شیء با ارزشی (مهر پادشاه) در حین انتقال به جامعه ارواح به وسیله گروهی مرموز دزدیده شده و توشیرو هیتسوگایا، کاپیتان بخش دهم، که برای انتقال مهر انتخاب شده، با رهبر دزدان مبارزه می کند و کمی بعد ناپدید می شود. پس از این اتفاق جامعه ارواح تشخیص می دهد که هیتسوگایا توشیرو خائن است و باید دستگیر و اعدام شود. کوروساکی ایچیگو این تصمیم را نمی پذیرد و به همراه ماتسوموتو رانگیکو، کوچیکی روکیا و آبارای رنجی تصمیم میگیرند تا مغز متفکر دزد مهر را برملا کرده و هیتسوگایا را پیدا کنند تا آزاد شود. در همین هنگام، یک شیاد به دنبال مجرمان میگردد و به رازی تاریک که مرتبط با یک شینیگامی مرده می باشد، پی می برد.
هادس شکست خورده است و سیا نمی تواند از زخم های آن نبرد جان سالم به در ببرد. سائوری دور از شهر از او مراقبت می کند. در همین حال آرتمیس به زمین می آید و...
روری تانیگاوا (Ruri Tanigawa)، یه دختر دبیرستانی، دیوونهی چیزای براق و درخشانه. انقدر اینا رو دوست داره که خودش میره تو کوهها دنبال کریستال بگرده. اونجا یه دفعه با ناگی آرتو (Nagi Arato)، یه دانشجوی ارشد کانیشناسی، روبهرو میشه. این دوتا با هم شروع میکنن به جمع کردن کانیها و روری کمکم عاشق علم و قشنگیای طبیعت میشه.
ناناکوسا (Nanakusa)، یک خونآشام است، و این برای کو (Ko)، که انسانی عادی است، مسئلهای نیست، چون او هم آرزو دارد خونآشام شود. اما تبدیل شدن به خونآشام کار آسانی نیست. وقتی نازونا از کو میخواهد که شب را در یک ساختمان متروکه کنار او بگذراند، کو بسیار هیجانزده میشود. اما وقتی بیدار میشود، میبیند نازونا گردنش را با گازهایی کمی بیش از حد میبوسد. آیا فقط طعم خون کو است که نازونا را هر شب برای ماجراهای شبانه، گفتوگو و چرت زدن به سمت او میکشاند، یا چیز دیگری در میان است؟ وقتی دختری جذاب از گذشته یاموری (Yamori) ظاهر میشود و برای جلب توجه کو رقابت میکند، رابطه نوپای او با این خونآشام به چالش کشیده میشود.
لجن ایجاد شده توسط پسر کوتارو می تواند به یک دختر فوق العاده زیبا تبدیل شود! کوتارو دائماً توسط شیطنتهای آزادانه پونیرو تحت فشار قرار میگیرد. این یک زندگی شاد و هیجان انگیز هر روز است!
بازنویسی: این مجموعه، که از داستانهای سنتی برادران گریم الهام گرفته، شش قصه افسانه ای را با یک تغییر تاریک به تصویر میکشد و طرف تاریک خواستههای انسانی را آشکار میسازد.
یک خانواده شکست خورده، متشکل از یک برادر بزرگتر که در خانه حبس شده است، یک برادر کوچکتر که موفق است، یک پدر که مورد احترام فرزندانش نیست، و یک مادر که از خانه خود غفلت می کند. هیچ یک از اعضای این خانواده نمی دانند که آنها همگی بازیکنان یک بازی آنلاین هستند.
"مِی تاچیبانا"، دختری 16 ساله است که در تمام عمر خود، نه دوستی داشته و نه طعم عشق را چشیده است. تا اینکه روزی به طور تصادفی "یاماتو کوروساوا"، پسر محبوب مدرسه را زخمی میکند. این اتفاق باعث میشود تا یاماتو به مِی علاقهمند شده و با او دوست شود.
"کایزاکی آراتا"، جوانی 27 ساله است که پس از ترک شغل خود، در پیدا کردن شغل جدید ناکام میماند. در این میان، "یوآکه ریو" از موسسه "ریلایف" با پیشنهادی عجیب به سراغ او میآید. ریو به آراتا دارویی میدهد که او را به یک جوان 17 ساله تبدیل میکند و او را به عنوان سوژه یک آزمایش یک ساله در نظر میگیرد. آراتا با قبول این پیشنهاد، زندگی جدیدی را به عنوان یک دانشآموز دبیرستانی آغاز میکند.
داستان این انیمه درباره ی سه صداپیشه ی تازه کار ، با اسم های فوتابا ایچینوسه ، ایچیگو موئساکی و رین کوناها هست. محیط انیمه به صورت کمدی در زمینه ی صداپیشگی هست.
تاکامیا هونوکا یک دانشآموز معمولی است که تنها مشکلش این است که کنار کاگاری آیاکا، زیباترین دختر مدرسه، نشسته است. آنها هرگز با هم صحبت نکردهاند و هر تعامل کوچکی بین آنها باعث میشود که باشگاه طرفداران کاگاری، تاکامیا را بزنند. اما وقتی یک قسمت از ساختمان مدرسه در حال سقوط است و قصد دارد او را به عالم بعد بفرستد، کاگاری است که به نجات او میآید. فقط… او لباس یک جادوگر پوشیده است، او را در آغوش خود حمل میکند و روی یک جارو شناور است؟! کاگاری به تاکامیا میگوید که مأموریتش حفاظت از او است و حالا میتواند به جای پنهان کاری، به صورت آشکار از او حفاظت کند.
یک اوتاکوی عشقِ ربات ژاپنی پس از یک حادثه ماشین سواری از دنیا می رود ولی روح او در دنیای دیگری حلول پیدا می کند. آنجا او با نام “ارنستی اچواریا” شناخته می شود و تمام علائق و خواسته های دنیای قبلی خود را نیز بهمراه دارد. حالا ارنستی به دنبال یادگیری و هدایت رباتی بزرگ به نام “شوالیه سیلووته” می باشد؛ رباتی که سلاحی قوی به حساب می آید و در این دنیا وجود دارد.
سایکی کوسوئو از قدرتهای ماورایی متعددی برخورداره، از جمله توانایی ذهنخوانی (تلهپاتی) و دورجنبانی (تلهکینزی). هرچند این تواناییها در نگاه اول ممکنه خیلی جذاب به نظر بیان، اما طبق تجربهی شخصی کوسوئو، اونقدرها هم آش دهنسوزی نیستن و بیشتر دردسرسازن. به همین خاطر، اون تمام تلاشش رو میکنه که علیرغم داشتن این قابلیتهای اعصابخردکن، یک زندگی عادی و معمولی رو پیش بگیره.