فصل اول سریال واقعا عالی بود. روابط خیلی قشنگ در آمده بود و قسمت آخر هم با اینکه می توانست بهتر باشه (یعنی تخیلاتش کمتر باشه) ، اما قابل قبول بود. فصل دوم کمی نسبت به فصل اول افت کرده بود ، اما همچنان جذابیت داشت ، اما مشکل من قسمت پایانی فصل دوم بود. رسما شده بود فیلم هندی و تخیلی . از اون باورپذیری که سریال داشت واقعا خارج شد. نمیدونم واقعا درباره اون صحنه ها چه فکری می کردند ، اما بیشتر خنده دار بود . بجز اون در کل سریال خیلی خوبیه. بازم میگم فیلمنامه و همه چیز فصل اول بهتر بود. امیدوارم فصل سوم قویتر باشه. کلا شخصیت ریچر جذابه.
بنظرم من بازی تاج و تخت مدرن بود.من خب این اواخر شروع به دیدن سریال کردم. پیش اومده که بعضی سریالها رو دیر شروع کردم. یا وقت نداشتم یا نمیدونم چرا حس خوبی بهشون نداشتم.این سریال هم از ان دسته ها بود. اما واقعا خوشم اومد. اول اینو بگم که قسمت اول رو بار اول ده دقیقه اش رو دیدم و حوصله ام سر رفت. بعدها ده دقیقه دیگه اش رو دیدم و حوصله ام بازم سر رفت. دفعه بعد اصلا یادم رفته بود و تصمیم گرفتم صبور باشم و تا اخرش ببینم. بدم نیومد. بهتون میگم که تا قسمت پنج فصل اول باید صبور باشید. سریال تازه شکل می گیره و از فصل دوم و اواسطش هی بهتر و بهتر و بهتر میشه. فصل سوم و چهارم دیگه خیلی خوب بود. توی فصل اول و دوم دیالوگها یکم رومخه ، مخصوصا این گفتنهای آره ، خب ، باشه و ... که روان ادم رو بهم می ریزه و رو مخه(چه زبان اصلی نگاه کنید یا دوبله فرقی نداره) . اما حس میکنم همه چیز از فصل سوم عالی شدو دیالگوها هم خیلی خوب شد. پایان غافلگیر کننده ای داشت، اما بد نبود و بنظرم منطقی اومد. شخصیت مورد علاقه ام لوگان روی با بازی فوق العاده برایان کاکس بود.از بین بچه ها هم من با رومن بهتر ارتباط گرفتم.واقعا پر از زیر آب زنی ، خصومت و... بود. دوستت دارمهای الکی. یکجا کندال میگه ادمهای که الان میگند دوست دارم می تونند دهنت رو سرویس کنند. پیشنهاد میکنم در دیدنش در ابتدا صبور باشید و بعد می بینید چقدر سریال رو دوست دارید. تو فصلهای اول با کندال رابطه خوبی نداشتم ، اما بنظرم بدترین شخصیت سریال شیو بود.کرگ در دو فصل ابتدای دیالوگهاش افتضاح و رو مخ بود و حوصله سر میبرد. موسیقی کار رو دوست داشتم و بنظرم سریالی است که از دیدنش لذت میبرید. پیشنهاد میکنم اگر میتونید دوبله فارسی نبینید ، چون دیالوگها مخصوصا در فصول سوم وچهارم رو نمیتونم تصور کنم چی بجاشون میگند. دلم برای شخصیتها با تنفرهام از بعضیهاشون و ... تنگ میشه. سریال رو دوست داشتم.
خطر اسپویل
دو سه جمله بنظرم همه چیز رو در سریال نشان داد. در فصل چهارم ، شب قبل از مردن لوگان در هواپیما ، با بچه ها توی اون مثلا بار جلسه داشت و بهشون گفت که شماها هیچکدوم جدی نیستید.دقیقا درست می گفت . هیچکدوم برای اینکار مناسب نبودند. در انتها هم رومن حرف درستی زد که ما مزخرفیم و هیچی نیستیم. لوگان یه امپراطوری ساخته بود و هیچکدوم از بچه ها حتی یه دوره مدیریت ندیده بودند و فقط ادعا داشتند. از پس هیچ کاری درست بر نمی اومدند و اون دوست نداشت اینهمه زحمت رو راحت از دست بده و آخرم بخاطر کارهای بچه ها و خیانتها و ... مجبور به فروش شد. واقعا اینکه میگند ادمهای که دوست دارند یا داریشون می تونند دهنت رو سرویس کنند در این سریال نشان داده شد. برای رسیدن به قدرت چه ها که نمی کنند. بازی تاج و تخت مدرن بود. من از شخصیت شیو هرگز خوشم نیومد. کندال رو تا اواسط فصل چهارم اصلا درکش نکردم و حتی ازش متنفر بودم ، اما بنظرم از شیو بهتر بود. و رومن از همشون بهتر بود. و چقدر بازی کیرن کالکین در نقش رومن خوب بود. خنده دارترین کارش این بود که اون عکس رو بجای جری اشتباها برای پدرش فرستاد. عالی بود.
سریال قشنیگه. من خیلی اهل سخت گیر بودن در زمینه منطق این و اون نیستم. اون لحظه که دارم سریال رو می بینم باید برام جالب باشه و باور پذیر برام باشه. باور پذیری یک سریال ربطی به واقعی بودنش نداره. سریالهای مارول زیادی ساخته میشند و موقع دیدنشون ادم احساس باور پذیری داره با اینکه میدونه واقعی نیست. در مورد این سریالها هم همینه. جذابیت موضوع اصلیه که این سریال داره.شاید بعضی اوقات اغراق میشه ، اما باور پذیر در موقع دیدنه. بازیگرها تا حدود زیادی خوبند ، مخصوصا وندل پیرس (نقش جیمز گریر) که توی سریال suits هم بازیش رو خیلی دوست داشتم . با پایان فصل چهارم اینطور که اعلام شده این سریال هم به پایان رسید. البته پایان بندی طوری نبود که نشه ادامه ای براش ساخت.کسی چه میدونه شاید بعدها دوباره ادامه دادند ، شایدم نه.ولی برای کسانی که ندیدند و به سریالهای اکشن و هیجانی علاقه دارند قطعا توصیه میکنم.
خب پس از ده سال این سریال هم به پایان رسید. شخصیت ردینگتون یکی از جالبترین و جذابترین شخصیتهای بود که در این سالها در سریالهای تلویزیونی دیده بودیم. شاید کمی بعضی اوقات افت می کرد اما همیشه جذابت خاص خودش رو داشت. با اینکه با یک جنایتکار روبرو بودیم ، اما هیچ وقت ازش متنفر نشدیم. شخصیت دوست داشتنی با بازی فوق العاده جیمز اسپیدر .قطعا دلم برای این سریال تنگ میشه و واقعا لحظات خوشی با دیدنش داشتم. بعضی سوالات بطور کامل پاسخ داده نشد ،اما اگر دقت کرده باشید میتوانید با واقعیتها خودتان روبرو بشید . اگر میخواهید بدانید که ردینگتون کی بود قسمت اسپویل را بخوانید .هر چند در پایان فصل هشت تقریبا مشخص شده بود.بهرحال یک سریال زیبا به پایان رسید و ما با یکی از جذابترین شخصیتهای سریالی بعد از سالها خداحافظی می کنیم.دلتنگ رد و دیالوگهای جذابش میشم.از دیدن این سریال همیشه لذت بردم و اگر کسی هنوز این سریال رو ندیده ، شدیدا توصیه میکنم.
خطر اسپویل شخصیت ردینگتون کی بود و سرانجام او
شخصا سریال رو با لیز بیشتر دوست داشتم . حیف شد که بخاطر اینکه لیز دیگه حاضر به ادامه بازی در سریال نشد ، این شخصیت حذف و با مرگ روبرو شد.اینکه ردینگتون کیه تقریبا از قسمت اول سوال اصلی بود.تقریبا تا انتهای فصل هشت پاسخ مشخصی بهش داده نشد. در اون دو قسمت پایانی متوجه شدیم که لیز عملا ردینگتون رو در بچگی و در ان اتش سوزی کشته. اگر به پایان فصل هشت و قسمت بیست دو نگاه کنید ، لحظه ای که لیز تیر میخوره و کشته میشه ، وقتی ردینگتون اونو بقل میکنه و میبوسه ،دقیقا همون لحظه با فلش بک به گذشته لحظه ای رو می بینیم که کاترینا مادر لیز اونو در بچگی در اغوش گرفته و میبوسه. تام شوهر لیز چمدان استخوانهای رو پیدا کرده بود که رینگتون نمیخواست کسی متوجه بشه کیه. در قسمت اخر وقتی ردینگتون (پیکی) با اگنس صحبت می کرد ، اگنس بهش گفت مثل مادرها صحبت میکنی و اونم تقریبا تائید کرد . بنابراین ردینگتون همون کاترینا رستوا مادر لیز بود. بعد از کشته شدن ردینگتون تغییر جنسیت داده بوده و با عملهای زیبایی که انجام داده ، خودش رو با نام ردینگتون معرفی میکرده.اون استخوانهای که تام پیدا کرده بود مال ردینگتون بود و مشخص میشد که ردینگتون مرده.شاید بطور صد درصد به این سوال که ردینگتون دقیقا کی بوده پاسخ داده نشد ، اما با این نشانه ها و شواهد میشه فهمید که ردینگتون مادر لیز یعنی کاترینا بود.پایان سریال یعنی مرگ ردینگتون بد نبود ، یعنی انتظاری جز مردن شخصیت اصلی نداشتم ف چون مرود علاقه نویسنده ها کشته شدن قهرمان اینطور سریالهاست، اما اون انتظاری که از مرگ قهرمانی که ده فصل با ما بود داشتیم رو برآورده نکرد. با مرگ ردینگتون مشکلی نداشتم ، اما شکلش و پایان بندی رو دوست نداشتم.کاش سرنوشت گروه ویژه بهتر مشخص میشد ،مخصوصا رسلر ، هرچند گفته شد که دمبه از اف بی ای جدا شد اما اون انتظاری که داشتیم نبود.
خب شاید سریال دوستان می دونند که این سریال بر اساس داستانی واقعی ساخته شده که البته قبلا یک سریال دیگه به نام candy و یک فیلم سینمایی هم در اینباره ساخته شده. من سریال candy و فیلم سینمایی رو ندیدم . درباره این سریال باید بگم که خوش ساخته. بازیگرها به نظر من درست انتخاب شدند و همشون بنظرم بخوبی ایفای نقش کردند. تقریبا چهره بازیگرها مشابه کاراکترهای اصلی است ، بجز اولسن که خب متفاوته و بنظرم منم باید بازیگری سرشناس و محبوب بازی می کرد تا سریال بیشتر دیده بشه. مگرنه مثلا پت یا الن گور (که بازیگرش در واقعیت شوهر کریستن دانسته)تقریبا قیافه های فوق العاده ای نداشتند و اگر دقت کنید به پایان سریال تقریبا همین بوده. توی سریال candy هم من ترکیب بازیگرها رو نگاه کردم ،جسیکا بیل نقش اصلی یعنی کندی رو بازی میکنه. البته اونجا بازیگرهای الن گور و پت قیافه های بهتری داشتند که کمی دور از واقعیت بود و البته قاوتی ردباره سریال نمیکنم چون اصلا ندیدم.در کل بنظر من انتخاب بازیکرها خوب بود. روند داستان خوب بود. بله ماجرا واقعیه ، اما نحوه روایت خیلی مهمه. اولسن بخوبی از پس نقش براومده و شما استرس ، خوشی ، نارحتی ، خشم و ... همه چیز رو به خوبی از بازیش حس می کنید. زمانهای که توی ماشین موسیقی گوش میده و در حالتهای مختلف و شرایط روحی متفاوت باهاش میخونه واقعا جالبه.انتخابهای موسیقی ، لباسها ، طراحی صحنه ... بسیار خوب و جذابه.ریتم سریال کند نیست و بخوبی به جزئیات پرداخته شده . دلم توی سریال برای شخصی پت سوخت که واقعا ادم ساده ای بود و با همه اتفاقات پشت زنش رو خالی نکرد. درسته که بعدها اتفاقاتی دیگه افتاد ، اما شخصیت جالبی داشت.شری هم همینطور که تو سختترین شرایط پشت دوستش موند. این دو نفر بازم نشان دادند که در بدترین شرایط میتونی نزدیکانت رو بهتر بشناسی. کلا سریال خوش ساختیه و پیشنهاد میکنم توی اینترنت هیچ چیزی درباره اش نخونید (مخصوصا سرنوشت شخصیتها) که تا پایان سریال از دیدنش لذت ببرید.
خب این سریال ریتش به 8.1 رسید و کاملا هم استحقاقش رو داشت و برای فصل دوم هم تمدید شد. ماجرای جالبی داره . شخصیت هال وایلر (با بازی روفـس سوئل) واقعا باحاله و البته بازی خوب بازیگر هم نباید فراموش کرد. اینکه ایران هم بهش اضافه شده نباید نادیده گرفت ، در اینباره اظهار نظر خاصی ندارم. باید بگم که از نظر ساخت سریال خوبیه ، بازیگران خوب کار کردند و داستان کشش خوبی داره.بنظرم شما رو سرگرم میکنه .
بعد از دیدن دو قسمت باید بگم که سریال جالب و جذابیه. قسمت دومش خیلی خیلی بهتر از قسمت اول بود.زیاد به ریت کلی نگاه نکنید ، بنظرم ارزش دیدن داره.سریال نقطه کور یا blindspot هم هیچ وقت به ریت هشت نرسید ، اما سریال قشنگی بود. موضوع جالبی داره و کشش داستان هم خوبه. بازیگرهای خوبی هم داره. مثل اینکه فصل اول هفت قسمته و چزی هم درباره اینکه ادامه داره یا نه گفته نشده.باید دید در ادامه چطور پیش میره ، اما فعلا که خوب بوده و پیشنهاد میکنم.
درست ۴۶ روز قبل (۲۰ آبان ۱۴۰۱) زیرنویس کردن سریال seal team رو شروع کردم و از قسمت یازده فصل پنجم هم کار شروع شد.امروز یعنی ۶ دی آخرین قسمت فصل ششم(قسمت دهم) در subscene.com اپلود شد و کار ترجمه به پایان رسید . میانگین سه تا چهار روز با توجه به مشغله هام هر قسمت زمان برد. راستش با پایان کار دلتنگ شدم ، چون هم سریال رو دوست داشتم و ترجمه اش هم با وجود اصطلاحات زیاد نظامی لذت بخش بود . بابت همه کاستیها و اشتباهات عذر خواهی میکنم . تا امروز هنوز خبر قطعی درباره فصل هفتم سریال منتشر نشده(بنظر میرسه فصل هفتمی در کار باشه) ، اما اگرم فصل هفتمی در کار باشه ، گفته میشه که پخش اون احتمالا در سال ۲۰۲۴ خواهد بود .بازم بابت کاستیها عذرخواهی میکنم . تمام سعیم رو کردم که در اسرع وقت با کمترین اشتباه نوشتاری و ترجمه کار رو به اتمام برسونم. موفق باشید.
حقیقتش سه قسمت اولش رو تو یک شب دیدم. سریال بدی نیست. انتخاب استالونه برای این نقش بهترین انتخاب بود. ضمن اینکه اسمش ادمو به دیدن سریال ترغیب میکنه ، کاملا هم برای نقش مناسبه. فکر نکنم کسی دیگه ای انقدر خوب از پسش بر میومد. واقعا به عنوان یک ادم هفت و پنج ساله چقدر سرحاله و هیکل خوبی داره.نقش یک آدم مافیایی رو به بهترین شکل بازی کرده و کاملا هم بهش میاد.سریال سرگرم کننده است و حوصله اتون سر نمیره. بعضی اوقات دیالوگهای خیلی خوبی داره ، بعضی اوقات شما رو بخنده میندازه و بعضی اوقات هم لحظات احساسی خوبی داره. سلیقه ها متفاوته و هر کسی از سبکی خوشش می اد ، اما من دوست داشتم اینکار رو. امیدوارم در ادامه هم حتی بهتر پیش بره. از همین الان برای فصل دو هم تمدید شد.
خطر اسپویل
دو سه جمله بنظرم همه چیز رو در سریال نشان داد. در فصل چهارم ، شب قبل از مردن لوگان در هواپیما ، با بچه ها توی اون مثلا بار جلسه داشت و بهشون گفت که شماها هیچکدوم جدی نیستید.دقیقا درست می گفت . هیچکدوم برای اینکار مناسب نبودند. در انتها هم رومن حرف درستی زد که ما مزخرفیم و هیچی نیستیم. لوگان یه امپراطوری ساخته بود و هیچکدوم از بچه ها حتی یه دوره مدیریت ندیده بودند و فقط ادعا داشتند. از پس هیچ کاری درست بر نمی اومدند و اون دوست نداشت اینهمه زحمت رو راحت از دست بده و آخرم بخاطر کارهای بچه ها و خیانتها و ... مجبور به فروش شد. واقعا اینکه میگند ادمهای که دوست دارند یا داریشون می تونند دهنت رو سرویس کنند در این سریال نشان داده شد. برای رسیدن به قدرت چه ها که نمی کنند. بازی تاج و تخت مدرن بود. من از شخصیت شیو هرگز خوشم نیومد. کندال رو تا اواسط فصل چهارم اصلا درکش نکردم و حتی ازش متنفر بودم ، اما بنظرم از شیو بهتر بود. و رومن از همشون بهتر بود. و چقدر بازی کیرن کالکین در نقش رومن خوب بود. خنده دارترین کارش این بود که اون عکس رو بجای جری اشتباها برای پدرش فرستاد. عالی بود.
خطر اسپویل شخصیت ردینگتون کی بود و سرانجام او
شخصا سریال رو با لیز بیشتر دوست داشتم . حیف شد که بخاطر اینکه لیز دیگه حاضر به ادامه بازی در سریال نشد ، این شخصیت حذف و با مرگ روبرو شد.اینکه ردینگتون کیه تقریبا از قسمت اول سوال اصلی بود.تقریبا تا انتهای فصل هشت پاسخ مشخصی بهش داده نشد. در اون دو قسمت پایانی متوجه شدیم که لیز عملا ردینگتون رو در بچگی و در ان اتش سوزی کشته. اگر به پایان فصل هشت و قسمت بیست دو نگاه کنید ، لحظه ای که لیز تیر میخوره و کشته میشه ، وقتی ردینگتون اونو بقل میکنه و میبوسه ،دقیقا همون لحظه با فلش بک به گذشته لحظه ای رو می بینیم که کاترینا مادر لیز اونو در بچگی در اغوش گرفته و میبوسه. تام شوهر لیز چمدان استخوانهای رو پیدا کرده بود که رینگتون نمیخواست کسی متوجه بشه کیه. در قسمت اخر وقتی ردینگتون (پیکی) با اگنس صحبت می کرد ، اگنس بهش گفت مثل مادرها صحبت میکنی و اونم تقریبا تائید کرد . بنابراین ردینگتون همون کاترینا رستوا مادر لیز بود. بعد از کشته شدن ردینگتون تغییر جنسیت داده بوده و با عملهای زیبایی که انجام داده ، خودش رو با نام ردینگتون معرفی میکرده.اون استخوانهای که تام پیدا کرده بود مال ردینگتون بود و مشخص میشد که ردینگتون مرده.شاید بطور صد درصد به این سوال که ردینگتون دقیقا کی بوده پاسخ داده نشد ، اما با این نشانه ها و شواهد میشه فهمید که ردینگتون مادر لیز یعنی کاترینا بود.پایان سریال یعنی مرگ ردینگتون بد نبود ، یعنی انتظاری جز مردن شخصیت اصلی نداشتم ف چون مرود علاقه نویسنده ها کشته شدن قهرمان اینطور سریالهاست، اما اون انتظاری که از مرگ قهرمانی که ده فصل با ما بود داشتیم رو برآورده نکرد. با مرگ ردینگتون مشکلی نداشتم ، اما شکلش و پایان بندی رو دوست نداشتم.کاش سرنوشت گروه ویژه بهتر مشخص میشد ،مخصوصا رسلر ، هرچند گفته شد که دمبه از اف بی ای جدا شد اما اون انتظاری که داشتیم نبود.