زندگي در ژاپن فئودال آسان نيست. خصوصا حالا که فضاييها آمده و همه چيز و همه جا را به تصرف خود درآوردهاند! خب البته، اوضاع بيمه و بهداشت عالي شده، اما ممنوعيت عمومي استفاده از شمشير، بسياري از ساموراييهاي شکستخورده را با تصميم سختي روبهرو ساخته که همانا انتخاب مسير زندگي آيندهشان است! اين موضوع، خصوصا در مورد افرادي از جمله گينتوکي ساکاتا صدق ميکند که به شغل درازمدت و منظمي پايبند نيستند. اين شد که گينتوکي، دنبال شغل آزاد رفته و هر کاري به او پيشنهاد شود، ميپذيرد، البته تا جايي که حقوق آن به اندازهي کافي باشد. اما ...
خاور دور، ۲۰۷۱. قلمرو خدایان دیوانه. در اوایل دهه ۲۰۵۰، سلولهای ناشناختهای به نام «سلولهای اراکل» شروع به مصرف بیکنترل همه زندگی روی زمین میکنند. اشتهای بیحد و حصر و توانایی سازگاری شگفتانگیز آنها ابتدا ترس، سپس تحسین و در نهایت نام «اراگامی» را به آنها میدهد. در برابر یک دشمن کاملاً مقاوم در برابر سلاحهای معمولی، تمدن شهری فروپاشیده و هر روز بشریت بیشتر و بیشتر به سوی انقراض سوق داده میشود. یک پرتو امید تنها برای بشریت باقی مانده است. پس از توسعه «خدایان آرک» - سلاحهای زنده که سلولهای اراکل را در خود جای دادهاند - حاملان آنها به یک نیروی نخبه سازماندهی میشوند. در یک جهان که توسط خدایان دیوانه ویران شده است، این «خورندگان خدا» یک جنگ ناامیدانه را انجام میدهند…
در حالی که بی گناه بعد از کار از خود لذت می برد، زندگی یک مرد برای همیشه تغییر می کند. او در بدن لیام همیلتون، کوچکترین پسر یک خانه اشرافی در آستانه فروپاشی بیدار می شود. در میان هرج و مرج، لیام متوجه می شود که بالاخره زمانی برای یادگیری و تمرین جادو دارد. هنگامی که او شروع می کند، زندگی او را برای یک چرخش حتی بزرگتر می گیرد. آیا لیام می تواند به جادو مسلط شود و خانواده نجیب خود را نجات دهد؟ فانتزی اشرافی آغاز می شود!
در دنیایی که اکنون زنان بر دولت تسلط دارند، ایجاد و استفاده از سلاح به شدت ممنوع است. با این حال، به هیچ وجه درگیری به پایان نرسیده است. جنگ به جای اسلحه از طریق کلمات صورت می گیرد. با قدرت "میکروفون هیپنوتیزم"، اشعار می تواند حریف خود را به طرق مختلف تحت تاثیر قرار دهد و باعث آسیب واقعی شود. بنابراین، کسانی که در بخشهای خارج از بخش مخصوص زنان چوئو هستند، از آن برای نبردهای رپ شدید به عنوان سلاح خود در درگیری دائمی برای قلمرو استفاده میکنند.
کائورو ناگاسه، یک کارمند اداری که پس از مرگ دوباره در دنیایی دیگر تناسخ پیدا میکنه، در یک ماجراجویی هیجان انگیز و با استفاده از دانش و هوش خود تلاش می کند در این دنیا به موفقیت و بقا برسد.
داستان درباره دختر جوانی به نام تانیا دگورچاف ( Tanya Degurechov ) است که در خط مقدم جنگ در حال مبارزه است. اون در زندگی قبلی خود در ژاپن یک کارمند بود ولی یک نفر اون رو میکشه و بخاطر غضب خداوند به شکل دختری کوچک دوباره تولد یافته. به عنوان تانیا در دنیایی که جادو به لطف خداوند وجود داره تناسخ پیدا میکنه.
این داستان در یک خط زمان جدید گاندام رخ می دهد و 300 سال پس از یک حادثه به نام (جنگ فاجعه) که بین زمین و مریخ رخ داد، شروع می شود. انسان ها پس از آن مریخ را تغییر شکل داده اند، اما بسیاری از ساکنان بومی حال حاضر خواستار استقلال از زمین هستند. در اینجا دو قهرمان ما، میکازوکی آگوس و اورگا ایتسوکا، به عنوان بخشی از یک شرکت حفاظت خصوصی به نام CGS، عمل می کنند. اورگا قصد دارد خود را آزاد کند و استقلال مریخ را تأمین کند، اما گروه تروریست Gjallarhorn با نظراتش مخالف است. در همین حین، میکازوکی تصمیم می گیرد که با پایلوت کردن گاندام قدیمی بارباتوس، به دوستش اورگا و به طور کلی به مریخ کمک کند.
تو یه زندان تو ژاپن جوتارو کوجوی ۱۷ ساله زندگی می کنه: یه آدم وحشی، مبارز و خلافکار که یه نیروی غیر قابل کنترل تسخیرش کرده! سرتاسر دنیا نیروهای شیطانی در حال بیدار شدنن: “استند”ها، موجودات وحشتناک نامرئی که به حاملاشون قدرتهای بی نظیری می دن.جوجو برای نجات مادرش باید نیروی تاریک وجودش رو مهار کنه و به مصر سفر کنه تا خون آشام صد ساله ای که دنبال خون اعضا خونواده اشه رو شکست بده. ولی این راه رو به این آسونی نمی شه رفت؛ چون دشمنان زیادی قصد دارن در مقابلش ایستادگی کنن .
بعد از سه سال غیبت، ناروتو به روستای خود باز میگردد و با دوستان قدیمی خود ملاقات میکند. اما شادی این دیدار طولی نمیکشد چون گروه شرور آکاتسوکی دست به کار شده و قصد دارند نقشههای شوم خود را عملی کنند. ناروتو و همتیمیهایش باید با آنها مبارزه کنند و تواناییهای خود را نشان دهند. در این راه، ناروتو با چالشها و تصمیمات دشواری روبرو میشود که باید با آنها کنار بیاید. هدف اصلی او همچنان پیدا کردن و نجات دادن دوست قدیمیاش، ساسوکه است.
سایکی کوسوئو از قدرتهای ماورایی متعددی برخورداره، از جمله توانایی ذهنخوانی (تلهپاتی) و دورجنبانی (تلهکینزی). هرچند این تواناییها در نگاه اول ممکنه خیلی جذاب به نظر بیان، اما طبق تجربهی شخصی کوسوئو، اونقدرها هم آش دهنسوزی نیستن و بیشتر دردسرسازن. به همین خاطر، اون تمام تلاشش رو میکنه که علیرغم داشتن این قابلیتهای اعصابخردکن، یک زندگی عادی و معمولی رو پیش بگیره.