بر اثر حادثه ای خونه آقای مجری منفجر شده است و حالا کلاه قرمزی و پسر خاله و پسر عمه زا آواره کوچه و خیابان شده اند و به سختی زندگی می کنند کلاه قرمزی که آرزو دارد خوشبخت شود، یک روز یه بچه قنداقی گم شده را پیدا می کند، او باید مادر بچه را پیدا کند…
یک دختر جوان دانشجو به استاد دانشگاهش که او نیز جوان و تحصیل کرده است و هر دو از خانوادههای مرفه هستند دل میبندد و پس از مدتی کوتاه با مشورت خانوادههایشان قرار ازدواج و انجام مراسم عروسی را میگذارند، غافل از این که پدر هر دو خانواده اینک در مرز ورشکستگی قرار دارند و…
داستان آن با بازی سیامک انصاری در نقش مورخ آغاز شد. او در ابتدای داستان که در دنیای امروز میگذرد، یک فنجان قهوه تلخ میخورد و با خوردن آن به تاریخ سفر میکند. او در طول زمان به مورخی تبدیل میشود که در مرور خاطرات تاریخی خود، هربار دچار مسائلی میشود که این مسائل داستانهای سریال را رقم میزند.