فیلمی بر اساس داستانی واقعی . یکم اوایل کار بخاطر نوع فیلمبرداری و ... ادم کمی میمونه ، اما یواش یواش عادت میکنی . داستانی جذاب با بازی فوق العاده دنزل واشنگتن که ادمو بسیار سر حال میاره. برای من که عاشق دنزل واشنگتن هستم یکی از بهترین فیلمهاشه. از اون فیمهاست که هر چقدر می بینم برام قدیمی نمیشه. داکوتا فانینیگ هم از اون بازیگرهای خوش شانس بوده ها ، از بچگی با کلی بازیگر سرشناس و بزرگ همبازی شده. از دنزل واشنگتن گرفته تا تام کروز و... البته واقعا هم نقشش رو خوب ایفا میکنه .
از قسمت اولش خوشم اومد. بازی کیت وینسلت خیلی خوب بود و واقعا بازیگر فوق العاده ایه. پرداخت خوب و داستان جالبی داشت . باید دید در قسمتهای بعد چطور پیش میره.
فیلمی بود که قبل از اکران همه فکر می کردند احتمالا جزو شانسهای اصلی اسکاره اونم در بیش رشته ها. اما در اسکار عملا نامزد دو رشته شد و در بخش بازیگران فقط بازیگر نقش مکمل زن نامزد(رابی دی ) شد. البته دنزل واشنگتن برای این فیلم نامزد بهترین بازیگر نقش اول گلدون گلوب و جایزه انجمن بازیگران آمریکا شد ، اما توفیقی پیدا نکرد. خود من از فیلم خوشم اومد و قبل از اکران با توجه به سر و صداها فکر می کردم بهتر از اینها باشه. بازی دنزل واشنگتن خوبه و دیالوگهای جذابی داره. من تخصصی درباره اینکه چرا فیلم توفیقی در جشنواره ها مخصوصا گلدون گلوب و اسکار پیدا کرد ندارم و اینو باید کارشناسان بگند.
من این سریال رو دوست داشتم. اصلا دوست ندارم مقایسه ای با فرندز انجام بدم . بنظرم کار درستی نیست. طبیعیه که چون بعد از فرندز ساخته شده ، بعضی چیزها بنظر تکراری بیاد و ... اما من اصلا به این چیزها در دیدن سریال فکر نکردم. سعی کردم با شخصیتها ارتباط برقرار کنم و لذت ببرم. دروغ نمیگم که بعضی اوقات یکسری کارها لوس بازی و بی نمک بود ، اما من درباره کلیت سریال صحبت میکنم که خوب بود. راستش از قسمت هفت یا هشت فصل اول بود که دیدن سریال برام جذاب شد. انگار هنوز تا اون موقع شخصیتها خودشون رو پیدا نکرده بودند. داستان راه خودش رو پیدا کرد و من انقدر دوستش داشتم که تا پایان با رضایت ببینم.از فصل شش به به بعد دیگه سریال واقعا خیلی خوب بود.این نشون میده هر چی جلوتر میریم با شخصیتها ارتباط بهتری برقار میکنیم و انگار اونها هم از نگاه سازندگان خودشون رو پیدا کردند. شاید پایان بندی میتونست جور دیگری باشه که در قسمت دوم نقدم به سریال درباره اش صحبت میکنم چطور خطر اسپویل هست. شخصیتهای سریال کاملا ادمهای متفاوتی نسبت به هم هستند و با عقاید کاملا متفاوت ، اما در کنار هم لذت میبرند و این یعنی یک درس بزرگ . پیامهای خوبی سریال داشت که واقعا جالب بود . مداخله در این سریال بی نظیر بود . بنظرم سریالی است که دیدنش براتون جذاب خواهد بود.بار دیگر توصیه میکنم اگر قبل از دیدن این سریال فرندز رو دیدید اصلا در مقام مقایسه یا ... برنیاید و لذت دیدن یک سریال زیبا رو از خودتون دریغ نکنید.
خطر اسپویل
من با پایان سریال که تد به رابین میرسه مشکلی ندارم و حتی بنظرم منطقی هم هست، اما نحوه اینکار میتونست به مراتب بهتر باشه. کدهای در سریال داده میشه که شما متوجه میشید که قرار نیست عشق بارنی و رابین همیشگی باشه . مثلا در جایی بارنی به تد میگه تا چهل سالگی برای من و بعدش برای تو یا مثالهای زیاد دیگری که در حوصله بحث نمیگنجه چون بسیاره ، اما اینکه در دو قسمت کلا بارنی و رابین جدا شند و شخصیت بارنی رو انقدر متزلزل نشون بدیم و بعد تد بره سراغ رابین کمی عجولانه بود. شاید باید راهی دیگری پیدا می کردند . نمیدونم چی ، اما مثلا میشد تعداد قسمتهای عروسی بارنی و رابین رو کمتر کرد تا انقدر جدایشون در دو قسمت عجیب و عجولانه بنظر نرسه. البته بارنی بنظرم عوض شد و بر عکس بعضی دوستان که میگند دوباره ادم سابق شد بنظرم نه و بعد از اینکه دختردار شد ، دیگه آدم سابق نشد . مثلا بجای اینکه مخ دخترها رو توی بار بزنه بهشون توصیه می کرد و ... چیزی که شاید با رابین بهش نمی رسید چون امکان بچه دار شدن نداشت ، نه تنها بخاطر نابارداری رابین بلکه اینکه رابین اصلا بچه نمیخواست.بنظرم شاید باید در فصل قبل اتفاقات می افتاد و یا فصل دیگری لازم بود تا پایان عجولانه یا شاهد نباشیم ، اما در هر حال کلیت سریال بسیار خوبه و ضمن سرگرم کردن و خندوندن شما پیامهای خوبی هم داره که حتی در زندگیتون شاید بکارتون بیاد.
شروع خیلی خوب و پایانی فوق العاده و غیر قابل پیش بینی. واقعا از دیدنش لذت بردم. هیجان کار اینکه شما اصلا در طول سریال نمی توانید پایانش رو حتی حدس هم بزنید. برایان کرانستون بجز اینکه بازیگر نقش اوله کارگردان کار هم هست و از عهده هر دو کار به بهترین نحو براومده. بنظر نمی اد فصل دیگه ای در کار باشه و کار احتمالا تموم شده است. حرفی زده نشده و بنظر من به بهترین شکل تموم شد و فصل دیگه کار بسیار سختی خواهد بود. سریالی است که به دیدنش دعوتتون میکنم.
من سریال house رو ندیدم.بنابراین در این مورد نظری ندارم. اما بعد از گذشت دو فصل از این سریال میتونم بگم که سریال خوبیه.حداقل منو جذب کرد. شخصیت اصلی کار یعنی مکس گودین جذابه.شخصا خودم گری اناتومی رو خیلی دوست داشتم ، اما بعد یه مدت جذابیتش رو برام از دست داد ، نیو امستردام الان برای من جذابه و شخصا بیصبرانه منتظر شروع فصل سومش هستم.بازم میگم نمره 8 و نگهداری اون بعد از پخش دو فصل اونم سریالی بیمارستانی ساده نیست. خوشبختانه سریال برای سه فصل دیگه تمدید شده ، یعنی حداقل تا پایان فصل پنج رو قطعا خواهیم داشت.
همین اول بگم که از فیلم خوشم اومد. شاید وقتی به داستان یک خطی فیلم نگاه میکنیم بنظر یک فیلم دیگر در مورد قتلهای سریالی است ، اما وقتی به فیلم بخوبی نگاه میکنیم ، متوجه میشیم که دقیقا از زاویه دیگری به ماجرا نگاه کرده. بگذریم که بنظرم هرگز در ایران چنین فیلمی رو نمیشه ساخت . شاید اگر در نیمه دوم فیلم کم ریتم بهتری پیدا می کرد از این هم بهتر میشد. بازی دنزل واشنگتن مثل همیشه خوبه ، اما برای اینکه بهترین بازی دنزل رو ببینید ، باید دنبال فیلمهای مثل حصارها و پرواز و روز تمرین و ... باشید که فیلمنامه های قویتری دارند و جا برای قدرتنمایی بازیگر وجود داره . بنظر من در این فیلم دنزل مثل همیشه خوبه ، اما بیشتر از این نقش جای کار نداشته که بشه انتظار بیشتری هم از دنزل داشته باشیم ، اما با اینحال اگر به بازی دنزل بخوبی نگاه کنید ، در این فیلم هم می تونید ریزه کاریهای رو ببینید که خاص خودشه. رامی مالک هم خوبه. از نوع نگاهاش به دنزل واشنگتن که با یک لبخندی همراه بود خیلی خوشم اومد. اینکه داستان بنظر قابل پیش بینی می اد اما شما رو تا حدودی غافلگیر میکنه هم برام جذاب بود. در طول فیلم خسته و اذیت هم نشدم.بنظرم فیلم مناسب و سرگرم کننده ای بود و دوستان رو به دیدنش دعوت میکنم.
خطر اسپویل
خب این سریال زیبا به پایان رسید و متاسفانه من از ده قسمت پایانی به دلایل زیادی راضی نیستم. اول اینکه به هیچ عنوان به تاریخ و افسانه ها پایبند نبود . باورم نمیشه انقدر نویسنده و کارگردان بتونند کاری رو بد تموم کنند. اینکه میگم بد ، بخاطر سطح بسیار بالای خود سریاله. ما داریم این سریال رو با شروع و اتفاقات جالبی که رقم زده مقایسه می کنیم.وقتی سریالی رو انقدر دوست دارید ، نمی توانید از این چیزها ناراحت نشید. من اصل دوست ندارم سریالی رو با سریال دیگه مقایسه کنم ، اما مثلا در گیم اف ترونز شما با داستانی خیالی طرفید و می تونید اونطور که دوست دارید بنویسید ، اما وقتی با قضیه ای تاریخی طرف هستید دیگه نمی توانید حداقل انقدر همه چیز رو عوض کنید. مشکل دیگه من صحنه های جنگی و بقولی و کشت و کشتار بود که اصلا در حد فصول قبل سریال نبود. کلا حس میکنم انگار با دقت زیادی این چند قسمت ساخته نشده بود. شخصا تا حالا از پایان بندی یک سریال انقدر ناامید نشده بودم ،حتی گیم اف ترونز هم برای من پایان بندیش انقدرها بد نبود و متوجه بودم که دنبال چی هستند و میخواهند چی بگند ، اما با همه اینها به همه دیدن این سریال رو توصیه میکنم. حیفه که دیدن شخصیتهای مثل رگنار ، لاگرتا ، بیورن ، فلوکی و ... رو از دست بدید. شخصا دلم برای شخصیتهای رگنار ، لاگرتا و بیورن خیلی تنگ میشه. با همه ناراحتی از چند قسمت پایانی ، باید بابت ساخت چنین سریالی تشکر کرد و از دیدنش لذت برد.
خطر اسپویل
همونطور که در بخش قبل گفتم داستان دیگه کاملا به تاریخ و افسانه ها پایبند نیست . اما فاجعه چیزهای دیگری هم هست. مثلا صحنه مرگ بیورن که شخصیت بسیار مهمی در سریاله ، بسیار بد بود. تیر خوردن به اون شکل و افتادن از روی اسب بسیار بد بود. حداقل میتونست بدون خوردن تیر و بخاطر جراحاتی که داشت بیفته. مرگ بیورن که اصلا هم از نظر تاریخی درست نبود ، بشدت به چند قسمت باقیمانده اسیب وارد کرد. هیچکدوم از مرگهای سریال در این چند قسمت واقعی نبودند (از نظر تاریخی). قبلا در پست دیگه ای توضیحات کامل درباره سریال و یان جریانات داده بودم. شخصا بعد از مرگ بیورن سریال تمام جذابیتش رو برای من از دست داد ، حتی مرگ رگنار هم به نظر من انقدر به سریال ضربه وارد نکرد. برای من سریال بعد مرگ بیورن رسما به پایان رسید. مرگ رگنار بر اساس واقعیت بود ، اما اینجا ما دیگه با تخیلات روبرو هستیم. چقدر میتونست ادامه نبرد بیورن و ایوار جذابیت بالای به سریال بده. نمیدونم در مغز نویسنده و کارگردان چی میگذشت ، اما فکر نکنم افراد زیادی از پایان این سریال خیلی راضی باشند. در پایان این سریال با چهار نفر اغاز شد و در پایان هیکدام زنده نماندند. رگنار ، لاگرتا ، دخترشان و بیورن .
خطر اسپویل
من با پایان سریال که تد به رابین میرسه مشکلی ندارم و حتی بنظرم منطقی هم هست، اما نحوه اینکار میتونست به مراتب بهتر باشه. کدهای در سریال داده میشه که شما متوجه میشید که قرار نیست عشق بارنی و رابین همیشگی باشه . مثلا در جایی بارنی به تد میگه تا چهل سالگی برای من و بعدش برای تو یا مثالهای زیاد دیگری که در حوصله بحث نمیگنجه چون بسیاره ، اما اینکه در دو قسمت کلا بارنی و رابین جدا شند و شخصیت بارنی رو انقدر متزلزل نشون بدیم و بعد تد بره سراغ رابین کمی عجولانه بود. شاید باید راهی دیگری پیدا می کردند . نمیدونم چی ، اما مثلا میشد تعداد قسمتهای عروسی بارنی و رابین رو کمتر کرد تا انقدر جدایشون در دو قسمت عجیب و عجولانه بنظر نرسه. البته بارنی بنظرم عوض شد و بر عکس بعضی دوستان که میگند دوباره ادم سابق شد بنظرم نه و بعد از اینکه دختردار شد ، دیگه آدم سابق نشد . مثلا بجای اینکه مخ دخترها رو توی بار بزنه بهشون توصیه می کرد و ... چیزی که شاید با رابین بهش نمی رسید چون امکان بچه دار شدن نداشت ، نه تنها بخاطر نابارداری رابین بلکه اینکه رابین اصلا بچه نمیخواست.بنظرم شاید باید در فصل قبل اتفاقات می افتاد و یا فصل دیگری لازم بود تا پایان عجولانه یا شاهد نباشیم ، اما در هر حال کلیت سریال بسیار خوبه و ضمن سرگرم کردن و خندوندن شما پیامهای خوبی هم داره که حتی در زندگیتون شاید بکارتون بیاد.
خطر اسپویل
خطر اسپویل
همونطور که در بخش قبل گفتم داستان دیگه کاملا به تاریخ و افسانه ها پایبند نیست . اما فاجعه چیزهای دیگری هم هست. مثلا صحنه مرگ بیورن که شخصیت بسیار مهمی در سریاله ، بسیار بد بود. تیر خوردن به اون شکل و افتادن از روی اسب بسیار بد بود. حداقل میتونست بدون خوردن تیر و بخاطر جراحاتی که داشت بیفته. مرگ بیورن که اصلا هم از نظر تاریخی درست نبود ، بشدت به چند قسمت باقیمانده اسیب وارد کرد. هیچکدوم از مرگهای سریال در این چند قسمت واقعی نبودند (از نظر تاریخی). قبلا در پست دیگه ای توضیحات کامل درباره سریال و یان جریانات داده بودم. شخصا بعد از مرگ بیورن سریال تمام جذابیتش رو برای من از دست داد ، حتی مرگ رگنار هم به نظر من انقدر به سریال ضربه وارد نکرد. برای من سریال بعد مرگ بیورن رسما به پایان رسید. مرگ رگنار بر اساس واقعیت بود ، اما اینجا ما دیگه با تخیلات روبرو هستیم. چقدر میتونست ادامه نبرد بیورن و ایوار جذابیت بالای به سریال بده. نمیدونم در مغز نویسنده و کارگردان چی میگذشت ، اما فکر نکنم افراد زیادی از پایان این سریال خیلی راضی باشند. در پایان این سریال با چهار نفر اغاز شد و در پایان هیکدام زنده نماندند. رگنار ، لاگرتا ، دخترشان و بیورن .