به هر حال سینما رو به طور جدیتر دنبال کنن ،اول اینکه سعی کنید هر چیزی ببینید . نگید فلان فیلم بلاک باستری هست و ارزشی نداره . چون اگر شما پای منتقدین هم بشینید متوجه میشید که فیلم های تارکوفسکی هم نقص هایی داره.از فدریکو فلینی بگیرید تا ایناریتو .
دوم اینکه تعصبی نباشید . ما دیدیم طرف مثلا عاشق فیلم Inception هست بعد زیر فیلم Gravity که اتفاقا فیلم خوبی هست نوشته این فیلم به پای اون نمیرسه. و از اینجور چیزای خنده دار که شاهدش هستیم متاسفانه.
سوم هم اینکه منتقدین رو چه بخواید چه نخواید باید قبول کنید . کسی که میگه منتقدین هیچی حالیشون نیست پس لابد نمیفهمه که همون منتقدی که موهاش الان سفید شده یا سال ها کار کرده ، لابد فیلم های بیشتری دیده یا تجربه بیشتری داشته. به پای حرفشون بشینید و با خودتون تجزیه تحلیل کنید چیزی که به دردتون میخوره رو ازش یاد بگیرید.
و در آخر به لیست IMDB هم دلخوش نباشید همین الآن مثلا Avengers تو لیست هست ولی چند تا فیلم مهم از کارگردانهای مهم مثل اینگمار برگمان تو لیست نیست.
یا مثلا همین فیلم ، که بیشتر جنبه تبلیغاتی داره تا خود فیلم ، نمره بیشتری از مثلا Birdman و دیگر فیلم ها داره.
مرسی
بدون اسپویل!
یه فیلم سراسر سرخوش و زیبا.
زمانی که تاینی موویز بود این سایت هم مجبور بود برای حفظ کاربرانش مثلا قالب سایت رو به روز کنه، دوبله اختصاصی کنه یا نسخه های با کیفیت از فیلم هارو منتشر کنه
ولی وقتی رقابتی در کار نباشه، این وضعیت به وجود میاد. زمانی که ادمین های سایت هیچ ارزشی برای مخاطب قائل نیستن. من خیلی نایت مووی رو قبول داشتم حتی وقتی تاینی بود من بیشتر این سایت اشتراک میگرفتم ولی جایی که ادمیناش دل بخواهی میان سایت رو به روز میکنن یا به درخواست کاربرا توجهی نمیکنن، همون اشتراک نگیریم بهتره.
بدون اسپویل!
مقدمه:
فیلم *Burning* یا سوختن، فیلم جدید کارگردان کره ای Chang-dong Lee هست که گفته شده بعد از سال های بدون فعالیت، این فیلم رو ساخته.
داستان اولیه توسط Haruki Murakami نوشته شده و کارگردان حین وفاداری به متن اصلی، برداشت آزاد خودش رو از داستان داشته.
این فیلم در کل سه بازیگر اصلی داره که یکی از این سه، بازیگر نقش زن Jong-seo Jun اولین بازیگری خودش رو ارائه کرده.
اقای Steven Yeun رو که ما با سریال Walking Dead میشناسیم و در آخر شخصیت اصلی داستان با بازی Ah-In Yoo که اگر سریال باز آسیایی باشید حتما Six Flying Dragons یا چند سریال دیگه رو با ایشون میشناسید.
بریم سراغ اصل مطلب.
مخاطب با این فیلم به شکل عجیبی، ارتباط برقرار میکنه و به معنی اصل کلمه تونسته بیننده رو جذب کنه.
کلیت فیلم مربوط میشه به مرموز بودن و غیر قابل پیشبینی بودن داستان.
از نظر داستانی ما با نگاه اختلاف طبقاتی طرف هستیم ولی لزوماً این فیلم به ریشه های دیگه هم میزنه مثلا سیاست.
اما اصلی ترین ویژگی این فیلم، این عدم تشخیص واقعیت و خیال بین مخاطب و حتی خود شخصیت فیلم هست. با این که داستان، یک سری وقایع رو به ما توضیح میده ولی لزوماً به معنی اینکه ما کاملاً قبول کنیم نیست.
سکانس پایانی، به نظر برداشت خود کارگردان از داستان بود و با اینکه برداشت معقول تری به نظر میاد اما باید تمام جوانب داستان رو درنظر گرفت.
از ابتدای داستان ما با شخصی طرف هستیم که از طبقهی ضعیف جامعه است و اتفاقی با دختری که در کودکی میشناخته رو به رو میشه. شخصیت سوم که کاملا متضاد با شخصیت اصلی داستان هست ظاهر میشه و ما از همون ابتدا با این کشمکش و عدم درک این شخصیت ها طرف هستیم.
جدا از اینکه این فیلم هم نگاه فلسفی خودش رو داره، مخاطب جاهایی از این ارتباط بین کاراکتر ها دچار شک میشه و از همون ابتدا هم میشد رخ دادن یک اتفاق عجیب بین این سه کاراکتر رو پیشبینی کرد.
خطر اسپویل!!!
لطفا اگر فیلم رو ندیدید ادامه نظر رو نخونید!
سکانس پایانی فیلم زمانی که (جونگ سو) به طور غیر منتظره (بن) رو به قتل میرسونه و جنازه رو به همراه ماشین آتش میزنه، یه مهر محکم دیگه ای هست به این عدم قطعیت. چرا که ما با شخصیتی طرف هستیم که کنجکاو هست و بعد از شنیدن حرف های (بن)، مرتب به گلخونه های اطراف سر میزنه که ببینه این گرسنگی بزرگی که (هائه می) در رابطه با چیستی زندگی بهش گفته بوده، چطور به انجام میرسه. طبیعتاً چنین شخصی که تا حدودی روح نویسندگی داره و اتفاقا سکانس ماقبل پایانی هم ما در حال تایپ کردن میبینیمش، این امکان هم براش هست که واقعیت رو طور دیگه ببینه همونطور که ما با یک پایان غیر منتظره رو به رو بودیم.
سکانسی که (بن) و (جونگ سو) بعد از غروب آفتاب باهم صحبت میکردند رو بخاطر بیارید. (بن) چنان از این حس آتش زدن و اشاره به ضربان قلبش صحبت میکرد که (جونگ سو) به نظر هرگز این حس رو نداشته برای همین این حس براش قابل درک نبود. چیزی که (جونگ سو) بهش باور داشت این بود که عاشق شده و وقتی این حرف رو به (بن) میزنه، (بن) میخنده و انگار (جونگ سو) رو یه شخصیت ساده لوح تصور میکرده.
در کل هر شخص میتونه یه برداشت از این فیلم داشته باشه و درنظر داشته باشید این درحالی هست که ما به هر حال با یک سکانس پایانی طرف هستیم که این خلاقیت کارگردان رو میرسونه.
و آخرین نکته از سکانس پایانی، بعد از اینکه (جونگ سو)، (بن) رو به قتل رسوند، باز هم فیالبداهه لباس خودشو در اورد و برهنه تا ماشین خودش رفت. انگار بعد از انجام دادن اون کار، همه چیز خودشو از دست داده بود.
مرسی
سلام عزیز
نه بابا من چرا ناراحت بشم الان من و شما داریم دوستانه با لحن مودبانه صحبت میکنیم.
ببینید
زیر Bohemian Rhapsody بعد از اینکه واو و Eh oh گفته
نوشته:( منتقدین برن درشونو بزارن)
و کلی چیزای خنده دار دیگه. حالا این آدم با این تفکرات تعصبی میاد زیر نظر من و با من به بحث میشینه. اونم چه بحثی. که لهجه و موهای بردلی کوپر خیلی خوبه و دوستش داره و من هم نباید این حرفو میزدم:)
دوباره میگم به نظر من، به نظر من، به نظر من این فیلم فاجعه است.
چیزی جز تبلیغات پشتش نیست از کمپین ها بگیریم تا حواشی.
قرار هم نیست من اگر فردا یه گیتار دست بگیرم برم خواننده بشم و بدتر از اون برم فیلم بسازم.
مرسی ازت
و مرسی از دوستان که کامنت گذاشتن
فدا
بدون اسپویل!
یکی از سریال های موفق که از عنصر هیجان به شکل جدی تر و روایت گونه خاص استفاده میکنه.
درواقع هیجان این سریال یکی از نمونه های مثال زدنی برای آثار تلویزیونی هست. و مخاطب رو هم جذب میکنه.
La casa De Papel یا Money heist داستان گروهی از درواقع اشخاصی هستند که در کار های بخصوصی ماهر هستند و حالا با کمک شخصی به نام پروفسور دست به بزرگترین سرقت تاریخ میزنند.
ایده سریال واقعا جالبه و مارو یاد فیلم های قدیمی با محوریت سرقت میندازه.
این سریال به نظر یه فصل15 قسمتی بوده که نتفلیکس اونو خریده و خودش دوباره طی 2 فصل منتشر کرده.
فصل سوم به نظر 2019 میاد.
در کل حتما پیشنهاد میکنم تماشا کنید
مرسی
سلام و ارادت.
ببینید بحث وقتی به یه راه دیگه کشیده میشه، ادامه ندادنش بهترین راهه.
یک بار دیگه کامنت دوم منو بخون و ببین من با چه لحنی صحبت میکنم. کاملا دوستانه و محترمانه. وقتی طرف میاد میگه از موسیقی هیچی نمیفهمی درصورتی که منو نمیشناسه، قاعدتا من هم با ایشون به بحث نمیشینم و اگر این حرف از سر عقده نیست پس از کجاست؟
مثلا
من راجع به موسیقی کشور اسپانیا یا آمریکا یه سری اطلاعات دارم. از قضا یه فیلمی هم میاد و من خوشم میاد. شما از فیلم بدت میاد و موسیقی فیلم رو نمیپسندی با این حال مردم رو تشویق میکنی فیلم رو تماشا کنن. حالا خوبه من بیام زیر کامنت شما و بهتون بگم نمیفهمید و من میفهمم؟
بیخیال این بحثو ادامه ندیم کامنت ها هست دوستان میتونن بخونن.
از موسیقی فیلم هم اگر کامنت اول رو خونده باشی گفتم من از جاهایی از فیلم خوشم اومده و به دلم نشسته. توی کامنت دوم کلا گفتم این موسیقی در مجموع کامل نیست و پاپ کورنی هست و نظرمم شخصی بود. قرار نیست همه مثل من فکر کنن.
به نظرات همدیگه احترام بزاریم و امیدوارم ما ایرانی ها به روزی برسیم که دیکتاتوری نه در افکارمون باشه نه در رفتارمون.
مرسی
ببینید دوستان ، ما تا زمانی که تحمل نظر مخالف رو نداشته باشیم هرگز کاری از پیش نمیبریم.
من نظرم اون پایین هست ، گفتم من این فیلم رو دوست نداشتم و نظر شخصی من این بود و فلان و فلان. آخرش هم نوشتم با این حال امیدوارم فیلم رو ببینید و لذت ببرید.
یکی از دوستان ( باز هم اینجا من به عنوان دوست ازش یاد میکنم به عنوان احترام برای ایشون) در اومده زیر کامنت من که مخالف فیلم هستم ، کلی چرندیات راجعبه لیدی گاگا و شخصیت پردازی ها ( مثلا اومده Mr Robot رو با True Detective مثال زده :) ) و موسیقی کانتری و از این چیزها که توی اینترنت به وفور پیدا میشه برای من نوشته آخرش هم نوشته من میفهمم تو نمیفهمی. من خیلی محترمانه گفتم یک بار شک کن شاید تو اشتباه کنی من درست بگم.
و باز حرف خودشو زده و خلاصه ادبیاتی به کار برد که به نظر من برای خالی شدن عقده شخصی بوده و من دیگه به خودم این اجازه رو نمیدم که با ایشون به بحث ادامه بدم. چون تکلیف یک سریها از قبل مشخصه.
من با خودم گفتم اصلا شاید من اشتباه میکنم. خب؟ ایشون درست میگه.
رفتم زیر فیلم Bohemian Rhypsody دیدم نوشته به نام خدایی که کوئین را آفرید!!!
جای اینکه راجع به فیلم صحبت کنه و بگه این فیلم این ویژگی هارو داره و خوبه و این نقطه ضعف هارو داره ، نشسته یه سری حرفای خنده دار راجعبه کوئین که اتفاقا همه ما دوستشون داریم گفته و ادعاش هم میشه که نقد کرده. یا چه میدونم آل پاچینو رو با رامی مالک مقایسه میکنه ، یا دیوید لینچ رو مطرح میکنه :)
خب مشخصه این شخص نه دیوید لینچ رو میشناسه نه دو تا کتاب راجع به سینما خونده نه فیلم درستی دیده. اینکه من شیفته یک فیلم پاپ کورنی باشم و بگم واوووو این فیلم حرف نداره و عالیه و چه میدونم بگم من از لهجه و موهای بردلی کوپر خوشم میاد و عاشق این فیلم هستم ، اوکی هست و مشکلی نیست چون سلیقه هر کس متفاوته و ممکنه نظر مخالف باشه. ولی اینکه بیای زیر کامنت من مستقیما به بحث بشینی که شخصیت پردازی این است و اسکار فلان است و من میفهمم و تو نمیفهمی ، با اینکه من شخصا هیچوقت با خودم فکر نکردم من بیشتر میفهمم یا عقلم بیشتره ، به کامنت خودم بیشتر ایمان میارم و قطعا دیگه الآن مطمئنم این فیلم یک فیلم پاپ کورنی ، تبلیغاتی و دهن پرکنه.
حالا صحبت اصلی با کاربران حرفه ای نایت مووی که چند سالی هست در کنار همدیگه هستیم و به هر حال سینما رو به طور جدی دنبال میکنیم. من به عنوان برادر کوچکتر از همه میخوام که نظر مخالف رو اگرچه میتونیم قبول نکنیم ولی احترام بزاریم. سعی کنیم به سلیقه همدیگه احترام بزاریم. سعی نکنیم همیشه کامنت بزاریم یا مثل بعضی دوستان دنبال لایک و کامنت باشیم. باید بدونیم که گفتن اینکه (من میفهمم و تو نمیفهمی) نه تنها کمکی به قضیه نمیکنه بلکه فقط تعصب و غرور مضحک خودمون رو نشون میده. هیچ آدم حسابی توی کل تاریخ نیومده بگه من بیشتر میفهمم. از فیلسوف بگیر تا نقاش تا موزیسین تا دانشمند. هیچ کدوم ادعایی نداشتن با اینکه قرن ها بعد اندیشه هاشون تدریس میشد.
کلام آخر. فیلم رو ببینید و لذت ببرید ، اگر نظری دارید حتما بیان کنید. اگر نقدی دارید حتما حتما بیان کنید. اگر مثل همین دوستمون تعصبی هستید ، باشید. از فیلم لذت ببرید ولی نظرتون رو به کسی تحمیل نکنید و بدونید که در طول تاریخ تمام مفاهیم مغلوب دیکتاتوری شدند بجز هنر .
بحث رو تموم میکنم و مرسی که خوندین.
ارادتمندم
@xosturex
متن دوم شما به نظرم بیشتر خالی کردن عقده بود تا متن. اواسط متن دیگه به خوندن ادامه ندادم چون فکر میکنم با این چرندیات و یاوه گویی ها میشه شخصیتت رو سنجید.
من سالهاست که موسیقی کار میکنم و اگر میگم این فیلم به همراه موسیقیش فاجعه است، مثل شما از روی هوا و تخیلات از خودم در نمیارم. حالا شما 9 بده من 3 میدم :)
خواستم باز یه متن دراز از این کامنت برات بزارم ولی دیدم چرا باید خودمو خسته کنم تو که در نهایت نخواهی نفهمید :)
باشد که رستگار شوید...