داستان آلپ: آنت من (به ژاپنی: アルプス物語 わたしのアンネット، به انگلیسی: Story of the Alps: My Annette) یک مجموعه انیمه ۴۸ قسمتی است که توسط استودیو نیپون انیمیشن بر اساس رمانی از پاتریشیا سن جان نویسنده انگلیسی به نام جواهرهای برف ساخته شدهاست. پخش آن از ۹ ژانویه ۱۹۸۳ در شبکه فوجی تلویژن آغاز شده و تا ۲۵ دسامبر ۱۹۸۳ ادامه داشتهاست. آنت برنییر دختر نوجوان و خوش قلبی است که با پدر و برادر کوچکش، دنی به همراه مادربزرگ سالخورده اش در دهکدهای کوچک به نام روسینییر (Rossinière) در دامنهٔ کوههای آلپ سوییس زندگی میکند.
پس از مرگ پدر و مادر سانی، ویولت و کلاوس، سرپرستی آن ها به Count Olaf یکی از خویشاوندان آن ها می رسد. مردی شرور که در پی ثروت بچه ها است او با اصرار عجیبی بر قانونی بودن تصرف ثروت آن ها در پی ازدواج با ویولت است، کسی که در پایان 18 سالگی به ثروت هنگفتی خواهد رسید...
داستان سریال از سال 1947 میلادی که الیزابت دوم هنوز به تخت سلطنت تکیه نزده و در آستانه ازدواج با پرنس فیلیپ می باشد آغاز می شود. دورانی که سر آغاز افول امپراتوری قدرتمند بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم و تغییرات سیاسی-اقتصادی مهم در دنیای قرن بیستم می باشد. علاوه بر مواجه با این تغییرات الیزابت دوم باید روابط جدیدی را با دفتر نخست وزیری و یکی از قدرتمندترین و زیرک ترین سیاستمداران قرن بیستم یعنی وینستون چرچیل شکل دهد و...
جومونگ وقتی متوجه میشه که برادران ناتنیش قصد کشتن و از صحنه خارج کردن اون رو دارند تلاش می کنه که انتظارات و پدر و مادرش ( شاه و ملکه دوم ) رو برآورده کنه و شروع به ساختن خودش می کنه تا جایی که مهارت هاش در هنرهای رزمی و استراتژی های ذهنیش در بالاترین حد ممکن قرار می گیره ولی پرنس جومونگ هنوز تشنه یادگیری هست . اما درست در این زمان پرنس متوجه رازی خانوادگی میشه که خیلی چیزهارو عوض می کنه و جومونگ رو در راهی قرار می ده که بازگشتی نداره .این سریال داستان جومونگ موسس امپراتوری گوگوریو در ۳۷ سال قبل از میلاد مسیح است.او پسر ژنرال« هائه موسو» و «بانو یوهوا»بود .پادشاه «گوم وا» سرپرستی جومانگ و مادرش را پس از قتل پدر جومانگ برعهده گرفت که گمان می رفت به دست سلسله «هان» به قتل رسیده است.«سوه ساه نو» دختر یک بازرگان بود که به جومانگ در تحقق رویایش در جهت بنیانگذاری یک کشور جدید کمک کرد و بعدها همسر دوم او شد...
"لوک کیج" که در محله هارلم نیویورک بزرگ شده و به علت عضویت در باند تبهکاری Rivals بیشتر دوران نوجوانیش را در راه ورود به دارالتادیب و خروج از آن گذرانده است,پس از آنکه از تاثیرات منفی عملکردش بر زندگی اطرافیانش آگاه می شود سعی می کند با حفظ رابطه نزدیک با دوستان خلافکارش زندگی جدیدی را آغاز نماید.اما یکی از دوستان سابقش که Luke را مسئول شکست در زندگی عشقیش می داند با قرار دادن مواد مخدر در آپارتمانش و تماس با پلیس او را روانه زندان می کند.اما تیره روزی های او در زندان پایان نمی یابد بنابراین او برای بهبود شرایطش در دوران حبس در ازای امتیازاتی می پذیرد که به صورت داوطلبانه در آزمایشاتی که هدف آن ایجاد نسل جدیدی از ابرسربازها می باشد شرکت نماید و ...
این مینی سریال زندگی ملکه ویکتوریا، از به تاج و تخت رسیدنش در سن 18 سالگی تا معاشقه و ازدواجش با شاهزاده آلبرت را روایت میکند...
در آینده ای نزدیک پارکی فوق پیشرفته شبیه غرب وحشی طراحی شده است که ربات های انسان مانندی بنام "میزبان" در آن وجود دارد. این ربات ها همگی از قبل برای اهداف مشخصی برنامه ریزی شده اند. افراد ثروتمند که در این پارک با نام "مهمان" شناخته می شوند در ازای پرداخت پول میتوانند از امکانات و ربات های این پارک بازدید و استفاده کنند. همه چیز سالها طبق برنامه پیش می رود و سرمایه گذاران این پارک تسلط کامل بر روی ربات ها دارند تا اینکه یک روز به دلیل نقص فنی در سیستم کنترل، ربات ها متوجه ماهیت واقعی خود شده و کم کم دست به شورش علیه سازندگان خود می زنند...
یاگامی لایت” دانش آموزی بسیار باهوش، یک روز حین کلاس سقوط دفترچه ای را از آسمان مشاهده می کند. پس از اتمام کلاس دفترچه را برداشته و محتویات آن را می خواند. در دفترچه نوشته شده: ” اسم هر کس در این دفترچه نوشته شود آن شخص خواهد مرد”. لایت ابتدا باور نمی کند اما پس از تست کردن دفترچه روی یک خلافکار با سابقه، به صحت آن یقین می یابد. از آن روز به بعد لایت تصمیم میگیرد که دنیا را از گناه و زشتی پاک کند و برای تحقق بخشیدن به این هدف خلافکارها را نفر به نفر به قتل می رساند و...
دختری به اسم کسی بلیک بعد از مرگ مادرش تو آتش سوزی میره که با مادربزرگش توی شهری زندگی کنه که رمز و راز زیادی با خودش داره جایی که از طریق پسری به اسم آدام میفهمه یه جادوگره و با گروهی از جادوگرا آشنا میشه که هر کدوم نیروهای خاص خودشونو دارن اما با این حال شوکه شده و هیچ چیزیو باور نمیکنه تا اینکه پس از پیدا کردن دفترچه ی خاطرات مادرش به هویت واقعی خودش میبره بی خبر از اینکه چه خطراتی در انتظارشه …
داستان آن با بازی سیامک انصاری در نقش مورخ آغاز شد. او در ابتدای داستان که در دنیای امروز میگذرد، یک فنجان قهوه تلخ میخورد و با خوردن آن به تاریخ سفر میکند. او در طول زمان به مورخی تبدیل میشود که در مرور خاطرات تاریخی خود، هربار دچار مسائلی میشود که این مسائل داستانهای سریال را رقم میزند.