" ویل" پسری از محله فقیر نشین "فیلی" است که توسط مادرش برای زندگی به خانه یکی از اقوام ثروتمند خود در "بل ار" فرستاده می شود. خانواده "بنک" یکی از ثروتمند ترین خانواده های منطقه هستند که در خانه مجلل خود زندگی می کنند. ولی ورود "ویل" نظم اشرافی که در این خانه حاکم بود را به هم می زند. او که بچه خیابان و موزیک رپ و رفص و آواز است با دیگر افراد خانه از بچه ها گرفته تا والدین تفاوت زیادی دارد. شیوه حرف زدن او شیوه خیابانی و رنگین پوستیست در جایی که خانواده "بنک" بسیاری از کلمات و رفتار "ویل" را بسیار وقیحانه می نامند. با گذشت زمان این دو نوع طرز فکر و دیدگاه بیش از پیش به هم نزدیک می شوند ولی رفتارهای این جوان پرشور در این خانواده اشرافی همچنان مایه خنده هست.
                        
 				
			
                           سریال در مورد مباحثی است که در کوهستان بروکبک یا Rent اتفاق می افتد و در آن شهر, فرشتگانی از آسمان می آیند . آل پاچینو نقش یک وکیل ایدزی ناجوانمرد که اعمال غیر انسانی انجام می دهد را بازی می کند…
                        
 				
			عنوان سریال از غروب تا صبح از فیلمی با همین عنوان در سال ۱۹۹۶ گرفته شده است. داستان این سریال هجان انگیز و زیبا از جایی شروع میشود که در یک دزدی از بانک جرم و جنایاتی فوق العاده اتفاق می افتد و در حالی که در راه فرار به مکزیک هستند به دو تن از دوستان خود بر میخورند و پس از اتفاقاتی با گروهی از خوناشامها روبرو میشوند…
 				
			
                           در یک روستایی که در زیر زمین وجود دارد،سیمون و کامینا محدودیت هایی توسط ریش سفید روستا بهشون اعمال می شه،و بعد از صورت نیم تنه ای که سیمون پیدا می کند اتفاقاتی می افتد و یک روبات دیگر از آسمان وارد روستا می شود و خطر هایی ایجاد می شود که سیمون و کامینا باید جلویش را بگیرند...
                        
 				
			
                           "تامی گاوین" با ترس از شغل خود به عنوان آتش نشان و دیدن همسر سابق خود با مردان دیگر دستو پنجه نرم می کند.
                        
 				
			
                           ارل (Earl) نام مردی است که در لاتاری مقدار زیادی پول برنده می شود ولی بلیط آن را در یک تصادف از دست می دهد و در بیمارستان به این نتیجه می رسد که بد شانسی او برای کارهایی است که در گذشته انجام داده و تلاش می کند کار های بد خود را جبران کند و از همه کسانی که به آنها آسیب رسانده دلجویی کند و …
                        
 				
			این سریال داستانهای عجایبآلود را در هملاک گروو (Hemlock Grove)، شهر خیالی در ایالت پنسیلوانیا، نشان میدهد. رومن گادفری (Roman Godfrey)، جانشین خاندان پولدار گادفری، با پیتر رومانسک (Peter Rumancek)، آدم جدید شهر، آشنا میشود. قتلهای خشن و تازه در شهر شایعات زیادی را برانگیخته است و این دو تصمیم میگیرند تا حقایق پشت قتلها را کشف کنند در حین اینکه رازهای سیاه خود را هم پنهان نگه میدارند.
 				
			
                           داستان راجع به دو تا سازنده موفق بازی های کامپیوتری به اسم وارنر و الی است که با هم زندگی میکنند و زندگی خوبی رو دارند. ولی این زندگی خوب بزودی و بعد از اینکه پدرهاشون تصمیم می گیرن به خونه این دو تا اسباب کشی کنن عوض میشه...
                        
 				
			Bernard Cornwell ماجراهای کتاب The Last Kingdomرا در بستر وقایع تاریخی قرن نهم میلادی در بریتانیا روایت می کند:در سال 872 میلادی قبایل بیگانه مهاجم وایکینگ با حمله گسترده به بریتانیا موفق به تصرف این سرزمین می گردندو تنها یکی از حاکمان آن دوران بریتانیا موفق به محافظت از قلمرو سرزمین خود دربرابر وایکینگ ها می گردد و او کسی نیست جز آلفرد کبیرپادشاه سرزمینی در جنوب غربی بریتانیا که مقاومت او و تلاشش برای شکست اقوام مهاجم سرآغاز تشکیل انگلستان به عنوان یک کشور در درون جزیره بریتانیا می گردد.اما شخصیت اصلی داستان Bernard Cornwell فردی به نام Uhtred of Bebbanburg می باشد که درطول حمله وایکینگ ها به بریتانیا در کودکی پدرش کشته و خود به اسارت گرفته می شود.اما پس از مدتی توسط یکی از فرماندهان وایکینگ ملقب به Ragnar the Fearless آزاد گشته و به فرزندخواندگی پذیرفته می شود رفتار مناسب اعضای این خانواده با او و نحوه زندگی آزادانه آنهااو را به این خانواده نزدیک و تبدیل به یکی از آنها میکند.اما بروزحادثه ای تلخ و دردناک همه چیز را تغییر میدهد...
 				
			
                           Achiara یک روستای کوچک و باصفاست که در نقطه صفر مرزی کره قرار داره و به شکل عجیبی تو این روستا اصلا جرم و جنایتی اتفاق نمی افته و همه در صلح و صفا و صمیمیت در کنار همدیگه زندگی می کنند.یک روز سو یون (Moon Geun-Young) میاد به این روستای قصه ما تا تو مدرسه کوچک آنجا زبان انگلیسی درس بده. در اولین روز حضورش اون با یه جسد برخورد میکنه و با کمک افسر پلیس اونجا وو جائه (Yook Sung-Jae) در تلاش برای پی بردن به حقیقت این مرگ مشکوک هستند. چون این جسد تصویر زشتی از روستای پراز صفای اوناست. آیا اونا موفق به پی بردن به این راز مشکوک خواهند شد ؟